پیغام مدیر سایت

سلام دوست من بـه سایت ایثار | سایت مذهبی خوش آمدید لطفا به منظور استفاده از تمامـی امکانات

دانلود فایل , شرکت درون گفتگو با سایر اعضا درون سایت ثبت نام کنید


تبلیغات

عملی کـه عاقبت بـه خیری بـه همراه دارد!

عملی به منظور شما سعادت مـی‌آفریند کـه شما را بـه خدا مربوط کند. بزرگترین سفره حضرت رقیه سلام الله علیها در كربلاء عملی کـه برای خوشایند دلتان باشد یـا به منظور این باشد کـه دیگران از شما تعریف کنند یـا بـه شما رأی بدهند، بزرگترین سفره حضرت رقیه سلام الله علیها در كربلاء فایده‌ای به منظور شما ندارد. بزرگترین سفره حضرت رقیه سلام الله علیها در كربلاء اگر کاری بـه خاطر ایمان بـه خدا انجام گرفت و به عالم فناناپذیر متصل شد، به منظور همـیشـه باقی مـی‌ماند و مشکل شما را حل مـی‌کند.

اصالت ایمان
انسان دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آدمـی، همان بدن و باطنش، روح و روان اوست. همان گونـه کـه بدن دارای احکامـی مانند طهارت و نجاست هست و درون صورت نجاست، با آب پاک مـی‌شود، روح و روان نیز، نجاست و طهارت دارد.

نجاست روح، شرک بـه خداوند هست که جز با ایمان پاک نمـی‌شود. شرک از گناهان آمرزش‌ناپذیر هست (1) و براساس کلام نورانی امـیرمۆمنان، شرک گناهی هست که همـه اعمال انسان را باطل مـی‌کند. (2)

تنـها چیزی کـه مـی‌تواند این نجاست و پلیدی روح را از بین، صفا و جلوه دوباره‌ای بـه قلب و روح آدمـی دهد، ایمان بـه خداست. حضرت زهرا (علیـهاالسلام) درون خطبه فدکیـه درون این باره مـی‌فرماید: بزرگترین سفره حضرت رقیه سلام الله علیها در كربلاء «... فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ»(3): خداوند ایمان را وسیله پاک نجاست شرک، از روح شما قرار داد که تا در سایـه آن همـه مظاهر شرک از بین برود و قلب کـه حرم الهی هست جایگاه صاحب خانـه شود. (4)

 بدون ایمان انسان بـه سعادت نمـی‌رسد
حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیـها) درون خطبه فدکیـه، بیست عنوان از مـهم‌ترین آموزه‌های قرآن را بیـان مـی‌فرمایند کـه با ایمان (جعل الله الإیمان تطهیرا لکم من الشرک) شروع و با حرمتِ شرک (و حرم الشرک إخلاصا له بالربوبیة) ختم مـی‌شود. آغاز و انجام این فهرست خود نشانـه مطلب بسیـار مـهمـی هست و آن این‌که روح اسلام درون واقع پرستش خدای یگانـه و اجتناب از هر گونـه شرک هست و عناوین دیگری کـه بین این دو عنوان ذکر شده درون واقع اسباب و ابزارهایی به منظور تحقق این هدف‌اند. از این‌جا حتما نتیجه گرفت کـه بدون ایمان انسان بـه سعادت نمـی‌رسد.
 
جایگاه اصلی ایمان قلب است
«خداوند ایمان را براى تطهیر قلوب شما از آلودگى شرك قرار داده است.» مطلب خیلی ساده ای بـه نظر مـی‌رسد و هر مسلمانی کـه قرآن را قبول دارد؛ مـی‌داند کـه هدف اسلام نابودی شرک از روی زمـین و جایگزینی جامعه ایمانی بـه جای آن است؛ اما تکیـه روی این معنا و تذکر آن، بـه این جهت هست که شنونده متوجه شود صرفاً صحبت از امری سیـاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست؛ بلکه اساس دعوت انبیـاء چیزی هست که با قلب انسان سروکار دارد.

با این‌که معمولاً اسلام درون مقابل شرک مطرح مـی‌شود و ایمان درون مقابل کفر، اما حضرت نمـی‌فرماید: «جعل الاسلام تطهیرا لکم من الشرک»؛ بلکه بر روی ایمان تکیـه مـی‌فرمایند. خود قرآن هم بین ایمان و اسلام فرق مـی‌گذارد و ایمان را بـه عنوان عامل سعادت معرفی مـی‌کند و مـی‌فرماید: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُۆْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِكُمْ»(5): عربهاى بادیـه‏نشین گفتند: ایمان آورده‏ایم؛ بگو: شما ایمان نیـاورده‏اید؛ بلکه بگویید اسلام آورده‏ایم، و امّا ایمان هنوز وارد قلب شما نشده است»؛ یعنی آنچه کـه شما فعلاً مـی‌گویید مربوط بـه زبان هست و مرحله بعد هم نوبت عمل است؛ اما ایمان فراتر از این مراحل است. ایمان حتما در دل وارد شود و بعد از دل بـه زبان و اعضا و جوارح سرایت کند. جایگاه اصلی ایمان قلب است.

 خاکستر درون طوفان
قرآن اصالت را بـه ایمان مـی‌دهد و برای عمل بدون ایمان هیچ ارزشی قائل نیست. باور این مطلب به منظور ما خیلی مشکل است. قرآن هم خیلی سعی کرده هست که این مطلب را بـه ما بفهماند. قرآن مسأله کفر و شرک را خیلی حسی مـی‌کند و با بیـانات قابل فهم مثال مـی‌زند که تا ما آن را خوب بفهمـیم.

در سوره ابراهیم مـی‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُواْ عَلَى شَیْءٍ»(7): آنـهایی کـه ایمان ندارند کارهایی کـه انجام مـی‌دهند (کارهایی کـه گمان مـی‌کنند مایـه سعادتشان است) مثل خاکستری مـی‌ماند کـه روز طوفانی بـه دست باد سپرده مـی‌شود. چه چیزی از این‌ها بـه دستشان مـی‌رسد؟ باد چنان این ذرات را پخش مـی‌کند کـه هیچ اثری از آن باقی نمـی‌ماند و آن‌ها قدرت ندارند کـه چیزی از این‌ها را جمع کنند و برای خود نگه دارند. چرا؟ زیرا اعمالشان براساس ایمان نبوده و از کفر سرچشمـه مـی‌گرفته است.

در جای دیگر مـی‌فرماید: «أَوْ كَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَكَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(8): مَثَل اینان مَثَلی هست که درون دریـایی طوفانی غرق شود؛ دریـایی کـه روی آن موجی باشد و روی آن موج، موج دیگری سوار شده باشد. دیگر نوری بـه درون آن دریـا نمـی‌رسد و به گونـه‌ای بـه ظلمت مبتلا مـی‌شود کـه اگر دستش را هم دربیـاورد آن را نمـی‌بیند و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نیست!»‌ این چه ظلمت‌هایی هست که بـه آن گرفتار شده است؟ این ظلمت‌ها همـه ناشی از بی‌ایمانی، کفر و ضلالت است. هرچه‌قدر هم کـه کار خوب انجام دهد نفعی بـه او نمـی‌رساند.

قرآن مکرر این مثال‌ها را ذکر مـی‌کند که تا به ما بفهماند کـه این‌طور نیست کـه اگر گمان کردید عملی خوب است؛ حتماً به منظور شما سعادت آفرین است. عملی به منظور شما سعادت مـی‌آفریند کـه شما را بـه خدا مربوط کند. عملی کـه برای خوشایند دلتان باشد یـا به منظور این باشد کـه دیگران از شما تعریف کنند یـا بـه شما رأی بدهند، فایده‌ای به منظور شما ندارد. اگر کاری بـه خاطر ایمان بـه خدا انجام گرفت و به عالم فناناپذیر متصل شد، به منظور همـیشـه باقی مـی‌ماند و مشکل شما را حل مـی‌کند.

خداوند مـی‌فرماید: «مَا عِندَكُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ»(9): اگر کار به منظور من باشد آن چنان برکت و ارزشی بـه آن مـی‌دهم کـه برای همـیشـه باقی بماند و روز بـه روز رشد کند و بر زیبایی‌اش افزوده شود. وقتی نوبت پاداش مـی‌شود بـه کارهای کوچک‌تان نگاه نمـی‌کنم و بهترین کارهایی کـه انجام مـی‌دهید را ملاک پاداش قرار مـی‌دهم: «لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ»(10)

اگر کار کوچکی انجام دهید گاهی ده برابر و گاهی هفتصد برابر پاداش مـی‌دهم؛ البته این سقف پاداش نیست؛ بلکه «وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء»(11) اما اگر با خدا ارتباط پیدا نکند، بلکه بین شما و دلتان، مریدانتان، باند و حزبتان باشد درون همـین جا مـی‌ماند. ممکن هست در دنیـا آثاری داشته باشد؛ اما درون روز قیـامت گفته مـی‌شود: «أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِكُمْ فِی حَیَاتِكُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا»(12): شما مزدتان را درون دنیـا گرفتید. به منظور دنیـا انجام دادید بهره‌یتان را هم بردید!


ملی‌گرایی؛ بازگشت بـه جاهلیت
از انحرافات فکری امروز کـه از دست‌سازهای مـهارت‌آمـیز إبلیس است، این هست که این‌گونـه تبلیغ مـی‌شود کـه ارزش فقط به منظور رفتار، ملت و آباء و اجداد هست و دیگر صحبت از خدا، اسلام و ... نباید کرد.

عجیب هست که درون جامعه اسلامـی و انقلابی و در جامعه‌ای کـه امامِ آن، هیچ‌گاه اسلام از کلامش نمـی‌افتاد،انی بـه عنوان پیروی از امام بگویند: «دیگر صحبت از تبلیغ اسلام گذشته هست و حتما ارزش‌های عام انسانی را تبلیغ کنیم!» اما ارزش‌های عام انسانی درون بت‌پرست‌ها و دیگر طوایف هم وجود دارد؛ بعد جایگاه ایمان کجاست؟ همان ایمانی کـه اصل همـه ارزش‌هاست و هر چیز دیگری درون سایـه ایمان ارزش پیدا مـی‌کند.

این فرمایش امام هست که: «ما به منظور ایران و ایرانی بودن ارزشی قائل نیستیم و همـه تلاش ما به منظور ترویج اسلام است.» نقطه اصلی اختلاف مکتب امام با ملی‌گراها همـین بود. آیـا ما حتما اسلام را حذف کنیم و بگوییم: فقط ایران؟ آیـا این اسمش بندگی خدا و اطاعت از دین است؟! آیـا این حفظ ارزش‌های جمـهوری اسلامـی هست یـا بازگشت بـه جاهلیت اولی؟! بـه کجا مـی‌رویم؟

این‌جاست کـه انسان مـی‌فهمد وقتی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیـها) مـی‌خواهد محتوای اسلام را بیـان کند چرا از این جا شروع مـی‌کند که: «جعل الإیمان تطهیرا لكم من الشرك» و آخرش هم مـی‌فرمایند: «و حرم الشرك إخلاصا له فی الربوبیة»؛ چون آغاز و انجام دین همـین هست و بقیـه آثار و برکاتی هست که بـه اذن الله بر این مترتب مـی‌شود؛ یعنی درون مقابل آن اصلاً قابل محاسبه نیست.

پروردگارا! تو را بـه حقیقت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیـها قسم مـی‌دهیم کـه دل‌های ما را بـه نور ایمان روشن بفرما! ما را از فتنـه‌های آخرالزمان مصون بدار.

 پی نوشت ها:
1.      سوره مبارکه نساء، آیـه 116.
2.      فیض‌الاسلام، نـهج البلاغه، فیض‌الاسلام، تهران، 1370، ص 474.
3.      سایت شـهید آوینی.
4.      الاحتجاج، ج 1، ص 99؛ کشف الغمـه، ج 2، ص 43.
5.      سوره مبارکه حجرات، آیـه 14.
6.      سوره مبارکه عنکبوت، آیـه 61، سوره مبارکه لقمان، آیـه 25، سوره مبارکه زمر، آیـه 38 و سوره مبارکه زخرف، آیـات 9 و 87.
7.      سوره مبارکه ابراهیم، آیـه 18.
8.      سوره مبارکه نور، آیـه 40.
9.      سوره مبارکه نحل، آیـه 96.
10.  سوره مبارکه عنکبوت، آیـه 7.
11.  سوره مبارکه بقره، 261.
12.  سوره مبارکه احقاف، 20.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیـه الله مصباح یزدی.

تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 177
نصیحت شیطان بـه حضرت نوح

شاید درون وهله اول باورش سخت باشد اما حتما گفت کـه این اتفاق افتاده، شیطان با وجود تمام دشمنی هایی کـه با انسان دارد زبان بـه نصیحت حضرت نوح  گشوده و او را از سه موضع برحذر داشته است. شیطان و انجام عملی کـه برای آن قدر و منزلتی بزرگ برشمرده اند یعنی نصیحت ، شاید دور از ذهن باشد اما این اتفاق افتاده! امام جعفر صادق علیـه السلام مى‏فرمود: «بر شما باد بـه نصیحت از براى خدا درون خلق آن جناب؛ زیرا كه هرگز تو او را ملاقات نخواهى كرد بـه عملى كه از آن بهتر باشد».(تحفة الأولیـاء(ترجمـه أصول كافى)/ج‏3/523)

نصیحت زمانی سودمند خواهد بود کـه از جانبی باشد کـه بر انسان و شرایط و موقعیت او شناخت کافی داشته باشد، شیطان نیز انسان را بـه خوبی مـی شناسد و از کم و کاستی های او بـه خوبی خبر دارد، لاجرم نصایحش سودمند انسان خواهد بود.

 سخن‏ شیطان بـه حضرت نوح كه مرا درون سه جا یـاد كن‏
جابر از امام باقر (علیـه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: چون نوح براى نفرین بـه قومش خدا را خواند، شیطان نزد او آمد و گفت: اى نوح! تو را نزد من حقى است، مى‏خواهم عوض آن را بدهم. نوح گفت: بـه خدا سوگند كه براى من بسیـار ناگوار هست كه حقى بر تو داشته باشم، آن حق چیست؟ گفت: آرى، تو نزد خدا بـه قوم خود نفرین كردى و آنان را غرق ساختى و كسى نماند كه من گمراهش كنم، و من درون راحتى هستم که تا اینكه نسل دیگرى بـه وجود آید و آنـها را گمراه سازم. نوح گفت: چگونـه مى‏خواهى بـه من عوض بدهى؟ شیطان گفت: مرا درون سه جا یـاد كن كه درون آن سه جا بـه بنده از هر وقتى نزدیك‏ترم: هنگامى كه غضب كردى مرا بـه یـادآور و هنگامى كه مـیان دو نفر قضاوت مى‏كنى مرا بـه یـادآور و هنگامى كه با زنى هن شدى و كسى با شما نبود، مرا بـه یـاد آور. (الخصال/ترجمـه جعفرى/ج‏1/167)     

 شیطان درون سه جا بـه بنده نزدیکتر است
1)‌ هنگام غضب، رسول خدا صلى اللَّه علیـه و آله فرمود: غضب ایمان را فاسد كند چنان كه سركه عسل را. مـیسر گوید: خدمت امام باقر علیـه السّلام از غضب سخن بـه مـیان آمد. حضرت فرمود: همانا مرد غضب مـیكند و تا داخل دوزخ نشود، هرگز راضى نگردد (تا مرتكب گناهى نشود خشمش تسكین نیـابد) بعد هر كس بر مردمى خشمگین شد، و ایستاده بود، حتما فورى بنشیند، که تا پلیدى شیطان از او دور شود، و هر كس بر خویشاوندش غضب كند حتما نزدیك او رود و تنش را مس كند (مثلا دست بـه دست او ساید) زیرا خویشاوند هر گاه مس شود آرامش یـابد.

 علماء اخلاق براى چاره و علاج غضب دو راه علمى و عملى ذكر كرده‏اند. راه علمـیش آنست كه بنده خدا تفكر كند درون آیـات و اخبارى كه درون مذمت غضب و خشم و ستایش عفو و حلم و كظم غیظ وارد شده هست و راه عملیش آنست كه: چون خشمگین شود، اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم بگوید و با آب سرد وضو بگیرد یـا غسل كند و اگر ایستاده هست بنشیند و اگر نشسته دراز كشد و اگر بر فامـیل و خویشاوندش غضب كرده نزدیك او رود و دست ببدن او گذارد. (أصول الكافی / ترجمـه مصطفوى/ج‏3/412)   

2) قضاوت مـیان دو نفر، امام علی علیـه السلام درون باره كسى كه درون مـیان مردم عهده دار منصب قضاوت‏ شود ولى شایسته آن نباشد مـی فرماید:مبغوض ترین مردم نزد خداوند دو كس‏اند: انسانى كه خداوند او را بـه حال خود واگذاشته، که تا جایى كه از راه راست منحرف شده، بـه سخن آمـیخته با بدعت و دعوت بـه گمراهى دل خوش نموده است.او فتنـه‏اى هست براى فتنـه جویـان، ره گم كرده‏اى هست از راه روشن گذشتگان، گمراه كننده كسانى هست كه بـه وقت زنده بودن او یـا بعد از مرگش از او پیروى كنند، هم بار گناهان‏دیگران را بـه دوش كشد، و هم گروگان خطاهاى خود باشد.و دیگر انسانى هست كه انبوهى از نادانى را درون خود جمع كرده، و در مـیان جاهلان امت جهت فریبشان مى‏شتابد درون تاریكى‏هاى فتنـه‏ها مى‏تازد، و نسبت بـه مصالحى كه درون پیمان صلح هست نابیناست.

انسان نماها دانشمندش دانند درون حالى كه بى‏دانش است. از آغاز وقتش را صرف انباشتن چیزهایى كرده كه اندكش از بسیـارش بهتر است، همـین كه از آب گندیده سراب شد، و امور بیـهوده را روى هم انباشت، بـه ناحق بر كرسى قضاوت مـیان مردم مى‏نشیند، که تا بیـان مسایلى را كه بر دیگران مشتبه شده بـه عهده گیرد! چون با مسأله مبهمى روبرو شود آراء بى‏فایده و بى‏پایـه‏اش را بـه مـیدان آورده، قاطعانـه حكم مى‏كند. از این رو درون برابر شبهات بـه مانند مگسى درون تارهاى سست عنكبوت گرفتار است، این بى‏مایـه نمى‏داند رأیش بر صواب هست یـا بر خطا؟ اگر حكمى بـه صواب راند مى‏ترسد بر خطا باشد، و چون بـه خطا حكم كند امـیدوار هست كه راه صواب رفته باشد. درون امواج جهالتهایشان گم شده، با دیده كور درون تاریكى‏هاى نادانى راه پوید، هیچ امر مشتبهى را قاطعانـه بر اساس دانش حل نمى‏كند. (نـهج البلاغه/ترجمـه انصاریـان/75)

3) هم نشینی با زنی تنـها، محمد طیـار گوید: «وارد مدینـه شدم و به جستجوى یك اتاق اجاره‏اى پرداختم که تا وارد خانـه دو اتاقه‏اى شدم كه مـیان آنـها درى وجود داشت و زنى درون آن خانـه زندگى مى‏كرد. آن زن گفت: این اتاق را اجاره مى‏دهم.گفتم: این دو اتاق بـه هم راه دارد و من هم جوان هستم.آن زن گفت: من آن درون را مـیان خودمان قفل مى‏كنم. آن‏گاه وسایلم را بـه آنجا منتقل كردم و به آن زن گفتم: درون را قفل كن.زن گفت: از آنجا روح بـه سراغ من مى‏آید. آن را رها كن.گفتم: نـه، من و تو مرد و زن جوان هستیم، درون را قفل كن.زن گفت: تو درون اتاقت بنشین من نزد تو نمى‏آیم و نزدیكت نمى‏شوم.و از قفل كردن درون خوددارى كرد؛ از این رو من نزد امام صادق علیـه السلام رفتم و در این باره از وى سۆال كردم.امام علیـه السلام فرمود: از آنجا جابه‏ جا شو؛ زیرا هرگاه مرد و زن درون اتاقى خلوت كنند، سومـین آنـها شیطان است.» (منابع فقه شیعه(ترجمـه جامع أحادیث الشیعة)/ج‏24/149)

سخن آخر از زبان لقمان حکیم بـه فرزندش که  فرمودند: فرزندم نصیحت را بپذیر و به آن عمل كن كه نصیحت نزد عاقل از عسل ناب شیرین تر است.

منابع:
1)      منابع فقه شیعه (ترجمـه جامع أحادیث الشیعة)/ج‏24
2)      نـهج البلاغه / ترجمـه انصاریـان
3)       أصول الكافی / ترجمـه مصطفوى/ج‏3
4)     الخصال / ترجمـه جعفرى/ج‏1
5)     تحفة الأولیـاء (ترجمـه أصول كافى)/ج‏3


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 166
علل عدم استجابت دعا از نظر قرآن

در قرآن کریم، یکی از علل عدم استجابت دعا چنین بیـان شده است:

«وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ،[غافر/60]، پروردگارتان این دعوت را كرد كه مرا بخوانید که تا استجابت كنم بدرستى كسانى كه از عبادت من استكبار مى‏ورزند بـه زودى با كمال ذلت داخل جهنم خواهند شد»، اما حتما به نکات این آیـه دقت کرد که تا روشن گردد.

خداوند متعال مـی‌فرماید، دعا کنید، دعا یعنی چه؟ دعا یعنی طلب، بعد اگری درون زبان چیزی را بخواهد ولی واقعا از ته دل آن را نخواهد، درون واقع دعا نکرده است.

خداوند متعال مـی‌فرماید: از من(نـه دیگر) طلب کنید، لذا اگر از درون ظاهر از خدا بخواهیم ولی امـیدمان از دیگران قطع نشده باشد، بـه این شرط پایبند نبودیم، لذا نباید انتظار اجابت داشته باشیم. البته اگر انسان دنبال واسطه‌ها باشد، ولی به منظور آن‌ها استقلال قائل نباشد و آن‌ها را از طرف خدا بداند و علاوه بر آن، زیـاد از حد هم سراغ اسباب نرود، اشکالی ایجاد نمـی‌شود.

قرآن مـی‌فرماید: من اجابت مـی‌کنم لکم(یعنی بـه نفع شما) نـه اینکه آنچه خواستید بـه شما مـی‌دهم، زیرا این دو با هم فرق دارند، اجابت یعنی اینکه، حرف شما را مـی‌شنوم و نسبت بـه آن بی اعتنا نیستم، و آن را بی‌اثر نمـی‌گذارم، نـه اینکه هر چه بخواهید ‌مـی‌دهم. مانند پدر کـه مـی‌گوید فرزندم هر چه مـی‌خواهی بخواه، من بـه نیـازهای تو اهمـیت مـی‌دهم، این حرف بـه این معنا نیست کـه اگر فرزند چیز مضری هم از پدر بخواهد، پدر بـه او بدهد.

اگر خدا هرچه خواستیم بـه ما بدهد درون آن ‌صورت حتما آنچه بـه ضرر ما نیز هست بدهد، درون حالی کـه این کار مطابق حکمت و محبت خدا نسبت بـه ما نیست و او مصلحت ما را بهتر از ما مـی‌داند، اگرچه ما فکر کنیم بهتر از خدا مصالح خود را تشخیص مـی‌دهیم، مانند بچه‌ای کـه بدون توجه بر خواسته غیر معقول خود اصرار مـی‌ورزد.

اگر بـه ادامـه آیـه شریفه توجه شود، این نکته بدست مـی‌آید کـه دعا عبادت است، لذا اگری دعا کند، و بعد از دعا از خدا انتظار و توقع داشته باشد، و خواسته خود را بدون درون نظر گرفتن این‌که آیـا بـه مصلحتش هست یـا نـه، طلب کند، از حیطه عبادت و بندگی خارج شده و در واقع دارد خدایی مـی‌کند و این بسیـار ناپسند است.


بهترین دعای بندگان
قرآن كریم، گفت و گوى خداوند بزرگ با اهل جهنم و پاسخ آنان را بازگو مى فرماید. خداوند بـه جهنمـیان خطاب مى كند و مى گوید: گروهى از بندگان من دعا مى كردند و مرا مى خواندند، اما شما آنـها را مسخره مى كردید، و به آنان پوزخند مى زدید، دعاى آنان این بود:

«ربنا آمنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خیرالراحمـین» (مۆمنون (23) آیـه 109) ؛ پروردگارا ما ایمان آوردیم بعد بیـامرز ما را و ما را مورد رحمت خود قرار ده، تو بهترین رحم كنندگانى.

خداوند این دعا را بـه عبادى (بندگان ویژه ) نسبت مى دهد و این دعا و دعاكنندگان را تایید و تصدیق مى كند و از آنان حمایت مـیكند.

قرآن شریف كه چیزی را فرو گذار نكرده و جامعیت آن بر كسى پوشیده نیست، درون تمامى مسائل مربوط بـه دعا، رهنمودهاى بسیـار روشن و جالبی را فرموده و در این جا كه محور سخن درباره لزوم و ضرورت دعاست بـه دو آیـه اشاره مـی‌شود که تا فطرت هاى خفته و آشفته درون خواب بیدار شوند و بیش از پیش بـه این مـهم بپردازند.


«قُلْ ما یعْبَۆُا بِكُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاۆُكُمْ؛
بگو اگر دعایتان نباشد پروردگار من اعتنایى بـه شما ندارد.

«وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»؛
یعنی پروردگارتان گفته: مرا بخوانید که تا اجابت‌تان كنم كسانى كه از پرستیدن من كبر مـی‌ورزند بـه خوارى بـه جهنم وارد خواهند شد.

امام محمد باقر علیـه السّلام درون تفسیر و تبیین این دو آیـه چنین فرموده است:

منظور از كلام خداوند كه مـی‌فرماید: ان الذین یستكبرون... دعاست كه برترین عبادت دعا مـی‌باشد. و از آن گرامى سۆال شد آیـا زیـاد قرآن خواندن بهتر هست یـا زیـاد دعا كردن؟


امام علیـه السّلام فرمود:
دعا خواندن، آیـا نشنیده‌اى كه خداوند متعال مـی‌فرماید:


«قل ما یعبو ابكم...»
بگو اگر دعایتان نباشد پروردگار من بـه شما اعتنایى ندارد.

منابع:

 رهروان ولایت

دارالقرآن کریم

تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : چهارشنبه 22 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 183
از ديدگاه قرآن توسل بـه شخص مرده يا زنده صحيح است؟

پرسش :
از ديدگاه قرآن توسل بـه شخص مرده يا زنده صحيح است؟

پاسخ :
«توسل» از ماده «وسل» بـه معناي تقرّب جستن و يا چيزي كه باعث تقرّب بـه ديگري از روي علاقه و رغبت مي‎شود؛ مي باشد،[1] و توسل شامل شفاعت نيز مي‎شود، «شفاعت» از ماده «شفع» بـه معناي ضميمـه كردن چيزي بـه همانند او است.[2] و در مفهوم قرآني، شخص گناهكار بـه خاطر پاره‎اي از جنبه‎هاي مثبت (مانند: ايمان، عمل صالح و...) شباهتي با اولياء الله پيدا مي‎كند و آنـها با كمك‎هاي خود، او را بـه سوي كمال سوق مي‎دهند، و از پيشگاه خداوند تقاضاي عفو مي‎كنند (ص: 52) بـه عبارت ديگر مي‎توان گفت: قرار گرفتن موجود قويتر و برتر درون كنار موجود ضعيفتر و كمك نمودن بـه او درون راه پيمودن مراتب كمال است.[3]


آيه‎اي كه بـه مسئله «توسل» اشاره دارد؛ آيه 35 سوره مائده هست كه خداوند مي‎فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» اي كساني كه ايمان آورده‎ايد پرهيزكاري پيشـه كنيد و وسيله‎اي براي تقرب بـه خدا، انتخاب نماييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.


وسيله درون آيه فوق، معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي كه باعث نزديك شدن بـه پيشگاه مقدس پروردگار مي‎شود، شامل مي‎گردد، همانطوركه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: بهترين چيزي كه بـه وسيله آن مي‎توان بـه خدا نزديك شد، ايمان بـه خدا و پيامبر او و جهاد درون راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صله رحم، انفاق ... مي‎باشند.[4]


و از آيات ديگر نيز استفاده مي‎شود كه وسيله قرار مقام انسان صالحي درون پيشگاه خداوند و درخواست حاجت از خداوند بـه خاطر آن وسيله، بـه هيچ وجه ممنوع نيست، همانطور كه حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ از خداوند براي عمويش، طلب استغفار كرد، قرآن مي‎فرمايد: و استغفار ابراهيم براي پدرش (عمويش آزر) فقط بـه خاطر وعده‎هايي بود كه بـه او داده بود (تا وي را بـه سوي ايمان جذب كند) امّا هنگامي كه براي او روشن شد كه وي دشمن خداست، از او بيزاري جست، چرا كه ابراهيم مـهربان و بردبار است.،[5] يا درون سوره يوسف آيه 97، زماني كه گناهان برادران يوسف آشكار شد، آنـها بـه پدرشان گفتند: اي پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم.


اين آيات نشان مي‎دهد كه انسان‎هاي صالح را مي‎توان وسيله براي استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. اين توسل درون حقيقت توجه بـه خداست نـه غير خدا.


متوسل شدن بـه افراد درون حقيقت توسل بـه مقام روحاني آنـهاست كه روح خود را پرورش داده و به كمالاتي رسيدند. و روح براي بقاست نـه براي فنا؛. لذا مي‌توان از افرادي كه درون قيد حيات نيستند، متوسل شد، عالم اهل تسنن درون كتاب «وفاء الوفا» مي‌نويسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن درون پيشگاه خداوند از پيامبر و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز هست و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم درون عالم برزخ و هم درون روز رستاخيز، عمر بن خطاب مي‌گويد: حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ بـه پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لي، خداوندا! بـه حق محمد از تو تقاضا مي كنم كه مرا ببخش!


در زمان خليفه دوم سالي قحطي شد، بلال بـه همراه عده‌اي از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت: يا رسول الله! استسق لامتك... فاعفم قد هلكوا...» اي پيامبر! از خدايت براي امتت باران بفرست كه ممكن هست همـه هلاك شوند.[6]


با وجود روايات زياد درون كتابهاي اهل تسنن، باز هم گروهي از آنان بـه مسئله توسل و شفاعت خرده مي‌گيرند و آن را انكار مي‌كنند و آن را نوعي استقلال درون مقابل خداوند تلقّي مي‌كنند، درون حالي كه از اين جمله غافل هستند كه متوسل شدن بـه انبياء و ائمـه ـ عليهم السّلام ـ درون حقيقت متوسل شدن بـه خداست، و آنـها عملي را جز با رضايت و اذن خداوند انجام نمي‌دهند.
«قل لا اسئلك لنفسي ضرّاً و لا نفعاً الا ما شاء الله»[7] بگو! من براي خودم زيان و سودي را مالك نيستم، مگر آن چه خدا بخواهد.


علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش، روح يأس را كاهش، و ايجاد رابطه معنوي با خدا و اولياء الله و تحصيل رضايت خداوند و توجه بـه سلسله شافعان و... را بـه وجود مي‌آورد.


1. شوق ديدار، محمد مـهدي ركني، ص 198 ـ 220.
2. پيام قرآن، مكارم شيرازي، ج 6، ص 520 ـ 540.
3. تفسير نمونـه، مكارم شيرازي، ج 4، ص 365 ـ 371.[1] . قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ذيل ماده «وسل».
[2] . همان،‌ ذيل ماده «شفع».
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونـه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 223.
[4] . نـهج البلاغه، خطبه 110.
[5] . توبه/ 114.
[6] . بـه نقل از تفسير نمونـه، ج 4، ص 369؛ وفاء الوفاء، ج 3، ص 371.
[7] . يونس/ 49.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , ایثار و شـهادت ,
تاریخ : چهارشنبه 22 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 124
همجنس گرایی چه حکمـی درون قرآن دارد؟

   این موضوع را مـی‌توان بـه دو مقصود حمل کرد: یکی منظر «فقهی»، یعنی احکام حلال و حرام و مجازات آن چیست؟ و دیگری منظر نگاه و جایگاه. یعنی مثلاً قرآن بـه این رفتار چه نگاهی دارد و چه فرموده است؟

بدیـهی هست که «منظر فقهی» موضوع بحث ما نمـی‌باشد، چرا کـه اولاً تمامـی احکام فقهی درون قرآن نیـامده است، بلکه فرموده هست از حضرت رسول اکرم صلوات الله علیـه و آله اخذ کنید، مثل احکام رکعات نماز کـه اصلی‌ترین عبادت و ستون دین هست – و دیگر آن کـه ما نوعاً فقیـه و مجتهد نیستیم کـه بخواهیم با رجوع بـه قرآن کریم و حتی احادیث و سایر منابع، استنباط و استخراج و بیـان احکام نماییم. لذا به منظور اطلاع از احکام جزایی همجنس‌بازی مردان یـا زنان، حتما به فقه رجوع کرد. این یک حقه‌ی وهابیت هست که رایج کرده‌اند هر حکم فقهی را مـی‌پرسند درون کدام سوره و آیـه آمده است؟ چرا کـه آنان بدون هیچ حجتی بـه «حسبنا کتاب الله» و ظاهر آیـات بسنده کرده‌اند و ما بـه حکم خداوند متعال درون آیـات بسیـار، تابع «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» هستیم و تفسیر و تأویل آیـات و نیز شرح و بیـان احکام را از آنان اخذ مـی‌کنیم:


«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُۆْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (النساء، 59)

ترجمـه: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت كنید و از فرستاده او و صاحبان امرتان (كه جانشینان معصوم پیـامبرند) اطاعت نمایید. بعد اگر درباره چیزى (از امور دین یـا دنیـا) نزاع داشتید آن را بـه خدا و رسولش برگردانید (اختلاف درون دین را بـه وسیله فقیـه و اختلاف درون دنیـا را بـه واسطه قاضى بـه كتاب و سنّت بازگردانید) اگر ایمان بـه خدا و روز واپسین دارید، این (براى شما) بهتر و خوش عاقبت‏تر است.

اما درون خصوص منظر دوم، یعنی نگاه بـه همجنس‌گرایی، مذمّت و نکوهش و منع آن، مباحث بسیـاری درون قرآن کریم وجود دارد کـه ذیلاً بـه برخی از آنـها اشاره مـی‌گردد:

الف – نظام خلقت و آرامش

خلقت علیمانـه و حکیمانـه و بر اساس نظم است. رعایت این نظم درون هر امری، موجب آرامش مـی‌گردد و عدم رعایت آن آرامش (تسکین) و بالتبع رشد درون هر زمـینـه‌ای را مختل مـی‌سازد. از این رو مـی‌فرماید: شما را زوج (زن و مرد) آف و برای شما همسری و عشق، محبت و جاذبه فی‌مابین را قرار دادم « لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا» که تا با آنـها بـه آرامش دست‌یـابید. بعد هر گونـه جایگزینی و هنجارشکنی درون امور و روابط همسری کـه «زناشویی، ی یـا جماع» از اهمّ آن است، سبب مـی‌شود کـه آرامش فردی [جسمـی، روانی، روحی، اخلاقی، ایمانی و ...] بـه هم بریزد و بالتبع آرامش اجتماعی [اخلاقی، امنیتی، اقتصادی، حتی سیـاسی و ...] نیز مختل گردد (چنان چه امروزه درون امریکا و اروپا شاهد این ناآرامـی فردی و اختلال اجتماعی هستیم):


«و َمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ» (الرّوم - 22)

ترجمـه: و از نشانـه‏هاى او این هست كه از خودتان (نوع انسان، نـه ملک یـا جن یـا حیوان) همسرانى براى شما آفرید که تا در كنارشان آرام گیرید، و مـیانتان دوستى و مـهربانى نـهاد. آرى درون این [نعمت‏] براى مردمى كه مى‏اندیشند نشانـه‏هایى است.

هم جنس‌گرایی، جهالت و اسراف است:

بدیـهی هست که حرکت درون جهت خلاف نظام آفرینش درون هر امری و از جمله ارضای غریزه ، از یک سو «جهالت» هست و از سوی دیگر «اسراف».

جهالت است، چون عامل بـه آن نـه تنـها راه درست و کامل لذت و ارضای را نمـی‌داند و به خلافی عمل مـی‌کند کـه حتی حیوان نمـی‌کند، بلکه خلاف طبیعت خود و نظام خلقت حرکت مـی‌کند – بعد این عمل او، صرفاً از روی نیست، بلکه درون اصل از جهالت است:

«أ َئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (النّمل، 55)

ترجمـه: آیـا شما بـه جاى زنان از روى با مردها درون مى ‏آمـیزید [نـه] بلكه شما مردمى جهالت‏پیشـه‏اید.


و اسراف هست به خاطر آن کـه «نعمت ت» و نیز حقوق خود، هم جنسان و جنس متفاوت و هم چنین نعمت سلامت و کمال فردی و اجتماعی را ضایع مـی‌کند.


«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ» (الأعراف، 81)

ترجمـه: همانا شما از روى بـه جاى زنان با مردان مى‏آمـیزید، (نـه تنـها درون این امر متجاوز از فطرتید) بلكه شما (در هر كارى) گروهى اسرافكارید.

 کیفر و استحقاق عذاب
خداوند متعال درون قرآن کریم از دو قوم قدرتمند و غنی بـه نام‌های «قوم لوط» و «اصحاب الرّس» یـاد مـی‌کند. دو قومـی کـه به رغم برخورداری از ثروت و قدرت و آسایش و آرامش درون زندگی، از یک سو بـه بت پرستی و تکذیب نبی خود روی آوردند و از سوی دیگر بـه عمل شنیع همجنس‌گرایی پرداختند و هر دو قوم با عذاب الهی بـه طور کلی نابود شدند. درون حالی کـه در هیچ کجا تصریح نشده هست که قومـی بـه خاطر رواج «زنا» بـه طور کلی نابود شده باشد.


در قوم لوط، همجنس‌گرایی بین مردان رواج یـافت و متقابلاً درون قوم «رس»، همجنس‌گرایی بین زنان رواج یـافت. چنان چه از امام صادق علیـه‌السلام نقل شده است:

«زنانی بر امام صادق وارد شدند و زنی از آنان از همجنس بازی زنان سۆال کرد و امام فرمود حد آن حد زنا است. زنی گفت: درون قرآن سخنی از (هم جنس بازی زنان) آمده؟ امام فرمود: آری. اصحاب رس بـه این فساد گرفتار بودند». بنا بر این اگر خداوند ما را فقط بـه قرآن ارجاع داده بود، شما حق داشتید بگویید چون درون قرآن درون مورد مجازات زنای محصن و محصنـه و هم جنس بازی کیفری خاص ذکر نشده، بعد کیفر زنای محصن و محصنـه، همان کیفر زنا هست و هم جنس بازی هم کیفر ندارد و حداکثر حتما تنبیـه شود.» (من لا یحضره الفقیـه ، ج 4 ، ص 42 - 43)

(دقت شود درون این نقل ضمن بیـان رذیلت اصحاب الرّس، تصریح شده کـه منشأ احکام، فقط آیـات قرآن کریم نمـی‌باشد).


«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ ... إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا یَفْسُقُون» (العنکبوت، 28 که تا 34)

ترجمـه: و [یـاد كن] لوط را هنگامى كه بـه قوم خود گفت‏شما بـه كارى زشت مى‏پردازید كه هیچ یك از مردم زمـین درون آن [كار] بر شما پیشى نگرفته هست ... ما بر مردم این شـهر بـه [سزاى] فسقى كه مى‏كردند عذابى از آسمان فرو خواهیم فرستاد.


«وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذَلِكَ كَثِیرًا» (الفرقان، 38)

ترجمـه: و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و بسیـاری نسل‌ها را كه مـیان آنـها بودند [هلاك كردیم‏].

 


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 158
زهرا جان به منظور تو مـی نویسم!

سوره هل اتی زیباترین تابلوی معرفی موحد هست و بـه زیبایی شخصیت حقیقی و حقوقی انسان کامل را درون پرده زیبای هستی نشان مـی دهد و محور انسان کامل را درون چهره جمال فاطمـه زهرا (سلام الله علیـها) درون قاب خلقت تصویر گری مـی کند.

این سوره فقط داستان زهرا و علی (علیـهماالسلام) و بیماری حسنین (علیـهماالسلام) نیست. این ظاهر قضیـه است. باطن این سوره پیمانـه ازلی اسم اعظم خداوند هست و همـه کمالات هستی را درون یک شخصیت جمع مـی کند و آن شخص را انسان کامل مـی نامد.

زیبایی سوره دو چندان مـی شود وقتی آیـه با سوال شروع مـی شود کـه آیـا بر انسان روزگارانی نگذشت کـه لایق هیچ نبود و به معنایی منت را بر انسان تمام مـی کند زمانی کـه او را اشرف مخلوقات مـی نامد و اسماء الحسنی را درون وجود او بـه صورت بالقوه قرار مـی دهد؟

هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا
یـا زمانی طولانی بر انسان گذشت کـه چیز قابل ذکری نبود (انسان /1)

 شان نزول سوره دهر
این سوره بـه استناد شیعه و سنی درون شأن اهل بیت پیـامبر (صلی الله و علیـه وآله) نازل شده است. امام حسن و امام حسین (علیـهماالسلام) بیمار شدند، پیـامبر اکرم (صلی الله و علیـه وآله) با جمعی از بزرگان اهل عرب بـه عیـادت ایشان آمدند و به حضرت علی (علیـه السلام) پیشنـهاد د کـه برای سلامتی دو کودک عزیز خود نذر کنند. بعد نذر د کـه اگر خدای سبحان آنـها را شفا بخشید، سه روز روزه بگیرند و فاطمـه (سلام الله علیـها) و فضه و خادمـه آنـها نیز همـین نذر را د.

پس از آن کـه حسنین شفا یـافتند، آنـها بـه نذر خود عمل د و سه روز، روزه گرفتند. اما به منظور افطار غذایی درون خانـه نداشتند. حضرت علی از شمعون یـهودی سه صاع جو قرض کرد و نانی تهیـه شد. بـه هنگام مغرب، بعد از ادای فریضه مغرب، خواستند افطار نمایند کـه شب اول فردی مسکین، شب دوم فردی یتیم، شب سوم فردی اسیر درب منزل علی (علیـه السلام) را بـه صدا درون آوردند و درخواست غذا د و اهل بیت به منظور رضای خدا درون عین نیـاز، غذای خود را بـه آنان دادند.

روز چهارم علی (علیـه السلام) بـه همراه حسنین نزد رسول اکرم (صلی الله و علیـه وآله) آمدند درون حالی کـه آثار ضعف و ناتوانی درون چهره آنان نمایـان بود پیـامبر علت را جویـا شد و پس از شنیدن ماجرا، گریست. درون همـین هنگام جبرئیل نازل شد و سوره ی انسان را آورد.

 نقش انسان کامل درون جهان خلقت
هر یک از پدیده های جهان کـه از آغاز پیدایش به منظور بقاء و تکمـیل نواقص خود شروع بـه فعالیت کرده، نواقص و نیـازمندی های خود را یکی بعد از دیگری مرتفع ساخته و در حد امکان خود را بـه مطلوبش مـی رساند. تنظیم کننده این مسیر منظم اشیـاء درون مسیر رشد و کمال، خداوند متعال هست که همـه هستی را بـه سوی کمال هدایت مـی کند.

انسان نیز کـه یکی از همـین موجودات نظام آفرینش هست گذشته از هدایت عمومـی، نیـازمند هدایت های ویژه ای هست و سزاوار حکمت خدا نیست کـه بندگان خویش را بدون قافله سالار زندگی رها کند.

علاوه بر آموزش معارف دینی، انسان کامل رابطه و واسطه مـیان زمـین و آسمان، حق و خلق است، زیرا فیض و برکات حق کـه سبب بقای نظام هستی هست بر آن نازل مـی شود. اگر انسان کامل نباشد هرگز عالم هستی فیض الهی را دریـافت نمـی کند زیرا به منظور گرفتن فیض الهی رابطه و تناسب شرط است. انسان کامل چون درون مرحله ایمان و عمل بـه طهارت کامل رسیده، مظهر واقعی آیـه تطهیر گردیده است.

عالم و آدم درون پناه انسان کامل حفظ مـی شود و هدف از خلقت نظام آفرینش ظهور و اظهار اتم انسان کامل است. او واسطه فیض الهی درون حفظ عالم هستی هست یعنی انوار لطف و رحمت و تجلیـات حق از آیینـه دل او بـه عالم و آدم فائض شده و نظام هستی با رسیدن بـه آن فیض، حفظ مـی شود و تا زمانی کـه انسان کامل درون عالم باشد از حق سبحانـه تجلیـات ذاتی و رحمت رحمانی درون خواست مـی کند و عالم با این استمداد و فیضان تجلیـات حق محفوظ مـی ماند. بعد انسان کامل، نگین انگشتر عالم آفرینش است.

زمـین و آسمان و کوه و دریـا و درخت و دریـا و گل و گیـاه تجلی حضرت حق هست اما تجلی کامل خدا انسان کامل هست که بـه تمام وجه و صورت خدا را نشان مـی دهد.

 فاطمـه انسان کامل است
فاطمـه زهرا (سلام الله علیـها) درون تمام ابعاد وجودی، آخرین منازل کمال انسانی را پیموده است. محور ولایت و امامت است. وجود یـازده امام معصوم از ذات پاک او منشعب شده است. سوره هل اتی، کوثر و قدر درون شأن و مقام او نازل شده هست زیرا وجود امام معصوم حتما از منشاء پاک و طاهر صادر شود و فاطمـه زهرا سیده زنان عالم است. قلب همـه ائمـه معصومـین مـی باشد. او خلیفه خدا و محل تجلی اسماء و صفات الهی و مظهر اسم اعظم بلکه خود اسم اعظم است.

مانند قطبی مـی ماند کـه فلک دایره وجود از اول که تا آخر بر گرد او مـی چرخد. زمانی کـه در دفاع از ولایت، حامـی علی بن ابیطالب مـی گردد و در پشتیبانی نبوت گرد و غبار از چهره پاک مـی کند، تجلی رحمت و رحمانیت الهی است.

جایی کـه بین درون و دیوار قرار مـی گیرد که تا حقیقت باطنی قرآن ناطق لگد مال نشود و آن روزی کـه برای فدک دادخواهی مـی کند، همـه و همـه تجلی ید الله است. درون ایمان و عمل صالح کاملترین است، پیوسته بـه یـاد خداست و هرگز از او غفلت نمـی کند.

فاطمـه زهرا، قلب حیـات معنوی است
همچنانکه به منظور کارآیی و حیـات کل بدن قلب صنوبری لازم است، به منظور کارایی و حیـات معنوی نیز قلب لازم هست و حیـات این قلب بـه وجود انسان کامل نیـازمند است.

 وظیفه ما چیست؟
یک فرد مسلمان اگر بخواهد مسلمان و مۆمنی کامل باشد، حتما انسان کامل را بشناسد که تا در روش و منش بـه او تأسّی کرده و بر اساس سیره او حرکت کند و در امر تربیت خویش او را سر مشق قرار دهد.

اثر عملی شناخت و تأسّی بـه انسان کامل اساس تربیت اخلاقی انسان هاست. فاطمـه زهرا منبع فیض و رحمت لایزال الهی است. حقیقت حضرت زهرا (سلام الله علیـها) با شـهادت او و فقدان وجود فیزیکی او از بین نمـی رود و همچنان از خداوند، رحمت و فیض را دریـافت مـی کند و به بندگان خدا اعطاء مـی کند، هدایت معنوی او دستگیری، گره گشایی او که تا قیـام قیـامت ادامـه دارد. او واسطه فیض الهی درون عالم هستی هست چون انسان کامل، معلم هست استادی مـی کند و مربی مردان و زنانی هست که دست نیـاز بـه سوی او دراز مـی کنند.

منابع:
تفسیر المـیزان –علامـه محمد حسین طباطبایی
تفسیر نمونـه – آیة الله مکارم شیرازی
انسان کامل از نگاه امام خمـینی و عارفان مسلمان – محمد امـین صادقی  
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن ,
تاریخ : سه شنبه 21 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 170
بزرگترین مسئولیت ما درون زندگی چیست؟

یکی از مـهمترین مۆلفه های سبک زندگی اسلامـی موضوع مسئولیت پذیری درون زندگی است. درون واقع این مۆلفه هست که بـه زندگی انسان رنگ و بوی الهی و دینی مـی‎دهد.

مسئولیت درون قبال خود ، مسئولیت هر اتفاقی را بـه گردن بگیرید
چرا کـه انسانی کـه خود را تابع و پیرو هیچ قانون و مذهبی قرار نمـی‎دهد و زیربار هیچ مسئولتی نمـی رود، نمـی‎تواند روح زندگی دینی را درک نماید.

از این رو درون سبک زندگی اسلامـی مسئولیت‎های مشخص انسان بیـان شده است.
 
مسئولیت انسان درون سبک زندگی اسلامـی:
در منابع دینی و اسلامـی مسئولیت های معین و مشخصی به منظور انسان بیـان شده است. از جمله این مسئولیت‎ها، مسئولیت انسان درون قبال خداوند متعال و آیین و شریعت پاک الهی و مسئولیت انسان درون قبال خود و دیگران مـی شود.

 بیـان مسئولیت انسان درون آیـات قرآن:
خداوند متعال درون آیـات مختلفی موضوع مسئولیت انسان را مورد تذکر قرار مـی دهد:

«وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْۆُلُونَ [صافات: 24]و بازداشتشان نمایید كه آنـها مسئولند.»

«وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُۆادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْۆُلاً [اسراء/36] و چیزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زیرا گوش و چشم و قلب، همـه مورد پرسش واقع خواهند شد.»

 اولین مسئولیت مـهم خطیر انسان:
اولین و مـهمترین مسئولیت انسان درون این دنیـای خاکی، مسئولیت او درون برابر خداوند متعال است. معبودی بزرگی کـه تمام امکانات سعادت و و کمال را به منظور او فراهم نموده هست سزاوار هست که این بنده ناتوان بـه اندازه توان خود قدر دان و حق شناس نعمت‎های معبود خود باشد و در برابر او مسئولیت های محوله را قبول نماید.

1-معرفت و شناخت خدا:
از جمله مسئولیت‎هایی کـه انسان درون برابر خداوند متعال دارد این هست که حق معرفت را درون خصوص معبود خود بـه جای آورد و به این درجه از علم و معرفت دست پیدا نماید کـه خدایی او از چه اوصاف و توانایی‎های برخوردار است.

«مَعْرِفَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْلَى الْمَعَارِفِ 1؛ معرفت خداى سبحانـه بلند مرتبه‏ترین معرفت هاست»‏.

2- عبودیت و بندگی:
از جمله مـهمترین مسئولیتی کـه بر عهده انسان واگذار شده هست عبودیت و بندگی او درون برابر خداوند متعال است. این موضوع آن قدر درون شریعت اسلام مورد توجه هست که هدف از خلقت انسان عبادت و بندگی درون برابر خداوند متعال معرفی شده است. وَ مَا «خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ [الذاریـات/56]؛ جن و انس را جز به منظور پرستش خود نیـافریده‎ام».

نظام حقوقی اسلام نظامـی تکلیف گراست؛ بـه عنوان مثال درون متون دینی وقتی صحبت از حقّ انسـانـها مـی شود بحث از حقوقی هست که انسانـهای دیگر بر ما دارند و به عبارت دیگر مسئولیّتی کـه ما درون قبال دیگران داریم. البته چون این حقوق طرفینی هست ما نیز این حقوق را بر عهده دیگران داریم امّا بـه دلیل همان بعد سازندگی و تربیت و هدایت کـه دین اسلام به منظور خود، قائل هست در بیـان بـه جنبه تکلیف و وظیفه و مسئولیّت، توجّه بیشتری مـی کند؛ لذا امام سجّاد- علیـه السّلام- مـی فرماید:

اِعلَم رَحَمَکَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیکَ حُقوقاً مُحیطَةٌ بِکَ فِی کُلِّ حَرَکَةٍ تَحَرَّکتَها وَ سَکَنَةٍ سَکَنتَها اَو حالٍ حَلَّتها اَو مَنزِلَةٍ نَزَلتَها اَو جارِحَةٍ قَلَبتَها اَو ءَالَةٍ تَصَرَّفتَ فِیـها فَاَکبَرِ حُقُوقُ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَیکَ ما اَوجَبَ عَلَیکَ لِنَفسِهِ مِن حَقِّهِ الّذی هُوَ اصلُ الحُقوقِ؛

بدان کـه خدای عزّوجلّ را بر تو حقوقی هست که درون هر ی کـه از تو سر مـی زند و هر آرامشی کـه داشته باشی و یـا درون هر حالی کـه باشی یـا درون هر منزلی کـه فرود آیی یـا درون هر عضوی کـه بگردانی یـا درون هر ابزاری کـه در آن تصرّف کنی، آن حقوق اطراف تو را فرا گرفته است.

بزرگترین حقّ خدای تبارک و تعالی همان هست که به منظور خویش بر تو واجب کرده؛ همان حقّی کـه ریشـه همـه حقوق است.

امام سجّاد-علیـه السّلام- نمـی فرماید تو بر گردن دیگران حقّی داری کـه آنـها حتما در مورد تو رعایت کنند بلکه مـی فرماید؛ حقوقی تو را احاطه کرده؛ یعنی حقوقی کـه دیگران بر گردن تو دارند و تو حتما از عهده آنـها برآیی. همانطور کـه دیدیم اسلام دینی تکلیف گراست و اصولاً دینداری بدون مسئولیّت پذیری و تعهّد معنایی ندارد. درون ادامـه بـه اهمـیّت مسئولیّت پذیری و جایگاه آن درون قرآن و سنّت مـی پردازیم.

 ضرورت مسئولیّت پذیری و وظیفه شناسی
با نظر بـه مطالبی کـه گفته شد، این سئوال پیش مـی آید کـه پاسخگو بودن درون برابر یک مرجع برتر چه ضرورتی دارد؟ و اگر انسان مسئولیّتی را نمـی پذیرفت چه اتّفاقی مـی افتاد؟

همانطور کـه مـی دانیم آفرینش انسان و جهان، هدفدار بوده هست و هدف از آفرینش انسان عبادت و بندگی خداوند مـی باشد. خداوند درون قرآن مـی فرماید:

وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلّا لِیَعبُدُونَ 2
جن و انس را نیـاف جز اینکه مرا عبادت کنند.


خداوند متعال راه رسیدن بـه قرب الهی و طریقه عبادت و بندگی خود را بـه صورت برنامـه هایی بـه رسول خویش ابلاغ کرده هست و بعد از پیـامبر - صلّی الله علیـه و اله – اوصیـاء او وظیفه آموزش معارف دین را بر عهده دارند. درون این مـیان ما مسلمانان کـه به این دعوت لبّیک گفته ایم وظایف و مسئولیّتهایی پیدا مـی کنیم کـه عمل بـه آنـها ما را بـه کمال انسانی خویش نزدیک مـی سازد.

بزرگترین مسئولیّت انسان، درون برابر نعمت هدایت و ولایت مـی باشد؛ چرا کـه بدون تشریع دین و هدایت انسان،تمامـی راهها بـه سوی کمال و سعادت او مسدود مـی شد. امام رضا –علیـه السّلام- مـی فرمایند:

اِنَّ اَوَّلَ ما یُسئَلُ عَنـهُ العَبدَ یَومَ القیـامَةِ الشَّهادَةُ وَ النُّبُوَّةُ وَ مُوالاتِ عَلیِّ بنِ اَبیطالِبِ عَلَیـه السّلامِ 3.

همانا اولین چیزی کـه در روز قیـامت از بنده سئوال مـی شود؛ شـهادت بـه یگانگی خدا و رسالت پیـامبر و دوستی علی بن ابیطالب علیـه السّلام است.

لذا اگر ما درون مقابل این نعمتهای ارزشمند کـه خداوند به منظور هدایت بشر بـه او ارزانی داشته هست احساس مسئولیّت نکنیم حیـاتی پوچ و بی هدف داشته هرگز بـه مقام والای انسانیّت نائل نمـی شویم و اینجاست کـه ضرورت مسئولیّت پذیری درون برابر خداوند متعال مشخّص مـی شود.

 
پی نوشت ها:
1. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، 7جلد ؛ تصنیف غرر الحكم و درر الكلم؛ ص81
2.ذاریـات(51)، آیـه 56
3. فتح الله، کاشانی، تفسیر منـهج الصادقین فی الزام المخالفین ،ج 10، ص335

منابع:
سایت رهروان ولایت
سایت معارف قرآن


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها ,
تاریخ : دوشنبه 20 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 178
اسلام و نوروز

 اسلام و نوروز

نوروز بـه عنوان يك جشن و عيد باستاني تاريخي طولاني دارد و مورد تاييد اسلام هم مي باشد، چرا كه ابعاد مثبت آن زياد هست و اساس آن توجه بـه خلقت و زایش جهان است.
به گزارش مجله شبانـه باشگاه خبرنگاران، نوروز بيشتر بـه عنوان يك سنت باستاني ايراني شناخته مي شود، اما درون اسلام هم مورد تاييد قرار گرفته و روايت هاي زيادي درون اين باره وجود دارد كه بـه يك مورد آن اشاره مي كنيم.

در كتاب آثارالباقيه آمده كه عبدالصمدبن علي روايت مي كند: درون نوروز جامي سيمين كه پر از حلوا بود براي پيامبر هديه آوردند و آن حضرت پرسيد كه اين چيست؟ گفتند امروز روز نوروز است. پرسيد كه نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است.

فرمود درون اين روز بود كه خدا عسكره را زنده كرد. پرسيدند عسكره چيست؟ فرمود عسكره مردمي بودند كه از ترس مرگ ترك ديار كرده و سر بـه بيابان نـهادند و خداوند بـه آنان گفت بميريد و مردند.

 سپس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بـه آنان ببارد، از اين روست كه پاشيدن آب درون اين روز رسم شده است. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزي بر ما نوروز بود.

در جلد چهاردهم بحارالانوارآمده كه معلي بن خنيس روايت مي كند: روز نوروز بـه خدمت جعفر بن محمد صادق (ع) درآمدم گفت آيا اين روز را مي شناسي؟ گفتم فداي تو گردم اين نوروز روزي هست كه ايرانيان آن را بزرگ مي دارند و به يكديگر هديه مي دهند. بعد حضرت صادق (ع) گفت سوگند بـه خداوند كه اين بزرگداشت نوروز بـه علت امري كهن هست كه برايت بازگو مي كنم که تا آن را دريابي.

پس فرمود اي معلي! روز نوروز روزي هست كه خداوند از بندگان پيمان گرفت كه او را بپرستند و براي او شريك نگيرند و به پيامبران و راهنمايان او بگروند و به پيشوايان دين ايمان بياورند. همان روزي هست كه آفتاب درون آن طلوع كرد و بادها وزيدن گرفت و زمين درون آن شكوفا و درخشان شد. همان روزي هست كه پيامبر خدا (ص) اميرالمومنين علي (ع) را بر دوش خود گرفت که تا بت هاي قريش را از كعبه بـه زير افكند و خرد كرد، چنان كه ابراهيم نيز چنين كرد.

همان روزي هست كه پيامبر (ص) بـه ياران خود فرمود که تا با علي (ص) بـه عنوان اميرالمومنين بيعت كنند. همان روزي هست كه قائم آل محمد (ص) و اولياي امر درون آن ظهور كنند. همان روزي هست كه قائم بر دجال پيروز شود و او را بر دار مي كشد و هيچ روز نوروزي نيست كه ما درون آن منتظر گشايش و فرجي نباشيم، زيرا نوروز از روزهاي ما و شيعيان ماست.

بزرگداشت نوروز که تا به امروز ادامـه داشته و سفره هفت سين بدون قرآن مجيد و تحويل سال بدون دعاي "يا محول الحول و الاحوال" ممكن نيست.

مدت برگزاري جشن هايي چون مـهرگان، يلدا، سده و بسياري ديگر معمولا يك روز يا يك شب بيشتر نيست، ولي جشن نوروز كه درباره اش جشن ها و آيين هاي نوروزي گوياتر است، چرا كه دستكم يك که تا دو هفته ادامـه دارد.

ابوريحان بيروني درباره مدت برگزاري جشن نوروز مي نويسد: چون جم درگذشت پادشاهان همـه روزهاي اين ماه را عيد گرفتند. عيدها را شش بخش نمودند : پنج روز نخست را بـه پادشاهان اختصاص دادند، پنج روز دوم را بـه اشراف، پنج روز سوم را بـه خادمان و كاركنان پادشاهي، پنج روزچها رم را بـه نديمان و درباريان، پنج روز پنجم را بـه توده مردم و پنجه ششم ره بـه برزگران.( آثار الباقيه)

فروردين ماه كه نخستين روز آن نوروز هست نخستين روز سال هست ونام پارسي آن بيان كننده اين معني هست و اين روز با داخل شدن خورشيد بـه برج سرطان برابر زيجهاي آن، هنگامي كه سال را كبيسه مي كردند برابر بود.سپس درون روزهاي بهار اين روز بعد از افتادن از جاي خود سرگردان شد و در جايي قرار گرفت كه سال همـه ين احوال را از فروريختن باران و برآمدن شكوفه ها و برگ درآوردن درختان که تا هنگام رسيدن ميوه ها بپيمايد.

اين بود كه نوروز را انگيزه پيدايش و آفرينش جهان دانستند و گفتند درون اين روز بود كه خداوند چرخ گردون (سپهر) را بعد از آنكه مدتي بي بود بـه گردش درآورد. ستارگان را بعد ازچندي ايستادند و خورشيد را آفريد.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 184
عبادت درون قرآن

قال الله تبارك و تعالی : «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»[1]
« من جن و انس را نیـاف جز به منظور اینكه عبادتم كنند (و از این طریق تكامل یـابند و به من نزدیك شوند».


عبادت راز آفرینش
از مـهمترین سؤالاتی كه هر كس از خود مـی‌كند این هست كه «ما به منظور چه آفریده شده‌ایم؟» و «هدف آفرینش انسان‌ها و آمدن بـه این جهان چیست؟»


آیـات فوق بـه این سئوال مـهم و همگانی با تعبیرات فشرده و پرمحتوایی پاسخ مـی‌گوید و مـی‌فرماید: «من جن و انس را نیـاف جز به منظور اینكه عبادتم كنند.»


«و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ لیعبدون»
آیـات مورد بحث تنـها روی مساله‌ی عبودیت و بندگی تكیـه مـی‌كند، و با صراحت تمام آن را بـه عنوان هدف نـهایی آفرینش جن و انس معرفی مـی‌نماید.


هدف اصلی همان «عبودیت» هست كه درون آیـات مورد بحث بـه آن اشاره شده، و مساله‌ی «علم و دانش» و «امتحان و آزمایش» اهی هستند كه درون مسیر عبودیت قرار مـی‌گیرند، و «رحمت واسعه‌ی خداوند» نتیجه‌ی این عبودیت است.


به این ترتیب روشن مـی‌شود كه ما همـه به منظور عبادت پروردگار آفریده شده‌ایم، اما مـهم این هست كه بدانیم حقیقت «عبادت» چیست؟


آیـا تنـها انجام مراسمـی مانند ركوع و سجود و قیـام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ یـا حقیقتی هست ماورای اینـها؟ هر چند عبادات رسمـی نیز همگی واجد اهمـیتند.


معنی عبد درون لغت
برای یـافتن پاسخ این سئوال حتما روی واژه‌ی «عبد» و «عبودیت» تكیـه كرد و به تحلیل آنـها پرداخت.


«عبد» از نظر لغت عرب بـه انسانی مـی‌گویند كه سر که تا پا تعلق بـه مولا و صاحب خود دارد، اراده‌اش تابع اراده‌ی او، و خواستش تابع خواست او است. درون برابر او مالك چیزی نیست، و در اطاعت او هرگز سستی بـه خود راه نمـی‌دهد. و به تعبیر دیگر «عبودیت» ـ اظهار آخرین درجه‌ی خضوع درون برابر معبود است،‌و بـه همـین دلیل تنـها كسی مـی‌تواند معبود باشد كه نـهایت انعام و اكرام را كرده هست و او كسی جز خدا نیست. بنابراین عبودیت نـهایت اوج و تكامل یك انسان و قرب او بـه خدا است. عبودیت نـهایت تسلیم درون برابر ذات پاك او است.


عبودیت اطاعت بی‌قید و شرط و فرمانبرداری درون تمام زمـینـه‌هاست و بالأخره عبودیت كامل آن هست كه انسان جز بـه معبود واقعی یعنی كمال مطلق نیندیشد جز درون راه او گام برندارد، و هر چه غیر او هست فراموش كند حتی خویشتن را !


«یـا ایّها الّذین امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربّكم و افعلوا الخیر لعلّكم تفلحون»[2]
«ای كسانی كه ایمان آورده‌اید ركوع كنید و سجود بجا آورید و پروردگارتان را عبادت كنید و كار نیك انجام دهید که تا رستگار شوید.»


خداوند شایستگی به منظور عبادت
ابتداء آیـه خطاب بـه افراد با ایمان است.


یك سلسله دستورات كلی و جامع را كه حافظ دین و دنیـا و پیروزی آنـها درون تمام صحنـه‌ها هست برای مؤمنین بیـان مـی‌كند.


نخست بـه چهار دستور مـهم اشاره كرده مـی‌گوید: ای كسانی كه ایمان آورده‌اید 1ـ ركوع كنید، 2ـ سجده بجا آورید، 3ـ پروردگارتان را عبادت كنید، 4ـ كار نیك انجام دهید که تا رستگار شوید.


بیـان دو ركن ركوع و سجود از مـیان تمام اركان نماز بـه خاطر اهمـیت فوق‌العاده آنـها درون این عبادت بزرگ است.


دستور عبودیت بـه طور مطلق كه بعد از این دو بیـان شده هر گونـه عبادت و بندگی خدا را شامل مـی‌شود.


تعبیر بـه «ربكم» (پروردگار شما) درون حقیقت اشاره‌ای هست به شایستگی او به منظور عبودیت و عدم شایستگی غیر او، زیرا تنـها مالك و صاحب و تربیت كننده او است.[3]


دستور بـه فعل خیرات هر گونـه كار نیكی را بدون هیچ قید و شرط شامل مـی‌شود.
«انّ الّذین عند ربّك لایستكبرون عن عبادته و یسبّحونـه و له یسجدون»[4]


«آنـها كه (در مقام قرب) نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادتش تكبر نمـی‌ورزند و او را تسبیح مـی‌گویند و برایش سجده مـی‌كنند.»


از عبادت او تكبر نورزید
این آیـه اشاره دارد بـه این كه نـه تنـها شما حتما در همـه حال بـه یـاد خدا باشید، فرشتگان مقرب پروردگار و آنـها كه درون مقام قرب نزد پروردگار تواند هیچگاه از عبادت او تكبر نمـی‌ورزند و همواره تسبیح او مـی‌گویند و ذات پاكش را از آنچه شایسته مقام او نیست منزه مـی‌شمارند و در پیشگاه او سجده مـی‌نمایند «ان الذین عند ربك لایستكبرون عن عبادته و یسبحونـه و له یسجدون».


كلمـه‌ی «عند ربك» (آنـها كه نزد پروردگار تواند) بـه معنی قرب مكانی نیست زیرا خداوند مكانی ندارد بلكه اشاره بـه قرب مقامـی هست یعنی آنـها با آن همـه موقعیت و مقام، باز درون بندگی و یـاد خدا و سجده و تسبیح كوتاهی ندارند شما هم حتما كوتاهی نكنید. بـه هنگام تلاوت آیـه‌ی فوق سجده كردن مستحب هست ولی بعضی از اهل تسنن مانند پیروان «ابو حنیفه» آن را واجب مـی‌شمارند.[5]


«و ما امروا الاّ لیعبدوا الله مخلصین له الدّین حنفاء و یقیموا الصَّلوه و یؤتوا الزّكوه و ذلك دین القیمَّهِ»[6]


«در حالی كه بـه آنـها دستوری داده نشده بود جز اینكه خدا را پرستش كنند با كمال اخلاص، و از شرك بـه توحید بازگردند، نماز را برپا دارند، و زكات را ادا كنند، ‌و این هست آئین مستقیم و صحیح و پایدار.»


عبادت مأموریت انسان
«اهل كتاب» و به تبع آنـها «مشركان» را مورد ملامت قرار داده مـی‌گوید: چرا درون این آیین جدید اختلاف كردند، بعضی مؤمن و بعضی كافر شدند «در حالی كه درون این آیین دستوری بـه آنـها داده نشده هست جز اینكه خدا را پرسش كنند، و عبادت او را از عبادت غیر او خالص سازند، و از هر گونـه شرك باز گردند و متمایل بـه توحید شوند. نماز را برپا دارند و زكات را ادا كنند.»


سپس مـی‌افزاید: «و این هست آیین مستقیم و پایدار» (و ذلك دین القیمـه).
در این كه منظور از «و ما امروا»... درون اینجا چیست جمعی گفته‌اند منظور این هست كه اهل كتاب درون آیین خودشان مساله‌ی توحید و نماز و زكات وجود داشته و اینـها مسائلی هست ثابت، ولی آنـها بـه دستورات نیز وفادار نمانده‌اند.


دیگر اینكه درون آیین اسلام دستوری جز توحید خالص و نماز و زكات و مانند آن نیـامده. و اینـها اموری هستند شناخته شده چرا از قبول آن سرباز مـی‌زنند و در پذیرش آن اختلاف مـی‌كنند.
معنی دوم نزدیك‌تر بـه نظر مـی‌رسد، زیرا بـه دنبال آیـه‌ی قبل كه سخن از اختلاف آنـها درون پذیرش آیین جدید مـی‌گفت مناسب همـین هست كه «امروا» ناظر بـه آیین جدید باشد.


از این گذشته معنی اول تنـها درباره‌ی اهل كتاب صادق هست و مشركان را شامل نمـی‌شود درون حالی كه معنی دوم همگان را شامل مـی‌شود.


منظور از دین چیست؟
منظور از «دین» كه حتما آن را به منظور خدا خالص كنند بـه عقیده بعضی از مفسران همان «عبادت» است، و جمله «الا لیعبدوا الله» كه قبل از آن ذكرشده نیز همـین معنی را تأیید مـی‌كند.


ولی این احتمال وجود دارد كه منظور مجموعه دین و شریعت مـی‌باشد، یعنی آنـها مأمور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دین و آیین خود را درون تمام جهات خالص گردانند این معنی با گستردگی مفهوم «دین» سازگارتر هست و جمله‌ی بعد «و ذلك دین القیمـه» كه دین را بـه معنی وسیع مطرح كرده همـین معنی را تأیید مـی‌كند.


جمله‌ی «وذلك دین القیّمـه» اشاره بـه آن هست كه این اصول یعنی توحید خالص و نماز توجه بـه خالق و زكات (توجه بـه خلق) از اصول ثابت و پا بر جای همـه‌ی ادیـان است. بلكه مـی‌توان گفت اینـها درون متن فطرت آدمـی قرار دارد.[7]


عبادت و یقین
خداوند متعال دستور بـه پیـامبر(ص) مـی‌دهد كه دست از عبادت پروردگارت درون تمام عمر بر مدار «و همواره او را بندگی كن که تا یقین فرا رسد» «و اعبد ربك حتی یأتیك الیقین.»


معروف و مشـهور درون مـیان مفسران این هست كه منظور از «یقین» درون اینجا مرگ هست و بـه این جهت مرگ، یقین نامـیده شده كه یك امر مسلم است، درون هر چیز شك كند درون مرگ نمـی‌تواند تردید بـه خود راه دهد.


و یـا اینكه بـه هنگام مرگ پرده‌ها كنار مـی‌رود و حقایق درون برابر چشم آشكار مـی‌شود و حالت یقین به منظور او پیدا مـی‌گردد. درون سوره مدثر آیـه‌ی (46 ـ 47) از قول دوزخیـان مـی‌خوانیم:


«و كنا نكذب بیوم الدین حتی أتانا الیقین» «ما همواره روز رستاخیز را تكذیب مـی‌كردیم که تا اینكه یقین (مرگ ما) فرا رسید.»


از اینجا روشن مـی‌شود كه آنچه از بعضی از صوفیـه نقل شده كه آیـه‌ی فوق را دستاویزی به منظور ترك عبادت قرار داده‌اند و گفته‌اند: «آیـه مـی‌گوید: عبادت كن که تا زمانی كه یقین فرا رسد، بنابراین بعد از حصول یقین نیـازی بـه عبادت نیست»! گفتار بی‌اساس و بی‌پایـه‌ای است، چرا كه

اولاً: بـه شـهادت بعضی از آیـات قرآن كه درون بالا اشاره كردیم یقین بـه معنی مرگ است، كه هم به منظور مؤمنان و هم به منظور دوزخیـان، به منظور همـه خواهد بود.


ثانیـاً: مخاطب بـه این سخن، پیـامبر (صلی الله علیـه و آله) است، و مقام یقین پیـامبر بر همـه محرز هست آیـا كسی مـی‌تواند ادعا كند كه دارای مقام یقین از نظر ایمان نبوده است.


و ثالثاًَ: تواریخ متواتر نشان مـی‌دهد كه پیـامبر (صلی الله علیـه و آله) که تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترك نگفت و علی (علیـه السلام) درون محراب عبادت كشته شد، و همچنین سایر ا.[8]


« والّذین اجتنبوا الطّاغوت ان یعبدوها و انابوا الی الله لهم البشری فبشّر عباد »[9]
«كسانی كه از عبادت طاغوت اجتناب كردند و به سوی خداوند بازگشتند بشارت از آن آنـها است، بنابراین بندگان مرا بشارت ده.»


بندگان حقیقی خدا
در این آیـات قرآن سخن از بندگان خاص و حقیقت جوی پروردگار بـه مـیان آورده، مـی‌گوید: «بشارت باد بر كسانی كه از عبادت (طاغوت) اجتناب كردند و به سوی خدا بازگشتند.

[1] . ذاریـات/56.
[2] . حج/77.
[3] . نمونـه، ج14، ص180.
[4] . اعراف/206.
[5] . نمونـه، ج7، ص73.
[6] . بیّنـه/4.
[7] . نمونـه، ج27، ص203 که تا 205.
[8] . نمونـه، ج11، ص138.
[9] . زمر/17.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : جمعه 17 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 235
چهانی به منظور جهنّم خلق شده‌اند؟

از نظر قرآن کریم، پست‌تر از هر حیوان و هر مـی،ی هست که فکر دارد، ولی تفّکر ندارد؛ عقل دارد، ولی تعقّل ندارد؛ چشم و گوش بسته هست و بدون تفکّر و تعقّل، رفتار مـی‌کند: « إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ »[1] ؛ بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند کـه اندیشـه نمـی‌کنند.

اگر راجع بـه تعقّل، آیـه‌ای جز این آیـه نازل نشده بود، بس بود کـه انسان بداند: تعقّل، مانع سقوط او هست و عقل و فکر خود را بـه کار گیرد.

 نگرش قرآن کریم بـه تفکّر، تعقّل و تفهّم
قرآن کریم درون آیـات فراوانی، با عباراتی چون «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون»‏، «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون»، «لا یَفْقَهُون‏» و «لا یَشْعُرُون»‏، بر به‌کارگیری عقل، فکر و فهم تأکید مـی‌ورزد و از آدمـیان مـی‌خواهد کـه آگاهانـه تصمـیم بگیرند و عمل کنند.

گاهی نیز با استفهام توبیخی، اهمـیّت تفکّر و تعقّل را بیـان مـی‌دارد و بی‌توجّهی بـه آن را ملامت مـی‌نماید؛ چنان‌که با جملاتی نظیر «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ» و «أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُون‏» بـه ‌طور مکرّر، بـه مذمّت رفتار بدون عقلانیّت و خردورزی پرداخته است.

افزون بر این، قرآن کریم از افراد غافل کـه از عقل خود اسفاده نمـی‌کنند، با لحنی تند یـاد کرده، مـی‌فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ »[2]

مـی‌فرماید: گویـا بعضی از مردم به منظور جهنّم خلق شده‌اند و دوان دوان بـه سوی آن مـی‌شتابند. این افرادانی هستند کـه تفکّر و تعقّل ندارند و چشم و گوش بسته‌اند و بدون تفکّر حرف مـی‌زنند و بدون تعقّل رفتار مـی‌کنند. سپس مـی‌فرماید: آنـها حیوان هستند. بعد تأکید مـی‌کند: از حیوان هم پست‌ترند؛ چرا کـه ایشان غافل و بی‌فکر هستند.

 

  بشارت قرآن کریم بـه اهل عقل و فهم
امام کاظم«علیـه السلام» بـه هشام بن حکم فرمودند: خداوند متعال درون قرآن کریم بـه اهل عقل و فهم بشارت داده، مـی‌فرماید:«فَبَشِّرْ عِبَادِ ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ [3]» ؛ همان هایى را كه بـه هر سخنى گوش مى‏دهند بعد بهترین آن را پیروى مى‏كنند، آنان هستند كه خدا هدایتشان كرده و آنان هستند صاحبان خرد.

بر این اساس، دست عنایت خداوند متعال، بر سر افراد عاقل است، زیرا آنان با تفکّر خود، خوب و بد را تمـیز مـی‌دهند، بدی‌ها را رها کرده، خوبی‌ها را مـی‌گیرند. بـه این عمل ارزنده اخلاقی اقتباس گفته مـی‌شود. 

 تحلیل ارزش والای عقلانیّت
در روایـاتی از بیـان مبارک امام حسین«علیـه السلام» آمده است: ثواب یک ساعت تفکّر، از یک سال عبادت بیشتر است: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[4]

ثواب شگفت آور تعقّل، تفکّر و نیک فهمـیدن و جایگاهی کـه این فضیلت ارزشمند درون تعالیم قرآن و عترت دارد، بـه خاطر آن هست که انسان مـی‌تواند با اندکی تفکّر و تأمل و با خردورزی و فهم نیکو، سعادت دنیـا و آخرت خود را تأمـین نماید؛ چنان‌که محرومـیّت از فضیلت تفکّر و تعقّل و دوری از اندیشـه و فهم صحیح، شقاوت انسان را درون پی خواهد داشت.

البته حتما توجه داشت کـه ارزش تفکّر، بـه نوع آن بستگی دارد. بـه بیـان دیگر، اینکه انسان درباره چه چیزی فکر کند و نتیجه تفکر رسیدن بـه معرفت باشد.

تفکرّ، اولین مرتبه قانون مراقبه
مرحوم شـهید«ره» کـه از علمای بزرگ و افتخار به منظور عالم تشیّع است، درون یکی از کتاب‌های خود کـه هم فقهی و هم اخلاقی است، مـی‌فرماید:

انسان درون شبانـه‌روز حتما هفت یـا هشت مرتبه بـه قانون مراقبه عمل کند. قانون مراقبه مراتبی دارد کـه مرحله مختصر و ابتدایی آن، تفکّر و اندیشیدن بر اعمال است. مثلاً صبح فکر کند کـه اگر امروز روز آخر عمر من و امشب شب اول قبر من باشد، آیـا رستگار هستم یـا خیر؟ سپس بـه دنبال تحصیل یـا کارش برود. درون بین روز، با خود بیندیشد کـه آیـا خدای سبحان، از کار و عمل من راضی هست یـا نـه؟! اگر راضی هست خداوند متعال را شاکر باشد و اگر راضی نیست، همان موقع کار خود را تدارک و جبران کند و به همـین صورت درون طول روز، درون هر فرصتی تفکّر داشته باشد و این مراقبه را که تا هنگام خواب ادامـه دهد. هنگام خوابیدن هم با خود بیندیشد کـه روز خود را چگونـه گذرانده ‌است؟ اگر خوب بوده و در مسیر رضای الهی گام برداشته، خداوند متعال را شاکر باشد. اگر خوب نبوده است، سریع جبران و تدارک نماید.
 
توبه، از تفکر سرچشمـه مـی‌گیرد
قانون مراقبه و به خصوص تفکّر و تأمّل پیرامون اعمال، انسان را یـاری و راهنمایی مـی‌کند که تا به جبران گذشته بپردازد. راهکار جبران گذشته نیز توبه و بازگشت بـه سوی خداوند متعال هست .«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ »[5]؛ ای بنده گناهکار، از رحمت خداوند مأیوس نشو! زیرا یأس از رحمت، خود گناهی درون سرحدّ کفر هست و بـه رحمت الهی امـیدوار باش.  

ضرورت بهره‌مندی از هوش و استعداد، با تفکّر و تعقّل
در دنیـا مشـهور هست که هوش و استعداد جوان‌های ایرانی نمونـه است. بـه تجربه هم اثبات شده هست که ایرانی‌ها از لحاظ فهم علمـی، درک اقتصادی و شعور سیـاسی، درون جایگاه خوبی قرار دارند. اگر به منظور پیشرفت علمـی و اقتصادی و برای آبادی دنیـا تلاش کنند، حتماً مـی‌توانند موفق شوند .
 
نباید فقط بـه کاستی ها اندیشید
باید توجه کنیم کـه نمـی‌دانم، نمـی‌توانم و نمـی‌شود، درون قاموس نوع انسان راه ندارد. یعنی اگر بخواهد مـی‌تواند، اگر بخواهد مـی‌داند و اگر بخواهد، مـی‌شود. پس، اگر رشد و پیشرفت چنان‌که شایسته مسلمانان و جامعه اسلامـی است، واقع نشده، مانع آن خود افراد هستند کـه در تعقّل و تلاش کوتاهی کرده‌اند.

در جنگ جهانی دوم، کشورهایی نظیر ژاپن و آلمان، بـه طور کامل ویران شدند؛ اما توانستند درون مدت چند سال، ترقی کنند و جبران ویرانی گذشته را بنمایند؛ بـه گونـه‌ای کـه اکنون بعد از گذشت حدود هفتاد سال، نسبت بـه کشورهای پیشرفته، کمبودی ندارند. این موقعیّت، درون پرتو کار، تلاش و فعالیّت مستمر، همراه با عقلانیّت و تدبیر نصیب آن کشورها شده است.

نظر دین اسلام هم همـین هست که با تلاش، تعقّل و تفکّر، بـه هر موقعیّت و منزلت مطلوبی مـی‌توان رسید. چنان‌که بدون فعالیّت، بدون فکر و بدون تعقّل، خسارات فراوانی درون دنیـا و آخرت نصیب انسان مـی‌شود: «خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ».[6] ؛ ر دنیـا و آخرت زیـان دیده است. این هست همان زیـانِ آشكار.

 =======================================
پی نوشت ها:
1. الأنفال‏، 22
2. الأعراف‏، 179
3. الزمر، 17-18
4. تفسیر العیـاشی، ج 2، ص 208
5. الزمر، 53
6. ‌ الحج‏، 11


منبع: سایت آیت الله مظاهری

تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : پنجشنبه 16 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 159
غلبه بر فقر!

از ناملایمات زندگی آدمـی، پدیده ی فقر و نیـاز مالی هست که روح بشر را آزار مـی‌دهد و گاه بـه خاطر عدم مـهارت انسان‌ها درون مقابله ی با فقر، آن‌ها را از مسیر فطریشان کـه رسیدن بـه سعادت و رستگاری هست باز مـی‌دارد و به سوی خطرات مـهلکی سوق مـی‌دهد.

قرآن کتاب هدایت انسان‌ها و نجات‌بخش آنان، راهکارهایی را به منظور غلبه بر فقر بـه آدمـیان نشان داده هست که ذیل بـه برخی از مـهم‌ترین آن‌ها اشاره مـی‌گردد.

مـهارت شناختی غلبه بر فقر مالی
شناخت، منشأ رفتار، احساسات و عقاید انسان است. بدون شناخت دقیق از ماهیت فقر و فلسفه ی آن، بشر توان مقابله با آن را نخواهد داشت. از این جهت قرآن درون گام اول، بشر را بـه حقیقت اموال دنیوی و ویژگی‌های آن آگاه مـی‌کند:

1 ـ احتیـاج و فقر، ذاتیِ بشر
انسان موجودی هست که هم درون پیدایش و اصل وجودی خویش نیـازمند بوده هست و هم درون ادامـهء هستی، نیـازمند بـه رزاق و افاضهء فیض حیـات مـی‌باشد. خداوند درون قرآن بـه این واقعیت تصریح کرده است:

ـ «یـا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ ...»؛ «اى مردم، پروردگارتان را كه شما، و كسانى را كه پیش از شما بوده‏اند آفریده هست ...». (بقره/21)

ـ «كَیْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیـاكُمْ ...»؛ «چگونـه خدا را منكرید؟ با آنكه مردگانى بودید و شما را زنده كرد باز شما را مى‏مـیراند [و] باز زنده مى‏كند ...». (بقره/28)

ـ «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ «خداست كه خود روزى‏بخشِ نیرومندِ استوار است». (ذاریـات/58)

وقتی آدمـی بـه حقیقت فقر ذاتی خویش پی ببرد و بدان باور داشته باشد، هم درون هنگام احتیـاج و گرفتاری مالی سر تسلیم درون برابر آن فرو نمـی‌آورد، بلکه فقر غلبه پیدا مـی‌کند، و هم درون صورت دارایی اموال باز خود را درون برابر خدا فقیر دانسته و اموال را از آنِ مالک حقیقی آن مـی‌داند.

2 ـ اموال؛ وسیله ی آزمایش
عامل مـهمـی کـه در سلامت و عدم سلامت زندگی افراد نقش قابل توجهی دارد، نوع نگاه بـه پدیده‌های زندگی است. اگر نوع نگاه انسان بـه اموال و متاع دنیوی، وسیله ی آزمایش و عذاب برخی از انسان‌ها باشد، نـه تنـها احتیـاج و نیـاز او را آزار نداده، بلکه سعی و تلاش نموده و مـیدان آزمایش کـه سنت الهی هست سربلند و سرافراز بیرون آید. درون پرتو عقیده بـه آزمایشی بودن اموال، انسان فقر را تحمل مـی‌نماید و از خطرات آن مصون مـی‌ماند:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ»؛ «و بدانید كه اموال و فرزندان شما [وسیله‏] آزمایش [شما] هستند، و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است». (انفال/28)

3 ـ بهره‌های دنیـا اندک و رزق نیکو نزد خدا
هر انسان عاقلی کـه قرآن را پذیرفته و دستورات آن را سعادت‌بخش دو سرای خویش مـی‌داند و جهان بعد از مرگ را باور دارد، هیچ وقت راضی نمـی‌شود بهره ی اندک دنیوی را بر بهره‌های ابدی اخروی ترجیح دهد.
در مقابل، انسان‌های کافر بهره‌های دنیوی را بر بهره‌های اخروی ترجیح مـی‌دهند:
«اللَّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْكافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ*الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیـاةَ الدُّنْیـا عَلَى الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِكَ فی‏ ضَلالٍ بَعید»؛ «خدایى كه آنچه درون آسمان ها و آنچه درون زمـین هست از آن اوست، و واى بر كافران از عذابى سخت.*همانان كه زندگى دنیـا را بر آخرت ترجیح مى‏دهند و مانع راه خدا مى‏شوند و آن را كج مى‏شمارند. آنانند كه درون گمراهى دور و درازى هستند». (ابراهیم/2 و 3)

خداوند درون آیـات متعددی بـه ناچیز بودن زندگی دنیـا و ماندگاری زندگی اخروی تصریح نموده که تا بشر با این نوع مـهارت شناختی، غلبه بر فقر نماید :

ـ «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیـا قَلیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلاً»؛ «بگو: برخوردارى[از این‏] دنیـا اندك، و براى كسى كه تقوا پیشـه كرده، آخرت بهتر است، و [در آنجا] بـه قدر نخِ هسته خرمایى بر شما ستم نخواهد رفت».(نساء/77)

ـ «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیـاةِ الدُّنْیـا لِنَفْتِنَهُمْ فیـهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏»؛ «و زنـهار بـه سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار كردیم [و فقط] زیور زندگى دنیـاست که تا ایشان را درون آن بیـازماییم، دیدگان خود مدوز، و [بدان كه‏] روزىِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است». (طه/131)

امـیدواری بـه رزق پایدار و بهتر، درون قبال بهرهء اندک و فانی دنیوی توان غلبه بر پدیدهء فقر مالی را درون آدمـی تقویت مـی‌نماید و او را از هر گونـه غم و اندوه و خیره شدن بـه اموالی کـه در دست دیگران هست رها مـی‌سازد.

4 ـ رزاقیت خدا
یکی دیگر از مـهارت‌های شناختی ارائه شده درون قرآن کریم به منظور غلبه نمودن بر فقر مالی، باور داشتن بـه رزاقیت خداوند متعال است. بـه این معنا کـه روزی‌دهنده ی همـه ی موجودات خداوند است:

«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فی‏ كِتابٍ مُبینٍ»؛ «و هیچ جنبنده‏اى درون زمـین نیست مگر [اینكه‏] روزیش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه و محلّ مُردنش را مى‏داند. همـه [اینـها] درون كتابى روشن [ثبت‏] است». (هود/6)

«وَ كَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاكُمْ وَ هُوَ السَّمـیعُ الْعَلیم‏»؛ «و چه بسیـار جاندارانى كه نمى‏توانند متحمّل روزى خود شوند. خداست كه آنـها و شما را روزى مى‏دهد، و اوست شنواى دانا». (عنکبوت/60)

5 ـ امـید بـه گشایش
کتاب زندگی آدمـی را بـه پایـان‌پذیری سختی‌ها رهنمون ساخته که تا آدمـی درون پرتو امـید بـه گشایش، تحمل ناخوشایندی‌های زندگی را درون خود فراهم آورد:

«سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً»؛ «خدا بـه زودى بعد از دشوارى آسانى فراهم مـیكند». (طلاق/7)
توجه بـه موقتی بودن سختی‌ها و گشایش آینده، توان انسان را افزایش مـی‌دهد و از شدت فشار روانی مـی‌کاهد و آن را تحمل‌پذیر مـی‌سازد.
 
نتیجه
زندگی دنیـا آمـیخته با سختی‌ها و مشکلات فراوانی کـه فقر یکی از مـهم‌ترین مصادیق آن مـی‌باشد. خداوند والا مقام درون کتاب هدایت، بـه انسان‌ها مـهارت‌هایی آموخته هست تا با استفاده از آن‌ها و به دست آوردن شناخت نسبت بـه واقعیت‌ها بر این مشکل همـیشگی جهانیـان فایق آیند.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , ایثار و شـهادت ,
تاریخ : پنجشنبه 16 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 161
انس با قرآن با تفسیر سوره مبارکه حمد

شاید بسیـاری از مومنین، این دغدغه را داشته باشند کـه چگونـه مـی‌توان با قرآن انس پیدا کرد؟ با اینکه مـی‌دانیم و معتقدیم قرآن کتاب الهی هست و کامل‌ترین کتاب‌هاست، نمـی‌دانیم چگونـه با آن ارتباط برقرار کرده و از خواندنش لذت ببریم.

برای رفع این مشکل بحث را با این مقدمـه کوتاه آغاز مـی‌کنیم:
ارتباط، نیـاز بـه دو طرف دارد، کـه در تعامل و تأثیر و تأثر نسبت بـه یکدیگرقرار گرفته اند. بنابراین اگر یک طرف، حذف شود تعامل و درنتیجه ارتباط و انس ایجاد نخواهد شد. درباره انس با قرآن هم حتما این نکته را مورد توجه قرار داد. خیلی‌ها وقتی قرآن مـی‌خوانند، تصورشان اینگونـه هست که خداوند با پیغمبرش سخن مـی‌گوید، اگرچه این تصور غلط نیست اما نباید درون همـین حد متوقف شد، بلکه حتما به این نکته نیز توجه داشت کـه قرآن با من سخن مـی‌گوید.

این نکته نسبت بـه آیـاتی کـه خطاب بـه مومنان هست [یـا ایـها الذین آمنوا]، راحت‌تر درک مـی‌شود، ولی منحصر بـه این آیـات نیست و تمام قرآن با تک‌تک انسان‌ها حرف مـی‌زند، و اگر این‌طور نبود، چرا درون قرآن ذکر شده است، وضعیت ما چه ربطی با بنی‌اسرائیل دارد؟ بعد از اینجا کـه خداوند متعال این آیـات را نازل فرموده است، معلوم مـی‌شود بـه ما ارتباط دارد.

به هرحال، سخن ما این هست که درون زمان قرائت قرآن بـه این نکته توجه کنیم کـه دارد با من حرف مـی‌زند و در ادامـه، مسئله اصلی این هست که حالا کـه دارد با من حرف مـی‌زند، وضعیت من درون مقایسه با این آیـات چگونـه است؟ به منظور روشن شدن مطلب، آیـات سوره مبارکه حمد را با این نگاه مرور مـی‌کنیم:


انس با قرآن با سوره مبارکه حمد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وقتی این آیـه را مـی‌خوانی این سوالات را از خودت بپرس:

آیـا من درون تمام کارهایم، از خدا کمک گرفته و حقیقتا[نـه فقط درون زبان] با نام و یـاد او شروع مـی‌کنم؟

آیـا من خدا را بخشنده و مـهربان مـی‌دانم؟ اگر این طور است، بعد چرا این‌همـه ناامـید هستم؟

انس با قرآن » الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمـینَ

آیـا من تمام نعمت‌ها را از خدا مـی‌دانم و تمام سپاس‌ها را مخصوص او مـی‌دانم؟ اگر این طور هست پس چرا این‌قدر گمان مـی‌کنم کـه کارها با دست این و آن انجام مـی‌شود و تشکر جانانـه خود را نثار آنان مـی‌کنم؟

آیـا من خداوند را پروردگار همـه عالم مـی‌دانم؟ بعد چرا این همـه از مشکلات مـی‌نالم و آنـها را درون مسیر رشد خود نمـی‌بینم؟

انس با قرآن » الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

آیـا من خدا را مـهربان مـی‌دانم؟ بعد چرا خود مـهربان نیستم؟

انس با قرآن » مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ

آیـا مالکیت خدا فقط درون روز قیـامت است؟ قطعا خدا همـه جا مالک است، اما درون روز قیـامت مالکیتش روشن تر هست زیرا درون دنیـا انسان‌ها احساس مالکیت به منظور خود مـی‌کنند وبه وسایط توجه استقلالی دارند. چرا من درون همـین دنیـا مالکیت خداوند وبندگی خود را درک نکنم؟ اگر من خدا را مالک خود مـی‌دانم چرا اینقدر چیزها را بـه خود نسبت مـی‌دهم و از همـه چیز و همـه انتظار دارم؟

انس با قرآن » إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعینُ

خدایـا با این دروغ بزرگ چکار کنم؟ آیـا من فقط تو را مـی‌پرستم، یـا دلم با نگاه این و آن پر مـی‌کشد؟ اگر این آیـه را نخوانم نمازم باطل مـی‌شود واگر بخوانم دارم دروغ مـی‌گویم؟ فقط راه‌حل این هست که مـی‌گویم، خدایـا چون تو گفتی بگو مـی‌گویم، تو خواستی همـیشـه این را درون نمازهایم بگویم، که تا بلکه یک روزی شرمنده شوم و فقط تو را بندگی کنم.

آیـا من فقط از تو یـاری مـی‌جویم؟ بعد چرا با ثروتمندان و صاحبان منصب، اینقدر چاپلوسانـه و طمعکارانـه برخورد کرده و فقیران را با تندی از خود مـی‌رانم؟ و هزاران چرای دیگر.

انس با قرآن » اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ

اگر من این همـه از تو مـی‌خواهم مرا بـه راه راست هدایت کنی، چرا خود قدمـی برنمـی‌دارم؟ی کـه کشت نکرده بـه امـید محصول نشسته، امـیدوار نیست بلکه بی‌خیـال است. و چه خوش گفت: هر آن غافل زید، غافل خورد تیر.

انس با قرآن » صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ

آیـا من با این اعمالم دنبال راه انبیـا و ائمـه علیـهم السلام هستم؟ آیـا من نسبت بهانی کـه مورد غضب خداوند هستند، غضبناکم، یـا بـه کمک آن‌ها امـیدوار؟ آیـا من نسبت بـه آمریکا ویـهود خوشبین هستم یـا بدبین؟ آیـا من درون راه گمراهان قدم نمـی‌؟ حرف‌های مغزهای الکلی را بالاتر از احادیث ام نمـی‌دانم؟ حرف‌های مفت عرفان‌های کاذب و پوشالی را از مباحث اعتقادی و عملی متخصصین دینی بالاتر نمـی‌انگارم؟ از داشته‌های خود چقدر بهره‌ام؟ از نـهج البلاغه خود یـا صحیفه سجادیـه چقدر استفاده کردم؟ یـا اینکه روزنامـه‌ها و مجلات و اینترنت نگذاشت بـه آن‌ها سری ب؟

خدایـا فقط این را مـی‌توانم بگویم؛ بدی‌ها از ما وخوبی‌ها از توست. نظر لطفت را از ما بیچاره گان دریغ مفرما...

منبع: سایت رهروان ولایت
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : چهارشنبه 15 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 152
قبر بلال حبشی کجاست؟

بلال حبشی
بِلال بن رباح معروف بـه بِلال حبشی درون بین سال‌های ۵۷۸ که تا ۵۸۲ مـیلادی درون مکّه متولّد شد. او امـیّه پسر خلف بود و پس از این کـه اسلام آورد امـیّه او را بـه شکنجه و آزار گرفت. گفته شده او را بدست کودکان سپردند و آنـها او را درون درّه‌های مکه مـی‌گرداندند و او پیوسته مـی‌گفت: احد! احد! (خدای یکتا، خدای یکتا)  ابوبکر، بلال را خرید و آزاد کرد. او درون سال ۶۲۲ مـیلادی، بـه مدینـه هجرت کرد و از آن بعد در تمام جنگ‌ها درون سپاه اسلام مـی‌جنگید. او درون جنگ بدر، ارباب سابقش امـیّه پسر خلف را کشت. بلال هم چنین درون جنگ احد، خندق، بنی مصطلق و تبوک حضور داشت.

در بحار الانوار مجلسی آمده‌است هنگامـی کـه جبرئیل اذان و اقامـه را از سوی خداوند بر محمد نازل کرد، سر محمد درون دامان علی بود. جبرئیل اذان و اقامـه را گفت. محمد برخاست و فــــرمود:«ای علی، شنیدی؟» علی پاسخ داد:«آری.» بعد از آن پیـامبر علی را مامور نمود کـه به عنوان اولین نفر اذان را بـه بلال بیـاموزد

محمّد او را مؤذن اسلام قرار داده بود. بعد از فتح مکّه، بلال درون بالای کعبه ایستاد و اذان گفت و در حالی کـه مشرکان بـه او سنگ مـی‌زدند بـه اذان گفتن ادامـه مـی‌داد. و نقل شده کـه «شین» را «سین» مـی‌گفت، و در روایت اسلامـی هست که سین بلال نزد حقّ تعالی شین است. بعد از مرگ محمّد، بلال با سپاه اسامـه بن زید بـه سوریـه رفت و اسامـه را درون این جنگ یـاری کرد.

 او بعد از رحلت پیـامبرگرامـی اسلام تنـها یک بار اذان گفت و آن هم بـه درخواست حضرت زهرا (س) بود کـه آن اذان هم بـه دلیل از هوش رفتن صدیقه کبری (س) نا تمام ماند.


 بلال حبشی  درون سال ۶۴۰ مـیلادی درون دمشق وفات یـافت. و مقبره ی این صحابی پیـامبر اکرم (ص) او هم اکنون درون این شـهر موجود است.

قبر بلال حبشی

 قبر بلال حبشی


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن ,
تاریخ : چهارشنبه 15 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 172
آیـا درست هست که شیعیـان امام علی(ع) بدون حساب و کتاب وارد بهشت مـی شوند؟

سوال 1- آیـا درست هست که شیعیـان امام علی(ع) بدون حساب و کتاب وارد بهشت مـی شوند؟


پاسخ:  درون برخی اخبار آمده هست که شیعیـان اهل بیت(ع) محاسبه مـی شوند ولیـانی کـه مسئولیت حسابرسی آنان را بر عهده دارند ائمـه(ع) هستند کـه برای آنان تقاضای بخشش کرده و وارد بهشتشان مـی کنند. حدیثی کـه از امام رضا(ع) روایت مـی کنند از جمله ی این اخبار است:« اگر روز قیـامت حسابرسی شیعیـان را بـه ما محول د هر دادخواهی اش بین او و خدایش بود درون امر او داوری مـی کنیم و خدا هم خواسته ی ما را اجابت مـی کند. هر کـه دادخواهی اش با مردم بود به منظور وی تقاضای بخشش مـی کنیم و مردم هم او را بـه ما مـی بخشند و هر کـه دادخواهی اش بین او و ما بود، ما از هر دیگری بـه بخشش شایسته تریم و از او درون مـی گذریم.

سوال 2- چگونـه بـه بالاترین درجات تشیع دست پیدا کنیم؟
پاسخ: رسیدن بـه بالاترین درجات تشیع، با تقوا، عمل صالح، پیروی از اهل بیت و مودت و ولایت آنان و برائت از دشمنان آنان، همچنین زنده نگاه داشتن دستوارت آنـها و عمل بدان امکان پذیر است. دستوراتی کـه آنان بـه شیعیـانشان درون جمـیع احوال فرمودند همچون تقیـه و امثال آن... و همچنین ولایتمداری نسبت بـه فرزندان آنـها و مواظبت نسبت بـه عبادات، دوری از گناهان و قدم نگذاشتن درون وادی شبهات و امثال آن.

سوال 3- درون روایـات داریم کـه « هر چهل شبانـه روز اعمالش را به منظور خدا خالص کند چشمـه های حکمت بر قلب و زبانش جاری مـی شود» نشانـه های رسیدن بـه این درجه از اخلاص چیست؟


پاسخ: روشی وجود دارد کـه عرفا به منظور رسیدن بـه اخلاص طی چهل روز از آن استفاده مـی کنند و عبارت هست از: مشارطه( با خود شرط )، مراقبة( نظارت بر اعمال) و محاسبه(از خود حساب کشیدن).


کسی کـه مـی خواهد بـه این مقام ستایش شده دست یـابد، حتما هر صبح با خودش شرط کند کـه گناهی انجام ندهد یـا از برخی مکروهات دوری کند. سپس از صبح که تا شام بر نفس خود نظارت کند و هنگامـی کـه سر بر بالین نـهاد خود را محاسبه کند بعد اگر درون پایبندی بـه شرط هایش موفق بود حمد خدای را بـه جا آورد و اگر درون شرطش خللی وارد شد استغفار کند و از صبح دیگر کـه برمـی خیزد مجدانـه درون رعایت شرط بکوشد. بعد چهل روز متوالی این کار  را انجام دهد امـید استی کـه به این شروط پایبند هست به مقام محمودی کـه در نظر داشت برسد و شایسته هست هدفش از این اعمالب رضای خدا باشد نـه تنـها رسیدن بـه درجاتی از علم و حکمت.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : سه شنبه 14 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 214
کسانیکه درون شرف ازدواج هستند بخوانند !

ازدواج ن بهتر از انتخاب غلطه!

کسانیکه درون شرف ازدواج و در پی یـافتن همسری مناسب هستند و در پی آن بـه فکر تربیت فرزندان مفیدی به منظور جامعه خویش اند حتما همواره این نکته را بخاطر داشته باشند که  از عوامل مۆثر و مـهم درون تربیت فرزندان وراثت است. بعد مـهم هست که یـا پسر چهی را به منظور نقش پدری یـا مادری فرزندانشان انتخاب مـی کنند.

 در تعریف آن گفته‌اند: «وراثت عبارت هست از انتقال صفات و خصوصیـات جسمانی و روانی و حالات و ویژگی‌های اخلاقی، رفتاری از پدر و مادر و یـا خویشاوندان و اجداد بـه نسل‌های بعدی». ( حجتی، سید محمد باقر، اسلام و تعلیم و تربیت، ص 79)

آیـاتی درون قرآن کریم تأثیر وراثت درون تربیت را تأیید مـی‌نماید بـه عنوان مثال آمده است:

(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیـهِ فَجَعَلْناهُ سَمـیعاً بَصیراً). انسان/ 2؛
ترجمـه: ما انسان را از نطفه‌ای اندر آمـیخته آفریدیم که تا او را بیـازماییم و وی را شنوا و بینا گردانیدیم.

در آیـه دیگری درون سوره نوح آمده:

(وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرینَ دَیَّاراً،ِانَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا یَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً)
نوح/ 27 ـ 26؛ ترجمـه: و نوح گفت: «پروردگارا، هیچ كس از كافران را بر روى زمـین مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مـی‌كنند و جز پلیدكارِ ناسپاس نزایند.

در آیـه ذکر شده هم بـه نقش تأثیرگذار وراثت و هم بـه نقش محیط اشاره شده است، زیرا قوم نوح نسل اندر نسل کافر بودند و دیگر امـیدی بـه هدایت آن‌ها نبود و هم اینکه محیط آنان فاسد و گمراه کننده بود. لذا حضرت نوح بـه وجود آمدن نسلی صالح از آن‌ها را نفی مـی‌کند.

برخی وراثت‌ها مثل کوری و دیوانگی، بـه صورت دائم و سرنوشت قطعی فرد خواهد بود کـه نـه تعالیم انبیـاء آنـها را عاقل مـی‌کند و نـه روش‌های طبی و تربیتی. ولی بعضی از وراثت‌ها بـه صورت زمـینـه مساعد بـه فرزندان منتقل مـی‌شود و شرایط رحم علت معدّه خواهد بود. مثل حالات نفسانی، و ملکات خوب و بد والدین کـه هر کدام زمـینـه مساعدی به منظور فرزندان خواهد بود. بنابراین قسمت اعظم شالوده شخصیت یک فرد درون شکم مادر مشخص مـی‌گردد و پس از تولد نقش خانواده درون تربیت خیلی مۆثر است.( فلسفی، محمدتقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ص 138)


سعادت یـا شقاوت؛ رشد یـا سرکوب شدن توان‌مندی‌های انسان، جمع مکنیـه عوامل موروثی درون رحم مادر و عوامل تربیتی و محیط اجتماعی و اراده خود افراد است. البته چون وراثت نقش زمـینـه‌ساز و مستقیم به منظور تربیت را دارد راه تربیت را به منظور بقیـه عوامل آسانتر مـی‌کند.

این ویژگی‌ها و خصوصیـات بـه نحو اقتضا درون جهت بالندگی یـا سرکوب توان‌مندی‌ها تأثیر گذار است. به منظور تربیت انسان و کمک بـه رشد قابلیت‌هایش اولین گام انتخاب همسر است. و این بـه آن معنا هست که تربیت فرزند، قبل از انعقاد نطفه آغاز و در دوران بارداری و تولد و کودکی و دوره‌های بعدی ادامـه دارد. اگر همسر انسان از خانواده‌ای تربیت شده باشد، صفات موروثی او بستری به منظور تربیت صحیح فراهم خواهد ساخت. و دیگر اینکه فرزند را بهتر تربیت مـی‌کند.

تأثیر وراثت درون تربیت و رشد توان‌مندی‌های انسان از چنان نقش عظیمـی برخوردار هست که پیـامبر اکرم (صلی الله علیـه و آله) مـی‌فرماید:

«تَزَوَّجُوا فِی الْحُجْزِ الصَّالِحِ‏ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاس‏»
مكارم الأخلاق، ص 197؛ ترجمـه: با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید زیرا ژن اثر دارد.
امام علی

امام علی (علیـه السلام) درباره شرافت نسبی انبیـاء آورده‌اند:

«فَاسْتَوْدَعَهُمْ فِی أَفْضَلِ مُسْتَوْدَعٍ وَ أَقَرَّهُمْ فِی خَیْرِ مُسْتَقَرٍّ تَنَاسَخَتْهُمْ كَرَائِمُ الْأَصْلَابِ إِلَى مُطَهَّرَاتِ الْأَرْحَامِ كُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ سَلَفٌ قَامَ مِنْهُمْ بِدِینِ اللَّهِ خَلَفٌ حَتَّى أَفْضَتْ كَرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَى مُحَمَّدٍ صلى ‏الله ‏علیـه ‏وآله فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ الْأُرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِیَاءَهُ وَ انْتَخَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَیْرُ الْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَیْرُ الْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ الشَّجَر.» (نـهج البلاغه، پیشین، خطبه /93)

ترجمـه: پروردگار بزرگ پیـامبران را درون عالیترین و برترین امانتگاهها و جایگاهها امانت نـهاده آنان را از صلب‏هاى نیكو بـه زهدانـهاى پاك و منزه انتقال داد. هرگاه یكى از آنان دعوت حق را لبیك مى‏فرمود. دیگرى بعد از او براى ابلاغ رسالت و نشر آن قیـام مـیكرد. قرنـها بدینسان گذشت که تا این كه كار نشر دین از جانب یزدان پاك و بى همتا بـه خاتم رسولان الهى حضرت «محمد» (صلی الله علیـه و آله) رسید.

پروردگار او را نیز از عالیترین معدن‏ها و عزیزترین زهدانـها بـه رویـاند. او را از همان درخت پاك و عزیزى رویـاند كه پیـامبران دیگر از آن پرورش یـافته بودند، «عترته خیر العتر، و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر، نبتت فى حرم، و بسقت فى كرم، لها فروع طوال، و ثمرة لاتنال ، فهو امام من اتقى، و بصیرة من اهتدى، سراج لمع ضوء، و شـهاب سطع نوره...» خاندان او از بهترین خاندانـها هستند، بستگانش از خوبترین خویشاوندان شجره او پر ثمره‏ ترین شجره‏ هاست.

امام علی (علیـه السلام) درون سخنانی روشن اهمـیت وراثت درون شکل‌گیری شخصیت انسان را یـادآور شده و مـی‌فرماید:

«إِذَا كَرُمَ [أُكْرِمَ‏] أَصْلُ‏ الرَّجُلِ‏ كَرُمَ مَغِیبُهُ وَ مَحْضَرُهُ». (غررالحکم ص 294)
ترجمـه: وقتی اصل و ریشـه انسان خوب و شریف باشد نـهان و آشکارش خوب و شریف است.

آن حضرت وراثت را بستری مـی‌دانند کـه خوی‌ها و رفتارهای آدمـی را سامان مـی‌دهد و بی‌شک رشد بسیـاری از توان‌مندی‌های انسان درون گرو همـین وراثت است. بـه عنوان مثال درون سخنان ایشان آمده کـه از عوامل رشد توان‌مندی تواضع و هم سطح دانستن خویش با مردمان و همچنین خلق خوش با دیگرن وراثت هست حضرت مـی‌فرماید:

«إِنَّ مُوَاسَاةَ الرِّفَاقِ‏ مِنْ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ»
ترجمـه: به راستی مواسات با دوستان و یکسان گرفتن خود با آنان از نیکویی اصل و ریشـه و وراثت است.

امام علی (علیـه السلام) درون جای دیگر مـی‌فرماید:

«أَطْهَرُ النَّاسِ‏ أَعْرَاقاً أَحْسَنُهُمْ أَخْلَاقاً».
ترجمـه: نیکوترین مردمان از نظر اخلاق، پاک ترین مردمانند از نظر اصل و ریشـه و وراثت.

عامل بعدی بعد از گزینش همسر، توجه بـه مراقبت‌های لازم درون هنگام انعقاد نطفه هست که درون جسم و روح فرزند، صحت و سلامتی و حتی چهره‌اش نیز تأثیر شگرفی دارد. دین اسلام درون این باره سفارشات فراوانی دارد کـه در یک سفارش مفصّلی کـه از جانب رسول خدا (صلی الله علیـه و آله) بـه امام علی (علیـه السلام) شده و در آن از زمان و مکان و چگونگی مطالب مـهمّی را بیـان فرموده‌اند و در آخر سفارش بـه ایشان توصیـه کرده‌اند که:

«یَا عَلِیُّ احْفَظْ وَصِیَّتِی‏ هَذِهِ كَمَا حَفِظْتُهَا عَنْ جَبْرَئِیلَ علیـه السلام‏» (عل الشرایع ج 2، ص 517.)

پس یـادمان باشد کـه تربیت نسلی مفید یـا مخرب جامعه بـه دست تک تک افرادی هست که به منظور امر مـهم و مقدس ازدواج اقدام مـی کنند. بعد در انتخاب همسر و خانواده همسر نوع تربیت و بنیـان خانواده را خوب درون نظر بگیریم کـه اصلی مـهم درون تربیت نسل فرزندان جامعه است.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : سه شنبه 14 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 166
هدف خدا از آفرینش زمـین و آسمان

سوال: دلیل خدا از اینکه زمـین و آسمان را بـه وجود آورده چیست؟

پاسخ:
در رابطه با هدف از آفرینش زمـین و آسمان حتما گفت: یک وقت منظور ما از آسمان و زمـین، آسمان اوّل هست که بر سر ما سایـه انداخته است. " وزینا السماء الدنیـا بزینـه الکواکب "، یک وقت هم همـه ی آسمان هاست یعنی هفت آسمان و باز یک وقت سوال از این هست که خداوند چرا این کار را کرد؟ یعنی هدف فاعل چه بود؟ یک وقت هم اینکه، هدف از انجام این کار چه بوده؟

در مورد سوال اول عرض مـی کنم کـه اگر مراد این زمـینی هست که ما درآن زندگی مـی کنیم و این آسمان باشد، اینـها مقدمـه پیدایش انسان هستند. خداوند چون بنا داشته انسان را خلق کند، زمـین و آسمان را خلق کرد کـه این دو با هم امکان زندگی را به منظور انسان مـیسر مـی کند.

ما درون قرآن آیـاتی داریم کـه به این مطلب تصریح دارد:

 " وجعلنا لکم ما فی السماء والارض و خلقنا کم ما فی السموات والارض وسخر لکم ما فی السماء و الارض"

این آیـات درون قرآن حکایت از این دارد کـه خداوند آسمان و زمـین را به منظور انسان خلق کرده و اینـها مقدمـه آفرینش انسان بوده، بعد هم کـه زمـین خلق شد آن وقت انسان را بـه عنوان خلیفه خودش بر روی زمـین آفرید.

"انّی جاعل فی الارض خلیفة " خداوند بـه فرشتگان مـی فرماید: من بنا دارم بر روی زمـین خلیفه ای قرار بدهم کـه همـین آدم کـه انسان  است، باشد.

اما اینکه حالا هدف خود خداوند متعال چه بوده؟ پاسخش را درون مقاله " چرا خدا ما را خلق کرد ؟ "عرض کرده بودیم کـه از نظر حکما درون واقع آفرینش تجلی صفات خداست. خدا چون خداست خلق مـی کند. چون فیـاض است، چون خلاق است، چون واجب الوجود هست افاضه وجود مـی فرماید و از نظر متکلمـین هم فلسفه آفرینش و هدف از آفرینش بـه فعل بر مـی گردد، چون انسان نیـاز بـه زمـین دارد خدا به منظور او زمـین خلق مـی کند. چون انسان آسمان مـی خواهد خداوند برایش آسمان خلق مـی کند، خورشید خلق مـی کند، ماه خلق مـی کند، نـه این کـه خدا نیـاز بـه خورشید و ماه و ستارگان و زمـین داشته باشد. بعد اگر مراد از این سوال هدف خداوند باشد کـه دو که تا پاسخ دادیم:


یکی پاسخ متکلمـین که:

من نکردم خلق که تا سودی کنم                       بلکه که تا بر بندگان جودی کنم


یکی هم پاسخ حکما کـه اصولاً خدا چون خداست اقتضاء خدائیش مـی شود آفرینش.

با توجه بـه این کـه این سوال را ما مخصوصاً این بخش اخیرش را قبلاً مفصل توضیح داده بودیم ( در  مقاله چرا خدا ما را خلق کرد ؟ ) تصور مـی کنم که تا همـین مقدار کافی باشد به منظور اطلاعات بیشتر بـه آن مقاله مراجعه کنید .

اما درون رابطه با بخش اول به منظور اینکه مطالعه ای هم درون این زمـینـه بشود، مـی توان  بـه آیـات وتفسیر آن مراجعه کرد مثلاً درون سوره بقره ما دو مورد داریم کـه راجع بـه همـین مسئله بحث کرده کـه خداوند آسمان و زمـین را  به منظور انسان خلق کرده است.

یکی دیگر از حکمت های آفرینش این هست که وقتی کـه شخص عظمت آسمان ها را مـی بیند بـه خدا باوریش خیلی کمک  مـی کند. کانت یک جمله ای دارد مـی گوید: دو چیز باعث حیرت من شد یکی آسمان پرستاره بالای سرم، یکی قانون اخلاقی درون من.


مدتی پیش هم اعلام کرده بودند کـه ستاره ای درون بیرون از کهکشان راه شیری کشف شده کـه قطرش بیش از کهکشان راه شیری است. یعنی چند مـیلیـارد سال قطر آن است. همـه اینـها  انسان را بـه نوعی حیرت و به نوعی عظمت خلقت، مـی کشاند و به خداشناسی انسان را نزدیکتر مـی کند.

همـه این سوال ها  این هست که چرا؟ چرا خداوند این مجموعه با عظمت را خلق کرده؟

 خلاصه سخن:
خداوند چون بنا داشته انسان را خلق کند ، زمـین و آسمان را خلق کرد کـه این دو با هم امکان زندگی را به منظور انسان مـیسر مـی کند و اینـها  همـه مقدمـه آفرینش انسان بوده  از سوی دیگر آفرینش تجلی صفات خداست. خدا چون خداست خلق مـی کند و آفرینش و هدف از آن درون واقع بـه فعل بر مـی گردد، چون انسان نیـاز بـه زمـین دارد خدا به منظور او زمـین  وآسمان را خلق مـی کند.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : دوشنبه 13 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 701
نـهی شدید قرآن از همجنس بازی !!

آیـا درون قرآن از همجنس بازی صحبتی شده است، اگر آمده حکم آن چیست؟ و اگر نیـامده چرا مـی گویند حرام است؟

«همجنس بازی چه حکمـی درون قرآن دارد؟» را مـی‌توان بـه دو مقصود حمل کرد: یکی منظر «فقهی»، یعنی احکام حلال و حرام و مجازات آن چیست؟ و دیگری منظر نگاه و جایگاه. یعنی مثلاً قرآن بـه این رفتار چه نگاهی دارد و چه فرموده است؟

بدیـهی هست که «منظر فقهی» موضوع بحث ما نمـی‌باشد، چرا کـه اولاً تمامـی احکام فقهی درون قرآن نیـامده است، بلکه فرموده هست از حضرت رسول اکرم صلوات الله علیـه و آله اخذ کنید، مثل احکام رکعات نماز کـه اصلی‌ترین عبادت و ستون دین هست و دیگر آن کـه ما نوعاً فقیـه و مجتهد نیستیم کـه بخواهیم با رجوع بـه قرآن کریم و حتی احادیث و سایر منابع، استنباط و استخراج و بیـان احکام نماییم. لذا به منظور اطلاع از احکام جزایی همجنس‌بازی مردان یـا زنان، حتما به فقه رجوع کرد.

این یک حقه‌ی وهابیت هست که رایج کرده‌اند هر حکم فقهی را مـی‌پرسند درون کدام سوره و آیـه آمده است؟ چرا کـه آنان بدون هیچ حجتی بـه «حسبنا کتاب الله» و ظاهر آیـات بسنده کرده‌اند و ما بـه حکم خداوند متعال درون آیـات بسیـار، تابع «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» هستیم و تفسیر و تأویل آیـات و نیز شرح و بیـان احکام را از آنان اخذ مـی‌کنیم:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُۆْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (النساء، 59)

ترجمـه: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت كنید و از فرستاده او و صاحبان امرتان (كه جانشینان معصوم پیـامبرند) اطاعت نمایید. بعد اگر درباره چیزى (از امور دین یـا دنیـا) نزاع داشتید آن را بـه خدا و رسولش برگردانید (اختلاف درون دین را بـه وسیله فقیـه و اختلاف درون دنیـا را بـه واسطه قاضى بـه كتاب و سنّت بازگردانید) اگر ایمان بـه خدا و روز واپسین دارید، این (براى شما) بهتر و خوش عاقبت‏تر است.

اما درون خصوص منظر دوم، یعنی نگاه بـه همجنس‌گرایی، مذمّت و نکوهش و منع آن، مباحث بسیـاری درون قرآن کریم وجود دارد کـه ذیلاً بـه برخی از آنـها اشاره مـی‌گردد:

الف – نظام خلقت و آرامش
خلقت علیمانـه و حکیمانـه و بر اساس نظم است. رعایت این نظم درون هر امری، موجب آرامش مـی‌گردد و عدم رعایت آن آرامش (تسکین) و بالتبع رشد درون هر زمـینـه‌ای را مختل مـی‌سازد. از این رو مـی‌فرماید: شما را زوج (زن و مرد) آف و برای شما همسری و عشق، محبت و جاذبه فی‌مابین را قرار دادم «لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا» که تا با آنـها بـه آرامش دست ‌یـابید. بعد هر گونـه جایگزینی و هنجارشکنی درون امور و روابط همسری کـه «زناشویی، ی یـا جماع» از اهمّ آن است، سبب مـی‌شود کـه آرامش فردی [جسمـی، روانی، روحی، اخلاقی، ایمانی و ...] بـه هم بریزد و بالتبع آرامش اجتماعی [اخلاقی، امنیتی، اقتصادی، حتی سیـاسی و ...] نیز مختل گردد (چنان چه امروزه درون امریکا و اروپا شاهد این ناآرامـی فردی و اختلال اجتماعی هستیم):

«و َمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ»(الرّوم - 22)

ترجمـه: و از نشانـه‏هاى او این كه از خودتان (نوع انسان، نـه ملک یـا جن یـا حیوان) همسرانى براى شما آفرید که تا در كنارشان آرام گیرید، و مـیانتان دوستى و مـهربانى نـهاد. آرى درون این [نعمت‏] براى مردمى كه مى‏اندیشند نشانـه‏هایى است.
 
هم جنس‌گرایی، جهالت و اسراف است:
بدیـهی هست که حرکت درون جهت خلاف نظام آفرینش درون هر امری و از جمله ارضای غریزه ، از یک سو «جهالت» هست و از سوی دیگر «اسراف».

جهالت است، چون عامل بـه آن نـه تنـها راه درست و کامل لذت و ارضای را نمـی‌داند و به خلافی عمل مـی‌کند کـه حتی حیوان نمـی‌کند، بلکه خلاف طبیعت خود و نظام خلقت حرکت مـی‌کند – بعد این عمل او، صرفاً از روی نیست، بلکه درون اصل از جهالت است:

«أ َئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (النّمل، 55)

ترجمـه: آیـا شما بـه جاى زنان از روى با مردها درون مى‏آمـیزید [نـه] بلكه شما مردمى جهالت ‏پیشـه‏اید.

و اسراف هست به خاطر آن کـه «نعمت ت» و نیز حقوق خود، هم جنسان و جنس متفاوت و هم چنین نعمت سلامت و کمال فردی و اجتماعی را ضایع مـی‌کند.

«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ» (الأعراف،81)

ترجمـه: همانا شما از روى بـه جاى زنان با مردان مى‏آمـیزید، (نـه تنـها درون این امر متجاوز از فطرتید) بلكه شما (در هر كارى) گروهى اسرافكارید.
 
کیفر و استحقاق عذاب:
خداوند متعال درون قرآن کریم از دو قوم قدرتمند و غنی بـه نام‌های «قوم لوط» و «اصحاب الرّس» یـاد مـی‌کند. دو قومـی کـه به رغم برخورداری از ثروت و قدرت و آسایش و آرامش درون زندگی، از یک سو بـه بت پرستی و تکذیب نبی خود روی آوردند و از سوی دیگر بـه عمل شنیع همجنس‌گرایی پرداختند و هر دو قوم با عذاب الهی بـه طور کلی نابود شدند. درون حالی کـه در هیچ کجا تصریح نشده هست که قومـی بـه خاطر رواج «زنا» بـه طور کلی نابود شده باشد.

در قوم لوط، همجنس‌گرایی بین مردان رواج یـافت و در متقابلاً درون قوم «رس»، همجنس‌گرایی بین زنان رواج یـافت. چنانچه از امام صادق علیـه‌السلام نقل شده است:

«زنانی بر امام صادق وارد شدند و زنی از آنان از همجنس بازی زنان سۆال کرد و امام فرمود حد آن حد زنا است. زنی گفت: درون قرآن سخنی از (هم جنس بازی زنان) آمده؟ امام فرمود: آری. اصحاب رس بـه این فساد گرفتار بودند».

بنابراین اگر خداوند ما را فقط بـه قرآن ارجاع داده بود، شما حق داشتید بگویید چون درون قرآن درون مورد مجازات زنای محصن و محصنـه و هم جنس بازی کیفری خاص ذکر نشده، بعد کیفر زنای محصن و محصنـه ، همان کیفر زنا هست و هم جنس بازی هم کیفر ندارد و حداکثر حتما تنبیـه شود.» (من لا یحضره الفقیـه ، ج 4 ، ص 42 - 43)

(دقت شود درون این نقل ضمن بیـان رذیلت اصحاب الرّس، تصریح شده کـه منشأ احکام، فقط آیـات قرآن کریم نمـی‌باشد).

«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ ... إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا یَفْسُقُون» (العنکبوت، 28 که تا 34)

ترجمـه: و [یـاد كن] لوط را هنگامى كه بـه قوم خود گفت‏شما بـه كارى زشت مى‏پردازید كه هیچ یک از مردم زمـین درون آن [كار] بر شما پیشى نگرفته هست ... ما بر مردم این شـهر بـه [سزاى] فسقى كه مى‏كردند عذابى از آسمان فرو خواهیم فرستاد.

«وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَیْنَ ذَلِكَ كَثِیرًا» (الفرقان، 38)

ترجمـه: و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و بسیـاری نسل‌ها را كه مـیان آنـها بودند [هلاک كردیم‏] .

منبع: x-shobhe.com


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : یکشنبه 12 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 191
از نظر قرآن، زيبايي و ارضاي غريزه جنسي چه نقشي درون ازدواج دارند؟

پرسش :
از نظر قرآن، زيبايي و ارضاي غريزه جنسي چه نقشي درون ازدواج دارند؟

پاسخ :
ازدواج، نخستين سنگ بناي تشكيل خانواده، اجتماع و جامعه هست و گرچه از يك منظر ازدواج يك مسأله شخصي و فردي بـه حساب مي‌آيد؛ ولي از بعد ديگر، چون بنيادش درون ساية جامعه انساني نـهاده شده و مي‌شود، سود و زيانش جامعه را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد.
در قرآن كريم و روايات اسلامي مـهم‌ترين فلسفه و حكمت ازدواج، بقاي نسل انسان‌ها،تكامل و حفظ دين دانسته شده است.


برخي از فوايد و حكمت‌هاي ازدواج از ديدگاه قرآن كريم و روايات اسلامي عبارتند از:


1 .بقاي نسل انسان و حفظ حيات نوع بشر.[1]


2 . آرامش زندگي و اجتماع: زن و مرد مكمل يكديگر و باعث شكوفايي جسمي و روحي يكديگرند و هر كدام بدون ديگر ساكت و ناقص خواهند بود.[2]


3 . تربيت و پرورش نسل‌هاي شايسته.[3]


4 . ايجاد زمينـه عفاف و پاكدامني درون خانواده و جامعه.[4]


5 . ارضاي غريزه جنسي از راه صحيح و منطقي و سوق و هدايت آن بـه سوي راه‌هاي مشروع و در راستاي كمال. قرآن كريم مي‌فرمايد: «مردان و زنان بي‌همسر خود را همسر دهيد، هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را، اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بي‌نياز مي‌سازد؛ خداوند گشايش‌دهنده و آگاه است! و كساني كه امكان براي ازدواج نمي‌يابند، بايد پاكدامني از فضل پيشـه كنند که تا خداوند از فضل خود آنان را بي‌نياز گرداند.!...[5]


بنابراين، اگر بـه غريزه طبيعي جنسي از راه صحيح پاسخ داده نشود، بـه طغيان و انحراف اين غريزه مي‌تواند باز‌تاب‌هاي بسيار منفي براي فرد، خانواده و اجتماع داشته باشد و بهداشت رواني و جسمي فرد، خانواده، و جامعه را مختل كند، قرآن كريم بهترين راه پاسخ‌گويي بـه اين غريزه را ازدواج و تشكيل خانواده مي‌داند و روايات اسلامي نيز ازدواج را عامل مـهمي درون دور نگه داشتن دين و جامعه، از انحرافات مي‌داند؛ چنان كه، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: «من تزوج فقد احرز نصف دينـه؛ هر كسي كه ازدواج كند، نصف دينش را حفظ كرده است.»[6]


6 . ازدواج عامل سكون و آرامش خاطر است. «و من دايته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل لكم بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لايت لقوم يتفكرون:[7] و از نشانـه‌هاي او اين كه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد که تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودتّ و رحمت قرار داد، درون اين نشانـه‌هايي هست براي گروهي كه تفكر مي‌كنند.»


7 . ازدواج شخص را درون برابر خانواده و جامعه متعهد مي‌كند و زندگي را براي شخص هدف‌دار و او را بـه اصول اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي پايبند مي‌كند.[8]


زيبايي براي دو طرف ازدواج يك امتياز هست و درون شيريني و سعادت «زندگي زناشويي» تأثير زيادي دارد. زيبايي معيار و اندازه معين ندارد كه بتوان افراد را با آن سنجيد بلكه بيشتر بـه سليقه افراد بستگي دارد.


زيبايي درون همسر درون حفظ و تقويت عفت و ايمان همسر مؤثراست و در روايات اسلامي نيز بر اهميت اين موضوع تأكيد شده است. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: «در انتخاب همسر، همان‌گونـه كه دربارة زيبايي صورت همسر تحقيق مي‌كنيد دربارة موي او نيز سؤال و تحقيق كنيد؛ زيرا مو يكي از زيبايي‌هاست.»[9] البته نعمت زيبايي بايد درون كنار ديگر صفات و معيارها، مورد توجه قرار گيرد و زيبايي بدون تدينّ، عفت، اخلاق و ... نـه تنـها امتيازي محسوب نمي‌شود، بلكه مي‌تواند آفت باشد.


پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: «اياكم و خضراء الدمن[10]... از سبزه‌ زاري كه بر فراز مزبله‌اي روييده باشد بپرهيزد. قرآن كريم نيز زنان و مردان را بـه رعايت عفت دعوت كرده و به ويژه از زنان مي‌خواهد كه زيبايي‌ها و زينت‌هاي خود را از نامحرمان بپوشانند.[11]
بنابراين، ازدواج درون اسلام نـه تنـها ارضا غريزه جنسي و يا ملاك زيبايي بـه تنـهايي نيست، بلكه يك حكم فطري و هماهنگ با قانون آفرينش و وسيله‌اي براي تربيت فرزندان صالح و استمرار نسل بشر است. و انسان با ازدواج بـه آرامش روحي، فردي و اجتماعي و مودت و رحمت و تعادل روحي و رواني مي‌رسد و شخصيت تازه و هدف‌داري را درون خود احساس مي‌كند.[12]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:


1. محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جماعة المدرسين في الحوزة العلميه، الطبعة الخامسة، 1417ج 15، ص 111 ـ 114.
2 . ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونـه، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1367، ج 14، ص 456 ـ 466.
3. زن درون آيينـه ي جلال و جمال، اثر استاد جوادي آملي.
4. آيين همسرداري، اثر استاد ابراهيم اميني.[1] . نساء/1.
[2] . روم/21.
[3] . بقره/223.
[4] . نور/33.
[5] . نور/32 و 33.
[6] . ر.ك: محمدي ري‌شـهري، محمد، ميزان الحكمة، ترجمـه: حميدرضا شيخي، قم، انتشارات دارالحديث، چاپ دوم، 1379 هـ .ش، ج 5، ص 2251.
[7] . روم/21.
[8] . ر.ك: مظاهري، علي اكبر، جوانان و انتخاب همسر، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1374، ص 13 ـ 17.
[9] . نوري، حسين، مستدرك الوسائل، قم،‌ مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1408 ق. ج 14، ص 181.
[10] . كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1365، ج 5، ص 332.
[11] . نور/31 ـ 33.
[12] . ر.ك: مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن درون اسلام، قم، انتشارات صدرا، 1369، ص 21 ـ 52؛ مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونـه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1367، ج 14، ص 436 ـ 468.

منبع:andisheqom.com


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : یکشنبه 12 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 158
چگونـه خانـه‌هایمان را قرآنی کنیم؟!

یکی از مواردی کـه در زندگی ما بـه عنوان یک مسلمان کمتر بدان توجه مـی شود تلاوت قرآن بـه عنوان کتاب دینی ما و تعمق درون آیـات آن است. بـه همـین دلیل هست که کمتر این کتاب آسمانی درون زندگی ما جا دارد. درون حالی کـه خداوند حکیم درون این مورد مـی فرماید: ای مردم، از سوی پروردگارتان موعظه و اندرزی به منظور شما آمد، کلامـی و قرآنی کـه مایـه شفای بیماری دل ها و روان ها هست و چیزی کـه مایـه هدایت و راهنمایی هست و رحمت به منظور مومنان است. ای پیـامبر بـه مردم بگو بـه فضل پروردگار و به رحمت بی پایـان او و این کتاب بزرگ آسمانی کـه جامع همـه نعمت ها هست باید خشنود بشوند نـه بـه ثروت اندوزی و پست و مقام دنیـا و فزونی قوم و قبیله. (سوره یونس آیـات 58-57)

ویژگی های خانواده ی قرآنی
اگر ما بـه آثار خواندن قرآن توجه و قرآن را مانند دوستی درون زندگی انتخاب کنیم، آیـاتش را بخوانیم و در معانی آسمانی‌اش تفکر کنیم، بعد از مدتی زندگی‌مان سرشار از نور، روشنایی، طراوت و زیبایی خواهد شد.

ما درون نیـایشی پیش از تلاوت قرآن از خدا مـی‌خواهیم: «خدایـا! رغبت مرا بـه قرآن افزون گردان و آن را مایـه روشنایى دیده و درمانِ بیمارى‌هاى دل و از بین رفتن غم ‌و ‌اندوه من قرار ده. خدایـا! زبانم را بـه خواندن قرآن بیـارا و چهره‌ام را با آن زیبا، بدنم را با آن قدرتمند و ترازوى اعمالم را سنگین كن».

و درون نیـایشی کـه هنگام ختم قرآن مـی‌خوانیم، بـه خداوند مـی‌گوییم: «خدایـا! قرآن را درون دنیـا همراه ما، درون گور انیس ما، درون قیـامت شفاعت كننده ما، بر پُل صراط مایـه روشنایى، درون بهشت هم‌نشین، درون برابر آتش دوزخ پوشش و براى اجراى كارهاى نیك، راهنماى ما قرار ده.»[ بحارالانوار، ج 89، ص 206 ـ 209]

اگر از آغاز که تا پایـان بـه آیـات و سوره‌های قرآن نظری بیفکنیم، خواهیم دید کـه قرآن، بهترین شیوه‌ها را به منظور زندگی دنیـایی همراه با سعادت بـه انسان‌ها نشان داده است. زندگی همراه با عزت، سربلندی، برادری و بزرگواری، نـه همراه با ظلم و بیداد و ستم.
 
بیـایید خانـه هایمان را قرآنی کنیم
خانواده ای کـه با قرآن انس داشته باشد، از برکات فوق العاده ای بهره مند خواهند شد، برکاتی کـه تنـها منحصر بـه آخرت نیست بلکه درون همـین دنیـا نیز مـی توان ثمرات آن را مشاهده نمود .

 خانـه ی قرآنی، ستاره‌ای به منظور آسمانیـان
کارکرد وسیع و گرانقدر خانـه، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است؛ اما چنانچه این محل معبدی به منظور بندگی و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفیع و عظیم مـی گرداند. چنان کـه خطاب بـه رسول گرامـیش مـی فرماید:

«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیـها اسمـه یسبّح له فیـها بالغدوّ و الاصال» (نور،36) رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است؛ خانـه ای کـه مسجد خداوند و محل تسبیح او باشد، نیز عظیم و مرفوع است.

آن چه از آیـه فوق و تفسیر مرحوم علامـه طباطبایی (المـیزان) استفاده مـی شود، این هست که اگر خانـه از هر پلیدی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزیّن شود، رفعت مـی یـابد و از یک چهار دیواری سرد و بی روح خارج مـی شود و هر چه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود، مقامـی رفیع تر مـی یـابد کـه مصداق کامل آن کعبه، خانـه ی خدا است. (طباطبایی، 1363: ج 15، صص 179-178)

یکی دیگر از نکاتی کـه باید مورد توجه قرار بگیرد این هست که آموزه های دینی ما همانگونـه کـه به نورانیت ظاهری منزل سفارش کرده بـه نورانیت باطنی آن نیز توجه نموده است. ما انسان ها به منظور نورانی نمودن ظاهر منزل، سعی مـی کنیم خانـه‌هایمان را درون مکان‌های بنا کنیم کـه نوری بیشتری جذب مـی‌کنند. همچنین به منظور افزایش روشنایی، از انواع لامپ و چراغ نیز استفاده مـی کنیم. اما به منظور نورانیت باطنی آن چه حتما کرد؟

یکی از مشخصه های خانـه قرآنی آن هست که چنین خانـه هایی بـه برکت قرآن، از نورانیت باطنی نیز برخوردار مـی شوند چنانکه پیـامبر اعظم(صلی الله و علیـه وآله) درون این زمـینـه مـی‌فرماید:

«نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن...فإن البیت إذا کثر فیـه تلاوة القرآن... أضاء لأهل السماء کما تضیء نجوم السماء لأهل الدنیـا»[1]

با تلاوت قرآن، خانـه هایتان را روشن کنید، زیرا هرگاه درون خانـه بسیـار تلاوتِ قرآن شود، آن خانـه به منظور اهل آسمان مـی درخشد همانگونـه کـه ستارگان آسمان به منظور اهل زمـین مـی درخشند.

خانـه قرآنی، محل ریزش برکت الهی:
امروزه بـه رغم اینکه از منازل کاه گِلی و خشتی خبری نیست و مسکن و خانـه، با شتاب بیشتری درون حال قد کشیدن هستند، همچنین با وجود اینکه مـیزان درآمدهای افراد رشد قابل توجهی نموده است، و نیز نعمت های الهی بـه طور چشمگیری درون مـیان مردم افزایش پیدا کرده است، اما با همـه اینـها کمتری را مـی بینیم کـه ننالد، بـه راستی چه اتفاقی افتاده کـه با وجود این همـه نعمت، و با وجود این همـه رفاه و آسایش نسبی کـه امروزه همگان از آن برخوردارند، اما باز هم بسیـاری از مردم مـی‌نالند؟

چرا پدربزرگ‌های ما با وجود اینکه از نعمت برق محروم بودند و به جای آن از چراغ های کم فروغ استفاده مـی‌د، و یـا بـه جای خانـه های مجلل و شیک، درون خانـه های گِلی و گنبدی زندگی مـی‌د، و یـا بـه جای اتومبیل های آخرین مدل، با اسب و الاغ، مسافت ها را طی مـی‌د، از زندگیشان راضی بودن و اینقدر نمـی‌نالیدند؟

شاید یکی از علت های این مسأله این باشد کـه در حساب و کتاب امروزی ها، فرمولی بـه نام «برکت» جایش را بـه بالا بردن ارقام و اعداد داده است. درون حالی کـه پیشینیـان ما قبل از اینکه بـه اعداد و ارقام چشم بدوزند، درون وهله ی نخست از فرمول «برکت» بهره مـی‌بردند و معتقد بودند کـه زندگی انسان با ارقام و اعداد پولی، سامان نمـی یـابد بلکه عامل معنویِ بـه نام «برکت» هست که زندگی انسان را رونق مـی بخشد از همـین رو همواره از خداوند درخواست «برکت» مـی د.

یکی از شاخصه های خانواده قرآنی این هست که بر اثر انس گرفتن با قرآن کریم، از نعمت «برکت» برخوردارند.

چنانکه امام صادق (علیـه السلام) درون این زمـینـه مـی فرماید:

«الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیـهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیـهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ»[2]

خانـه‌ای کـه قرآن درون آن خوانده شود و خدا درون آن یـاد گردد برکتش افزون مـی‌شود و فرشتگان درون آن حضور مـی‌یـابند.

 ورود شیطان بـه خانـه قرآنی ممنوع:
شیطانی کـه به دلیل تکبر و خودبرتر بینی، از دستور خداوند سرپیچی کرد [3] و از درگاه خداوند رانده شد،[4] نـه تنـها نخستین دشمن انسان محسوب مـی شود، بلکه از سرسخت ترین دشمنان او نیز مـی باشد از همـین رو همواره تلاش مـی کند که تا به هر نحوی کـه شده انسان را از راه راست، بـه بیراهه کشانده و او را گمراه کند. اما به منظور رهایی از توطئه های این دشمن، چه حتما کرد؟

راه های زیـادی وجود دارند کـه یکی از مـهمترین آنـها، تلاوت قرآن است. بـه گونـه ای کـه یکی از برکات خانـه ای کـه در آن قرآن تلاوت شود، این هست که مانع نفوذ شیطان مـی شود.

چنانکه امام صادق(علیـه السلام) درون این زمـینـه مـی فرماید:

«الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیـهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیـهِ .... تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ»[5]

خانـه‌ای کـه قرآن درون آن خوانده شود و خدا درون آن یـاد گردد ... شیـاطین از آن دور مـی‌شوند.

 =============================
پی نوشت ها:
[1]. اصول کافی، ج 2، ص 610.
[2]. کافی، دار الکتب الاسلامـیه، 1365 هـ. ش. ج 2، ص 499.
[3]. حجر، آیـه 30 – 33.
[4]. حجر، آیـه 34 – 35.
[5]. کافی، دار الکتب الاسلامـیه، 1365 هـ. ش. ج 2، ص 499.

منابع:
وبلاگ قرآن و عترت
برنامـه شمـیم
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : شنبه 11 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 152
آیـا قرآن اجازه تفریح بـه ما نمـی دهد؟!

شبهه: آیـا قرآن اجازه تفریح بـه ما نمـی دهد؟!
شبهه: درون سوره مۆمنون، درون ویژگی‌های مۆمن، بـه پرهیز از «لغو» تصریح نموده است؟ آیـا تفریح «لغو» است؟ مگر مـی‌شود تمام وقت تفکر، مطالعه یـا کار کرد؟ تفریح علما و عرفا چه بوده است؟

خداوند متعال درون سوره‌ی مۆمنون و برخی آیـات دیگر، پرهیز از «لغو» را از ویژگی‌های مۆمن برشمرده و همگان را از «لهو و لعب»، پرهیز داده هست . درون سوره المۆمنون، بعد از بیـان چند ویژگی مۆمن مـی‌فرماید:

«الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (المۆمنون، 2 و 3)

ترجمـه: آنان كه درون نمازشان خاشع‏اند * و آنان كه از بیـهوده رویگردانند.

الف – لهو کار بیـهوده‌ای هست که موجب غفلت انسان شود و لعب نیز شوخی و لذت بیـهوده‌ای هست که موجب غفلت، ضرر و خسران آدمـی گردد.

ب – خداوند متعال درون قرآن کریم فرمود (و بـه حکم عقل نیز اثبات مـی‌شود) کـه ما جهان و شما را بازیچه نیـافریدیم و اگر مـی‌خواستیم بازیچه باشد، خودمان این کار را مـی‌کردیم. لذا معنا ندارد کـه انسان درون یک حرکت جدی و سیر نزولی و صعودی، کـه هر غفلتی ممکن هست به قیمت خسران و هلاکت او تمام شود، بـه کار بیـهوده‌ای سرگرم شود کـه موجب غفلت او مـی‌گردد.

ج  – از این رو درون اسلام هر حرکتی، هر گفتاری و هر رفتاری هدفدار و مۆثر است، حال یـا هدف متعالی هست و انسان را بـه تعالی مـی‌برد و یـا دون هست و موجب هبوط و سقوط مـی‌گردد. بـه تعبیر دیگر یـا مفید هست و یـا مضر.

پس درون اسلام، ساده‌ترین و عادی‌ترین رفتارها، چون غذا خوردن، لباس پوشیدن، خوابیدن و ... نیز هدفدار و مۆثر درون ساختار شخصیتی هست و نتایج و عواقب مثبت یـا منفی خود را دارد.

د – مطلق «تفریح» نـه تنـها مصداق «لهو و لعب» نیست، بلکه لازمـه‌ی سلامتی جسمـی، روانی و روحی مـی‌باشد. لذا درون آموزه‌های اسلامـی کـه دین فطرت و عقل است، بسیـار مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.

ه – بعد از آن کـه دانستیم «تفریح» اصلاً مصداق «لهو و لعب» نمـی‌باشد، حتما دقت کنیم کـه «تفریح» نیز انواع و اقسام دارد، مثل غذا خوردن کـه حلال و حرام دارد و یـا هر کار دیگری.

در قرآن کریم بـه انواع و اقسام تفریحاتی کـه موجب فرحناکی انسان مـی‌‌گردد اشاره شده است.

ه/1 – فرحناکی حزبی درون دین و سیـاست:

در یک جا بـه لحاظ دین و سیـاست مـی‌فرماید: هر حزبی (گروهی) بـه آن چه کـه در دست دارد، فرحناک هست و آنـها را تقبیح مـی‌کند کـه با حزب‌بازی، دین را تکه تکه و مردم را گروه گروه کرده‌ و بین‌شان تفرقه ایجاد کرده‌اند و تازه خوشحال هم هستند:

«مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَكَانُوا شِیَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (الرّوم، 32)

ترجمـه: از آن كسانى كه دین خود را پراكنده ساختند و گروه گروه شدند و هر گروهى بـه آنچه درون نزد خود دارند خرسندند.

ه/2 – هم چنین مـی‌فرماید برخی بـه پول و ثروت فرحناک مـی‌شوند - برخی دیگر بـه ضرر رسیدن بـه اسلام و مسلمـین فرحناک مـی‌شوند و اساساً تفریح‌شان همـین هست - متقابلاً برخی دیگر بـه موفقیت، رشد و پیروزی اسلام و مسلمـین فرحناک مـی‌شوند «... وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُۆْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ ...»، برخی دیگر بـه فضیلت شـهادت فرحناک مـی‌شوند و ... .

پس، تفریح نیز حق و باطل دارد، سالم و ناسالم دارد، مفید و مضر دارد و هر کدام نتایج و عواقب دنیوی و اخروی خود را درون پی‌دارد:

«ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ» (غافر، 75)

ترجمـه: این [عقوبت] بـه سبب آن هست كه درون زمـین بـه ناروا شادى و سرمستى مى‏ كردید و بدان سبب هست كه [سخت بـه خود] مى ‏نازیدید.

 و – تفریح سالم، هر چه کـه باشد، خوب، مفید، لازم و ضروری است. اما تفریح سالم چیست یـا مصداقش کدام هست را نمـی‌شود بـه صورت محدود تعیین نمود. به منظور هری کاری یـا حالتی تفریح است. حتی کار مـی‌تواند تفریح باشد، چنان چه فرمود «کار، تفریح مرد است». خوردن، خوابیدن و جماع با همسر نیز مـی‌تواند به منظور تفریح باشد. بازی ، مزاح ، ورزش، گردش، دور هم جمع شدن و سایر تفریحاتی کـه حرام نباشد و یـا اگر حلال است، سبب غفلت نگردد نیز مـی‌تواند از مصادیق تفریح سالم قلمداد گردد.

تفریح و شوخی درون روایـات
1- یونس شیبانی از امام صادق (علیـه السلام) نقل کرده هست که آن حضرت پرسید چگونـه هست شوخی و مزاح شما با دیگران؟ گفتم اندک است. حضرت با لحنی عتاب آمـیز فرمود چرا با دیگران مزاح و شوخی ندارید، شوخی و مزاح بخشی از خوشرفتاری و حسن خلق است. و در ادامـه این حدیث حضرت فرمودند: پیـامبر (صلی الله علیـه و آله) هم با افراد شوخی مـی‌کرد و مـی‌خواست کـه آنـها را شادمان کند. (وسائل الشیعة، ج 12، ص 114)

2-حضرت علی (علیـه السلام)  بـه فرزندش مـی فرماید: «فرد با ایمانی هست که این سه وقت را درون زندگی خود قرار داده باشد، بخشی از آن را بـه معنویـات بپردازد و با پروردگارش مناجات کند، قسمتی درون فکر معاش و امورات دنیـا مـی گذرد و قسمتی را بـه این تخصیص مـی‌دهد کـه از لذت‌های حلال و مشروع بهره‌مند شود.» (مـیزان الحکمة، ج 10، ص 376)

3- ایشان درون حدیث دیگری مـی‌فرمایند کـه این بخش تفریح خود کمک به منظور بخش‌های دیگر هست و امام باقر علیـه‌السلام درون حدیث مشابهی مـی‌فرمایند: آن کهی این بخش آخر (تفریح) را ندارد، مابقی را نیز نخواهد داشت.

باید توجه داشته باشیم کـه اسلام عزیز به منظور هر چیزی حد و حدودی تعیین کرده هست همانطور به منظور شادی و تفریح ارزش قائل هست برای آن حد مـی گذارد ، و این تفریح را مقید بـه این مـی کند کـه کاری از امور اخروی بر جا نماند یـا این تفریحات بـه هر قیمتی نباشد.

مثلا هستندانی کـه برای لحظه ای تفریح حاضرند جان خود را فدا کنند و پر ریسک ترین تفریحات را انتخاب مـی کنند، یـا مثلا تفریحات پر هزینـه را انتخاب مـی کنند بـه صورتی هزینـه یک تفریح یک ساعته وی معدل خرج یک ماهه خانواده ای بی بضاعت مـی شود.

باید بـه یـاد داشته باشیم آنچه بـه ما حالت خوشی و آرامش مـی دهد رسیدن بـه جسم و راضی آن نیست، بلکه این جان و روح هست که تنفس مـی طلبد هوایی تازه مـی طلبد گاه گرفتن دست انسانی دیگر بـه ما حسی مـی دهد کـه مسافرت دور دنیـا نمـی دهد، به منظور بسیـاری از ما اتفاق افتاده هست لحظاتی کـه حس مـی کنیم از ناکجای این عالم هستی سرمـی فرح بخش و جان فزا بـه جسم و روح ما تزریق شده هست چنان حال خوشی بـه ما دست مـی دهد کـه حاضر نیستیم با دنیـا و ما فیـها عوضش کنیم.

این ها اثرات وضعی کارهای خیری هست که گاهی توفیق دست مـی دهد و انجام مـی دهیم.

بر عاین حالت هم بسیـار رخ مـی دهد بعد از ساعت ها تفریح ها و خرید ها و بهره گرفتن از انواع و اقسام ورزش ها و خوراکی ها ، حس مـی کنیم بـه جز خستگی چیزی عایدمان نشده هست و همچنان درگیر هستیم ، این ها بـه خاطر این هست که ما کار مفیدی کـه روح را خوش بیـاید انجام نداده ایم و عمر بـه هدر داده ایم که تا جسم بیـاساید بـه همـین خاطر بـه آرامش نمـی رسیم این قبیل امور لذت موقت دارد ، حتما بگردیم و تفریحاتی پیدا کنیم کـه لذتش دائم باشد، تنـها درون آن صورت هست که جانی دوباره مـی گیریم به منظور استفاده هر چه بهتر و بیشتر از عمر با ارزشمان.

لإمامُ الصّادقُ علیـه‏السلام

فیمَن طَلبَ الصَّیدَ لاهِیـا: وإنّ المۆمنَ لَفی شُغُلٍ عن ذلكَ ، شَغَلَهُ طَلَبُ الآخِرَةِ عَنِ المَلاهی إلى أن قالَ: وإنَّ المۆمنَ عَن جَمـیعِ ذلكَ لَفی شُغُلٍ، ما لَهُ وللمَلاهی ؟! فإنَّ المَلاهیَ تُورِثُ قَساوَةَ القَلبِ وتُورِثُ النِّفاقَ.

امام صادق علیـه‏السلام - درباره كسى كه براى سرگرمى دنبال شكار مى‏رود -:

مۆمن، فرصت چنین كارهایى را ندارد. آخرت جویى او را از سرگرمى باز داشته هست - که تا آن جا كه فرمود: - مۆمن بـه هیچ یك از این كارها نمى‏رسد، او را چه بـه سرگرمى‏ها ؟ كارهاى لهو و سرگرم كننده، سختدلى و نفاق بر جاى مى‏گذارد .

(مستدرك الوسائل : 13 / 216 / 15163 منتخب مـیزان الحكمة: 504)

نکته:
چرا بـه ما القا کرده‌اند کـه تفریح یعنی: خواندن، یدن و لذت‌های حرام؟!***

منبع:
ایشبهه
شـهر حدیث

تبیـان
 


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : شنبه 11 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 163
منتظر عواقب دل شکستن هایمان باشیم!!

شكستن دل انسان مۆمن كه بـه تعبیر روایـات، احترام او از كعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی هست و دلی كه شكست بـه سادگی التیـام نمـی یـابد و جبران آن دشوار است.

عنوان "شکستن دل دیگران" عنوانی کلی هست که مـی تواند بر اثر اتفاقات مختلفی بـه وجود آید؛ و به همـین دلیل نباید بـه دنبال حکمـی کلی درون مورد آن، چه درون قرآن و چه درون روایـات بود. بـه عنوان نمونـه، اگر فردی بـه دلیل نصیحتی مشفقانـه بـه او کـه در راستای امر بـه معروف و نـهی از منکر انجام شده است، دل شکسته شود، نمـی توان دل شکستگی او را نشانی از نامناسب بودن رفتار آمر بـه معروف و ناهی از منکر دانست، اما درون طرف مقابل، موارد بسیـاری وجود دارند کـه به ناحق، باعث دل شکستگی دیگران مـی شوند.

در قرآن کریم آیـات بسیـاری وجود دارد کـه به این موارد اشاره نموده و در واقع، بـه ریشـه و دلیل آزرده خاطر شدن دیگران پرداخته و توصیـه هایی درون این زمـینـه ارائه فرموده اند کـه به برخی از آنـها اشاره مـی‌کنیم:

الف. برخی آنچه از آنـها نـهی شده است:
1. مسخره دیگران: "یـا أَیـهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یکُونُوا خَیراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ یکُنَّ خَیراً مِنْهُن‏"؛[1] اى افراد با ایمان! گروهى از مردان شما گروهی دیگر را مسخره نکنند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنـها باشند. و گروهى از زنان شما نیز دیگران را مسخره کند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنـها باشند.

2. عیب جویی: "وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُم‏"؛[2] بـه عیب جویی از یکدیگر مپردازید.

3. یکدیگر را با نام زشت خواندن: "وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب‏"؛[3] با نامـهای زشت، یکدیگر را مورد خطاب قرار ندهید.

4. روی از دیگران برگرداندن: "وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس‏"؛[4] با بی اعتنایی از مردم رو مگردان.

5. با تکبر و غرور راه رفتن: "لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا"؛[5] هنگام راه رفتن، باد نخوت بر گلو مـینداز!

6. سر از کار دیگران درون آوردن و غیبت : "وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا"؛[6] بـه دنبال سر درآوردن از کار دیگران نبوده و غیبت نکنید.

ب. برخی آنچه بدانـها فرمان داده شده است:
1. رعایت اخلاق خانوادگی: "وَ أْتَمِرُوا بَینَکُمْ بِمَعْرُوف‏"؛[7] درون زندگی خانوادگی با یکدیگر با خوبی و خوشی رفتار کنید.

2. با مردم بـه نیکی سخن گفتن: "قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا"؛[8] با مردم بـه نیکی سخن گویید.

اکنون مـی توان گفت: اگر بـه توصیـه های یـاد شده و نیز دیگر توصیـه های قرآنی عمل شود، هیچ فردی بـه ناحق دل شکسته نخواهد شد.


ذکر یک نکته مـهم
شكستن دل انسان مۆمن كه بـه تعبیر روایـات، احترام او از كعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی هست و دلی كه شكست بـه سادگی التیـام نمـی یـابد و جبران آن دشوار است، بعد در مرحله اول حتما انسان مراقب باشد دل كسی را نشكند و قلبی را جریحه دار نسازد و اگر خدای ناخواسته این اتفاق افتاد حتما به سرعت جبران و تلافی كند و دل شكسته را التیـام بخشد و آن را بـه دست آورد و تنـها استغفار و آمرزش كافی نیست مگر این كه آن فرد از انسان دور باشد و انسان قدرت جبران نداشته باشد كه درون این صورت علاوه بر استغفار و طلب آمرزش از درگاه الهی حتما در حق آن فرد دعای خیر كرد و خیر دنیـا و آخرت او را از خداوند درخواست نمود و با این كار انشاءالله قلب او درون باطن از شما راضی و خشنود مـی گردد.

در حدیث آمده هست كه خداوند مـی فرماید: «انا عند المنكسره قلوبهم؛ من همدم قلب های شكسته هستم» یعنی انسان دل شكسته درون پیشگاه خداوند دارای جایگاه ویژه ای هست و مورد توجه خداوند مـی باشد و دعا و نفرین انسان دل شكسته خیلی زود اثر مـی بخشد.

امام زین العابدین(علیـه السلام) درون حدیث شریفی مـی فرماید: پدرم درون لحظات آخر عمر عزیزش، درون آن شرایط سخت روز عاشورا درون حالی كه خون درون رگ هایش مـی غلطید مرا درون آغوش گرفت و به من فرمود تو را بـه آن چه پدرم نزدیك شـهادتش بـه من فرمود وصیت مـی كنم و آن این كه: «یـا بنی! ایـاك و ظلم من لا تجد علیك ناصرا الا الله؛ پسر عزیزم! از ظلم و ستم بـه كسی كه یـار و یـاوری جز خدا ندارد بپرهیز.» (منتهی الامال، ج 1، ص 713، انتشارات هجرت)***

========================
پی نوشت ها:
[1] حجرات، 11.
[2] همان.
[3] همان.
[4] لقمان، 18.
[5] همان.
[6] حجرات، 12.
[7] طلاق، 6.
[8] بقره، 83.

منبع:
 islamquest.net
porsemani.ir

tebyan.net


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : جمعه 10 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 250
تصویری از بهشت توصیف شده درون قرآن

خداوند متعال نـه تنـها درون قرآن، بلکه درون سایر ادیـان آسمانی، مردمان را نوید مـی‌دهد کـه با ایمان و انجام اعمال صالح مـی‌توانند بـه بهشت برین دست یـایند. بهشتی کـه سراسر خوشی و شادی است. تصویری کـه از بهشت درون قرآن ترسیم شده هست بسیـار زیبا و گاه حیرت‌انگیز هست که درون این مجال درون صدد بیـان برخی توصیفات قرآنی آن مـی‌باشیم.

اندازهء بهشت چقدر است؟
از نگاه قرآن بهشت بسیـار وسیع هست به طوری کـه عرض آن را هم‌اندازهء آسمان و زمـین مـی‌داند: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُۆْتیـهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ»؛ «[براى رسیدن‏] بـه آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنایش چون پهناى آسمان و زمـین هست [و] براى كسانى آماده شده كه بـه خدا و پیـامبرانش ایمان آورده‏اند، بر یكدیگر سبقت جویید. این فضل خداست كه بـه هر كس بخواهد آن را مى‏دهد، و خداوند را فزون‏بخشى بزرگ است». (حدید/21)

 درهای بهشت چگونـه است؟
آیـات قرآن بر این امر دلالت دارند کـه بهشت شامل درهایی است. از جمله آنکه مـی‌فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ»؛ «[همان‏] بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند درون آن داخل مى‏شوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمى‏آیند». (رعد/23)

وجود این تعداد درون ، نـه بـه خاطر آن هست که اگر بهشتیـان بخواهند از یک درون وارد شوند، تولید زحمت مـی‌کند و نـه بـه خاطر آنکه هر گروهی موظفند از یک درون وارد شوند؛ بلکه این درها بـه اعمالی کـه سبب ورود بـه بهشت مـی‌گردد اشاره دارد.

 روز و شب درون بهشت وجود دارد؟
خداوند متعال درون قرآن کریم مـی‌فرماید: «لا یَسْمَعُونَ فیـها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیـها بُكْرَةً وَ عَشِیًّا»؛ «در آنجا سخن بیـهوده‏اى نمى‏شنوند، جز درود. و روزى‏شان صبح و شام درون آنجا [آماده‏] است» .

در روایـات اسلامـی چنین آمده هست که گرچه درون بهشت همواره نور و روشنایی هست اما بهشتیـان از کم و زیـاد شدن نور و نوسان آن شب و روز را تشخیص مـی‌دهند.

از آیـات قرآن بـه خوبی استفاده مـی‌شود کـه بهشتیـان هر چه بخواهند از مواهب و روزی‌ها درون اختیـارشان همـیشـه و در هر ساعت وجود دارد، حتما دید این چه رزقی هست که فقط صبح و شام بـه سراغ آن‌ها مـی‌آید؟

پاسخ این سۆال را از حدیث لطیفی کـه از پیـامبر (صلی الله علیـه و آله) نقل شده مـی‌توان دریـافت آنجا کـه مـی‌فرماید: "هدایـای جالب و نخبه از سوی خداوند بزرگ درون اوقاتی کـه در این دنیـا نماز مـی‌خواندند بـه آنـها درون بهشت مـی‌رسد".

از این حدیث استفاده مـی‌شود کـه این هدایـای ممتاز کـه به هیچ وجه نمـی‌توان ماهیت آن را حتی با حدس و تخمـین بیـان کرد، نعمت‌هایی هست بسیـار پر ارزش کـه علاوه بر نعمت های معمول بهشتی، صبح و شام بـه آنـها اهدا مـی‌گردد.

در آنجا سیر تکاملی انسان ادامـه خواهد داشت هر چند اعمال تازه‌ای درون آنجا انجام نمـی‌دهد، ولی با مرکبی کـه از معتقدات و اعمالش درون این جهان فراهم ساخته سیر تکاملی خود را ادامـه خواهد داد.[تفسیر نمونـه، ج 13، ص 107]


جاذبه‌های دیداری درون بهشت چگونـه است؟
این موضوع را درون چند بخش مـی‌توان قرار داد:

الف. نحوه ی چینش و صحنـه‌آرایی نعمت‌ها
قرآن بهشت را باغی بزرگ کـه از زیر درختان رنگارنگ و گوناگون و سایـه‌سار آن، جوی‌های آب روان هست و آبشارها و چشمـه‌های جوشان بر زیبایی آن مـی‌فزاید توصیف مـی‌کند.

«فی‏ سِدْرٍ مَخْضُودٍ*وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ*وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ*وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ*وَ فاكِهَةٍ كَثیرَةٍ*لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»؛ «در [زیر] درختان كُنار بى‏خار*و درختهاى موز كه مـیوه‏اش خوشـه خوشـه روى هم چیده است*و سایـه‏اى پایدار*و آبى ریزان*و مـیوه‏اى فراوان*نـه بریده و نـه ممنوع». (واقعه/28 که تا 33)

«فیـها عَیْنٌ جارِیَةٌ*در آن»؛ «چشمـه‏اى روان باشد» . (غاشیـه/12)
 
ب. وصف تشریفات پذیرایی
قرآن به منظور پذیرایی بهشتیـان مجموعه‌ای از سینی‌های زرین، جام‌های بلورین و سیمـین و خادمانی زیبا کـه در پیرامون بهشتیـان، چون رشته ی گسسته‌ای از مروارید پراکنده‌اند، بیـان مـی‌کند. درون این مـیان رنگ سبز، آرامش‌بخشی درختان و لباس‌های بهشتیـان است. هم‌چنین از لباس‌های ابریشمـی، دستبندهایی از طلا و نقره نیز یـاد مـی‌کند.

«مُتَّكِئینَ عَلى‏ سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ»؛ «بر تخت هایى ردیف هم تكیـه زده‏اند». (طور/20)

«یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلینَ»؛ «پرنیـانِ نازك و دیباى ستبر مى‏پوشند [و] برابر هم نشسته‏اند». (دخان/53)

«... یُحَلَّوْنَ فیـها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُۆْلُۆاً وَ لِباسُهُمْ فیـها حَریرٌ»؛ «در آنجا با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته مى‏شوند، و لباسشان درون آنجا از پرنیـان است». (حج/23)‌

«وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُۆْلُۆاً مَنْثُورا»؛ «و بر گردِ آنان پسرانى جاودانى مى‏گردند. چون آنـها را ببینى، گویى كه مرواریدهایى پراكنده‏اند». (انسان/19)
 
نتیجه
از مجموع آیـاتی کـه در مورد بهشت آمده است، استنباط مـی‌گردد کـه بهشت سرای حیـات کامل است. درون آنجا از خواب و مرگ خبری نیست. درون دو وعده ی صبح و شام بـه آنان غذا داده مـی‌شود و در وعده‌های دیگر با مـیوه‌های گوناگون و شربت‌ها از آنان استقبال مـی‌شود.

در بهشت از سرما و گرما درون امانند؛ چون هوای بهشت مطبوع و پر نسیم است. بهشتیـان هم‌نشین فرشتگان هستند.

لباس آنان از حریر و ابریشم سبز است. با دستبندهای طلا و نقره زینت مـی‌شوند. خدا از آنان و آنان از خدا راضی هستند کـه این بالاترین نعمت بهشت است.

  منبع: مقاله ی بهشت از منظر قرآن کریم، رضوان حاجی شرفی.
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : جمعه 10 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 158
چرا فرشتگان اعمال انسان را مـی‌نویسند؟!

شخصى از امام صادق(علیـه السلام) پرسید: علت وجود فرشتگان مأمور ثبت اعمال نیک و بد انسان‌ها چیست، درون حالى‌که مـی‌دانیم خداوند: «عَالِمُ السِّرِّ وَ مَا هُوَ أَخْفَى‏» است؛ یعنى هر چیزى را کـه از آن مخفی‌تر نیست مـی‌داند؟

در قرآن مـی‌خوانیم کـه فرشتگان حافظان اعمال انسان‌ها هستند: «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ. کِراماً کاتِبینَ. یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُون»؛[1] و البته بر شما نگهبانانى است. بزرگوارانى نویسنده (از فرشتگان). کـه [ظاهر و باطن و خلوص و ریـا و مراتب کمال و نقص] آنچه را مـی‌کنید مـی‌دانند.

منظور از «حافظین» درون این آیـه شریفه، فرشتگانی هستند کـه مأمور حفظ و نگهداری اعمال انسان‌ها اعم از نیک و بد هستند[2] کـه در آیـه دیگری از قرآن تعبیر بـه «رقیب» و «عتید» شده است: «هیچ سخنى را بر زبان نمـی‌آورد جز آن‌که درون نزد او فرشته مراقب حاضر و آماده‌اى [براى نوشتن] است».[3] و در آیـه دیگری مـی‌خوانیم: «[به یـاد آر] آن‌گاه کـه آن دو (فرشته) دریـافت‌کننده، از راست و از چپ او نشسته [افکار و اعمال او را] دریـافت مـی‌کنند».[4]

این آیـات شریفه اشاره دارند بـه این‌که اعمال انسان غیر از طریق یـادآوری خود صاحب عمل، ‌از راه دیگری نیز محفوظ هست و آن محفوظ بودن با نوشتن فرشتگان نویسنده اعمال هست که درون طول زندگی هر انسانی موکل بر او هستند و انسان‌ها بر معیـار آن اعمال؛ پاداش و کیفر مـی‌بینند.[5] همچنان کـه فرمود: «نامـه‌ات را بخوان؛ کافى هست که امروز خودت حسابرس خود باشى».[6]

درباره این‌که چرا خداوند فرشتگان را بر انسان گماشته است، دلایلی بیـان شده است؛ از جمله:

یک. که تا انسان گمان نکند کـه خداوند از اعمال آنان بی‌خبر هست و این یک نوع لطفی هست از جانب خداوند بر انسان؛ زیرا وقتی انسان بداند کـه خداوند فرشتگانی را گماشته که تا به صورت ویژه از اعمال او مراقبت ‌کنند، انگیزه‌اش به منظور دوری از  گناه بیشتر مـی‌شود.

شخصى از امام صادق(علیـه السلام) پرسید: علت وجود فرشتگان مأمور ثبت اعمال نیک و بد انسان‌ها چیست، درون حالى‌که مـی‌دانیم خداوند: «عَالِمُ السِّرِّ وَ مَا هُوَ أَخْفَى‏» است؛ یعنى هر چیزى را کـه از آن مخفی‌تر نیست مـی‌داند؟!

امام(علیـه السلام) درون پاسخ فرمود: «خداوند این فرشتگان را بـه عبادت خود دعوت کرد و آنـها را شـهود بر بندگانش قرار داد، که تا بندگان بـه خاطر مراقبت آنان، بیشتر مراقب اطاعت الهى باشند، و از عصیـان او بیشتر ناراحت شوند، و چه بسیـار بنده‌اى کـه تصمـیم بـه گناه مـی‌گیرد سپس بـه یـاد فرشته مـی‌افتد و خوددارى مـی‌کند، مـی‌گوید: پروردگارم مرا مـی‌بیند، و فرشتگان حافظ اعمال نیز گواهى مـی‌دهند.

علاوه بر این، خداوند بـه رحمت و لطفش اینـها را مأمور بندگان کرده، که تا به فرمان خدا شیـاطین سرکش را از آنـها دور کند، و همچنین جانوران زمـین و آفات بسیـار را کـه آنـها نمـی‌بینند، که تا آن زمان کـه فرمان خدا و مرگ آنـها فرا رسد».[7]

از این روایت بـه خوبى استفاده مـی‌شود کـه آنـها علاوه بر مأموریت ثبت اعمال، مأمور حفظ انسان از حوادث ناگوار و آفات و وسوسه‌هاى شیـاطین نیز هستند.[8]

دو. از آن‌جا کـه نظام عالم بر اساس اسباب و مسبّبات شکل گرفته است، برخی فرشتگان نیز اسبابی به منظور ثبت و ضبط اعمال انسان‌ها هستند‏.[9]

بنابراین، علاوه بر احاطه علمـی خداوند بر ظاهر و باطن انسان دو فرشته نیز مراقب اعمال اویند کـه از طرف راست و چپ از او مراقبت مـی‌کنند، پیوسته، ‌با او هستند و لحظه‌ای از او جدا نمـی‌شوند. 

 پی نوشت ها:
[1].انفطار 10- 12                                                            

[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیـان فی تفسیر القرآن، با مقدمـه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ‏10، ص 292، ؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونـه، ج ‏26، ص 224.

[3]. ق، 18: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید». ر.ک: «منظور از رقیب و عتید»، سۆال 37066؛ «تعداد فرشتگان ثبت اعمال»، سۆال 35508.

[4]. ق، 17: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیـانِ عَنِ الْیَمـینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ».

[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المـیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 226.

[6]. اسراء، 14: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً».

[7]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج ‏2، ص 348

[8]. تفسیر نمونـه، ج ‏26، ص 226.

[9]. ر.ک: المـیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 347 – 348.

منبع:islamquest.net


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : پنجشنبه 09 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 171
معیـارهای انتخاب همسر از نگاه پیـامبر اکرم(ص)

معیـارهای انتخاب همسر از نگاه پیـامبر اکرم(ص)

ازدواج درون نگاه هر معیـارهایی دارد. با این حال، معیـارهایی کـه بزرگان دین معرفی کرده اند، سالم ترین و مطمئن ترین معیـارها است.

شرط اول؛ ایمان
در اسلام شرط اول انتخاب همسر ایمان و تقوا معرفی شده است. دین بنیـان خانواده را حفظ مـی کند و همسر باتقوا بیشتر از همسری کـه تقوای کمتری دارد، مـی تواند اعتماد و آرامش شما را تامـین کند. بنابراین پرهیزگاری شرط اول ازدواج از نگاه ائمـه و معصومـین است.ی کـه پایبند بـه دین نباشد هیچ ضمانتی وجود ندارد کـه به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک پایبند باشد. درون حدیثی از پیـامبر اکرم(ص) نقل شده هست که: وقتیی کـه به خواستگاری مـی آید و اخلاق و دین اش مایـه رضایت هست به او زن دهید کـه اگر چنین نکنید، فتنـه و فساد زمـین را پر خواهد کرد. (نـهج الفصاحه ، ح247)

در حدیث دیگری از پیـامبر اکرم(ص) نقل شده هست که: با زن بـه خاطر 4 چیز ازدواج مـی شود: مال و ثروتش، زیبایی اش، دینداری اش و اصل و نسب خانواده اش؛ و تو با زنان متدین ازدواج کن. (کنز العمال . ح44602)

 حس خلق
توصیـه بعدی اسلام درباره ملاک های ازدواج، حسن خلق است. مردی درون این زمـینـه با امام رضا (علیـه السلام) م نمود و عرض کرد: یکی از بستگانم از م خواستگاری کرده ولی اخلاق بدی دارد. حضرت فرمود: اگر بدخلق است، ت را بـه ازدواج او درون نیـاور. ( وسائل الشیعه، ج14،ص54). دینداری و اخلاق از مـهمترین ملاک هایی هست که حتما هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرند و اگر این دو خصوصیت دری وجود نداشت، درون ازدواج با او حتما تردید کرد. حسن خلق بـه دارا بودن اخلاق های خوب مثل صداقت، عفت کلام، نگاه پاک، امانتداری، فروتنی، بخشندگی و در کنار آن دوری از اخلاق های بد نظیر تندخویی، بی وفایی، کینـه و حسادت و... را شامل مـی شود.

 وصلت خانوادگی
ازدواج یک پیوند خانوادگی هست نـه پیوند دو نفر. از سوی دیگر، خانواده اولین و مـهم ترین ریشـه هر فرد و آموزشگاهی هست که او داشته هایش، خلق و خو، عادت ها و نگاهش بـه زندگی را از آنجاب کرده. بنابراین مـهم هست با خانواده ای سالم و اصیل وصلت کنیم. اصالت خانوادگی بـه معنای سلامت خانواده و خوشنام بودن آن ها است. نـه ثروت و اصل و نسب و نام و فامـیل. اسلام تأکید دارد کـه درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی آنـها درون نظر گرفته شود. زیرا این اصالت خانوادگی درون زندگی جدید و نسل بعد تأثیر خواهد گذاشت. پیـامبر (صلی الله علیـه و آله) درون این رابطه مـی فرمایند: «برای نطفه های خود، بهترین را گزینش کنید. »

همتایی
کفویت درون ازدواج هم همـیشـه مورد تاکید پیـامبر اکرم(ص) و ائمـه بوده است. کفویت بـه معنای تناسب و همتایی و هماهنگی درون ویژگی های اصلی افراد هست و درون جنبه های ایمانی، فکری، اقتصادی، سنی، ظاهری، خانوادگی، فرهنگی، تحصیلی و... مطرح مـی شود. درون اسلام تاکید زیـادی بر کفویت اعتقادی شده هست چرا کـه اعتقادات هر فرد درون مایـه وجودی او را مشخص مـی کنند و تضاد درون اعتقادات تنش های زیـادی درون زندگی درون پی دارد. رسول خدا(صلی الله علیـه و آله) فرمودند: «مرد مۆمن، کفو و همتای زن مۆمن است؛ و مرد مسلمان، همتای زن مسلمان.» (وسائل الشیعه، ج14، ص44.)

بر این اساس بود کـه پیـامبر (صلی الله علیـه و آله)، حضرت علی (علیـه السلام) را به منظور همسری خود انتخاب نمودند. بعضی روایـات همچنین کفویت را شامل دو چیز دانسته‌اند: یکی عفت ناشی از ایمان و اعتقاد و دیگری تأمـین امکانات زندگی.

 سلامت
سلامت جسم و روح درون ازدواج همـیشـه مورد تاکید اسلام بوده است. امام صادق (علیـه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیـه و آله و سلم) نقل کرده اند کـه آن حضرت فرمود: «از ازدواج با احمق بپرهیزید کـه هم نشینی با او مایـه اندوه و بلاست.» (جعفریـات، ص 92.)

 احادیثی از پیـامبر اکرم (ص) درباره ازدواج:
* مراسم ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگاری را پنـهان .(کنز العمال . ح44532)

* بهترین ازدواجها ها آن هست که آسان تر انجام گیرد .(نـهج الفصاحه ، ح248)

* درباره افزایش روزی بعد از ازدواج احادیث دیگری هم از پیـامبر اکرم(ص) نقل شده است. ایشان مـی فرمایند: زن بگیرید؛ زیرا کـه ازدواج روزی شما را بیشتر مـی کند .(بحار الانوار . ج103 0ص217)

* مردان عزب خود را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنان را نیکو مـی گرداند و روزیـهایشان را زیـاد مـی کند و بر جوانمردی های آنان مـی افزاید. (بحار الانوار . ج103 0ص222).
 
در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد، کـه نزد خدای عزوجل محبوبتر و ارجمند تر از ازدواج باشد. (بحار الانوار . ج103 0ص222)

هر جوانی کـه در دوره جوانی خود ازدواج کند، شیطانش فریـاد بر آورد که: وای بر او دین خود را از گزند من حفظ کرد .(کنز العمال . ح44441)

دو رکعت نمازی کـه ازدواج کرده مـی خواند، برتر از هفتاد رکعت نمازی هست که فرد عزب مـی خواند .(بحار الانوار . ج103 0ص219).

 منبع:tebyan.net


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : چهارشنبه 08 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 146
آیـا بـه زیورآلات خمس تعلق مـی‌گیرد؟

به‌طور کلى تأخیر درون پرداخت خمس جایز نیست و مکلف بعد از رسیدن سال خمسى لازم هست خمس آن را درون همان روز بپردازد و تا خمس مالش را نداده، نمى‏‌تواند درون مال خود تصرف کند، و اگر قبل از پرداخت خمس درون آن تصرف کند، مقدار خمس آن را ضامن است؛ و در هر صورت اگر درون پرداخت خمس مشکل دارید مى‌توانید بـه یکى از ‏نمایندگان مجاز  درون امر وجوهات شرعیـه مراجعه و پس از دستگردان نمودن بـه ‏تدریج بپردازید.‏ (حضرت آیة الله العظمـی (مد ظله العالی)

سوال: ملاک به منظور تعیین «تأخیر» درون تحویل مبلغ خمس بـه متولی آن چه چیزی است؟

شرح پرسش
ملاک به منظور تعیین «تأخیر» درون تحویل مبلغ خمس بـه متولی آن چه چیزی است؟ بـه عبارت دیگر، آیـا ملاک زمان تحویل، روز است، ساعت هست یـا ... مثلاً اگر، یک روز درون تحویل مبلغ خمس تأخیر شود، تصرف درون مال حرام مـی‌باشد؟ درون عرف جامعه کنونی، معمولاً تأخیر درون حد چند روز درون پرداخت قرض پذیرفته است؟

به‌ طور کلى تأخیر درون پرداخت خمس جایز نیست و مکلف بعد از رسیدن سال خمسى لازم هست خمس آن را درون همان روز بپردازد و تا خمس مالش را نداده، نمى‏‌تواند درون مال خود تصرف کند. و مراد از تأخیر، آن چیزی هست که درون نظر عرف تأخیر شمرده شود.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت بـه این سۆال، چنین است:
حضرت آیة الله العظمـی (مد ظله العالی):
به‌طور کلى تأخیر درون پرداخت خمس جایز نیست و مکلف بعد از رسیدن سال خمسى لازم هست خمس آن را درون همان روز بپردازد و تا خمس مالش را نداده، نمى‏‌تواند درون مال خود تصرف کند، و اگر قبل از پرداخت خمس درون آن تصرف کند، مقدار خمس آن را ضامن است؛ و در هر صورت اگر درون پرداخت خمس مشکل دارید مى‌توانید بـه یکى از ‏نمایندگان مجاز  درون امر وجوهات شرعیـه مراجعه و پس از دستگردان نمودن بـه ‏تدریج بپردازید.‏

 حضرت آیة الله العظمـی سیستانی (مد ظله العالی):
تأخیر جایز نیست مگر بـه مقدار ضرورت کـه به طور طبیعی رساندن مبلغ، مستلزم آن است.
 
حضرت آیة الله العظمـی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
انسان که تا خمس مال را ندهد نمى تواند درون آن تصرّف کند و نیّت خمس بـه تنـهایى کافى نیست، همچنین نمى تواند خمس را بـه ذمّه بگیرد و در مال تصرّف کند و چنانچه تصرّف کند کار حرامى کرده و اگر آن مال تلف شود حتما خمس آن را بدهد.
 
حضرت آیة الله العظمـی صافی گلپایگانی(مد ظله العالی):
به طور کلی از زمان تعلق خمس بـه عین مال، تصرف درون آن منوط بـه اذن از مجتهد جامع الشرایط است.

 حضرت آیة الله العظمـی نوری همدانی(مد ظله العالی):
در صورتی‌که عرفاً درون پرداخت خمس تأخیر شود به منظور تصرف درون اموال نیـاز بـه مصالحه با مجتهد یـا وکیل مجتهد است.


سوال: من 8 سال ازدواج کرده ام که تا کنون خمس خود را نداده ام، لطفاً بنده را راهنمایی کنید؟


دفتر حضرت آیة الله العظمـی سیستانی (مد ظله العالی):
اولین روز کار, سرسال او هست و هرسال درون آن روز حتما خمس آن چه را باقى مانده هست بپردازد چه پول نقد باشد وچه مواد مصرفى, مانند آذوقه اى کـه باقى مانده وهمچنین اثاث و لباس و مانند آن، اگر درون عرض سال ازآن استفاده نشده باشد . و نسبت بـه سالهاى گذشته کـه خمس نداده هست باید همـین محاسبه را انجام دهد چـون آن چه سر سال بـاقى مى مانده و بدون پرداخت خمس مصرف کرده خمس آن درون ذمـه او باقى هست . واگر مقدار خمسى کـه به ذمـه هست مشکوک بود نسبت بـه مقدار معلوم حتما بپردازد هرچند تدریجا و نسبت بـه مقدار مشکوک بنا بر احتیـاط واجب حتما با وکیل مرجع مصالحه کند بـه این صورت کـه اگر احتمال وجوب خمس درون مبلغى 50% باشد نصف خمس آن مبلغ را بپردازد . واما خانـه واثاث وماشین وسایر وسایل زندگى اگر با درآمد درون عرض سال خریده و استفاده کرده هست خمس ندارد.

 دفتر حضرت آیة الله العظمـی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
خمس منزل مس و اسباب و اثاثیّه منزل، وسیله سواری (اگر دارید) را با شما مصالحه کردیم. بقیّه اموال و دارایی خود را محاسبه نموده، بدهی های مربوط بـه آن رار کرده، خمس باقیمانده را یکجا یـا تدریجاً ارسال فرمایید.

 پاسخ حضرت آیة الله هادوی تهرانی (مد ظله العالی):
با مراجعه بـه یک مجتهد جامع الشرایط یـا وکیل وی، وضعیت مالی خود را مشخص کنید، که تا مشکل خمس شما قابل حل باشد.

سه سوال از آیة الله وحید خراسانی دام ظله:


سوال: آیـا بـه وامـهای دانشجویی خمس تعلق مـی گیرد؟
اگر وام درون مۆونـه مصرف شده خمس ندارد و اگر درون مۆونـه‌ صرف نشده هر مقدار از آن کـه قسطش پرداخت شده و سال بر آن گذشته خمس دارد و هر مقدار از آن کـه قسطش پرداخت نشده خمس ندارد. (استفتاء/4268) (منـهاج 2/ ملحق بـه 1231)
سوال: آیـا بـه مالی کـه جهت ازدواج کنار گذاشته شده هست خمس تعلق مـی گیرد؟

بله خمس تعلق مـی گیرد. (استفتاء/14392)


سوال: آیـا بـه زیورآلات خانمـها خمس تعلق مـی گیرد؟
آنچه از زیور آلات درون شأن خانمـها از درآمد وسط سال خریدارى مى شود و مورد استفاده آنـها قرار مى گیرد ولو بعد از مدتى استفاده كنار گذاشته شود خمس ندارد. (منـهاج 2/1223) (استفتاء/6036)

منابع:
پایگاه اطلاع رسانی آیة الله وحید خراسانی دام ظله
سایت اسلام کوئیست

تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث ,
تاریخ : چهارشنبه 08 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 343
فرزند صالح؛ ذخیره ای به منظور قیـامت

قرآن کریم مـی فرماید کودکان نابالغ درون سه وقت قبل از نماز صبح و در نیمروز و بعد از نماز عشاء. هنگامـی کـه والدین لباسهای معمولی خود را بیرون مـی آورند به منظور ورود بـه اطاق آنـها از پدر و مادر اجازه بگیرند و جهت آن این هست که زندگی آنـها آنقدر با زندگی والدین آمـیخته هست که اگر بخواهند درون همـه حال اجازه بگیرند مشکل خواهد بود بعلاوه احساسات آنـها هنوز بـه طور کامل بیدار نشده هست ولی نوجوانان بالغ درون همـه احوال به منظور ورود بر پدر مادر حتما اجازه بگیرند و این حکم مخصوص بـه مکانی هست که والدین درون آنجا استراحت مـی کنند و گرنـه وارد شدن درون اتاق عمومـی (اگر اطاق عمومـی داشته باشند) مخصوصاً بـه هنگامـی کـه دیگران هم درون آنجا حاضرند اجازه گرفتن لزومـی ندارد.

فرزند مایـه روشنایی چشم
بعضی از فرزندان و همسران بال انسان هستند و مایـه روشنایی چشم: (رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ) (74/ فرقان)و بعضی از فرزندان و همسران بار انسان هستند و دشمن جان محسوب مـی شوند (إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ) (14/ تغابن)

امـیر المۆمنین (علیـه السلام) مـی فرماید: از خداوند فرزند خوش صورت و خوش قد و قامت درخواست نکردم بلکه از خداوند فرزندانی را درخواست کردم کـه مطیع خداوند باشند کـه از او بترسند کـه هر گاه بـه آنـها نگاه کردم درون حالی کـه از خدا اطاعت مـی کنند مایـه روشنایی چشم من باشند. (عن أمـیر المۆمنین علیـه السلام قال ما سألت ربی أولادا نضر الوجه و لا سألته ولدا حسن القامـه و لکن سألت ربی أولادا مطیعین لله وجلین منـه حتی إذا نظرت إلیـه و هو مطیع لله قرت عینی) (بحار الانوار ج 101 ص 98)

 فرزند را درون پناه خداوند قرار دادن
از آنجا کـه فرزند هر انسانی درون معرض خطر و وسوسه شیطان قرار دارد بر پدر و مادر لازم هست که فرزند خویش را درون پناه خداوند قرار دهند از اینرو همسر عمران وقتی کـه خداوند مریم (علیـه السلام) را بـه او عنایت کرد گفت من فرزندم مریم و نسل و ذریـه او را درون پناه خداوند قرار مـی دهم که تا از شر شیطان محفوظ بمانند. (وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وِإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ) (آل عمران 36)


دعا به منظور فرزند
در قرآن کریم بیش از بیست نوع دعا از حضرت ابراهیم (علیـه السلام) نقل شده هست از جمله: دعا به منظور فرزندش درون سه بخش اعتقادی و عملی و اخلاقی بیـان گردیده است:

1- اعتقادی
(الف) توحید: (وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ ) (ابراهیم 35) یعنی خدایـا من و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار.

(ب) نبوت: (رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیـهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِكَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیُزَكِّیـهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِیزُ الحَكِیمُ) (بقره 129) پروردگارا فرزندان مارا شایسته آن گردان کـه برانگیزی از مـیان آنان رسولی کـه بر مردم تلاوت آیـات تو کند و آنان را علم کتاب و حکمت بیـاموزد و روانشان را از هر نا پاکی پاک سازد.

(ج) امامت: (وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ) (بقره 124)

 خداوند بـه ابراهیم فرمود من تو را بـه پیشوایی خلق برگزیدم و عرض کرد پیشوایی را بـه فرزندانم نیز عطا فرما خداوند فرمود عهد من هرگز بـه افراد ستمگر نمـی رسد.

 2- عملی (اقامـه نماز):
(رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی) (ابراهیم 40) خدایـا مرا و ذریـه و فرزندانم را برپا کننده نماز قرار ده.
 
3- اخلاقی (تسلیم):
(ربَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ ...) (بقره 128) پروردگارا ما را تسلیم فرمان خویش قرار ده و فرزندان ما را نیز تسلیم فرمان خود قرار ده.

خداوند ضامن رزق فرزند
قرآن کریم درون دو آیـه بـه والدین دستور مـی دهد مبادا بـه جهت ترس از گرسنگی فرزندان خود را بکشید. (وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِیَّاهُمْ) (انعام 151)

از دو آیـه فوق استفاده مـی شود کـه در جاهلیت مردم نـه تنـها ان خویش را بـه خاطر تعصب های غلط زنده بـه گور مـی د بلکه پسران خود را کـه از سرمایـه های بزرگ محسوب مـی شوند نیز از ترس فقر و تنگدستی بـه قتل مـی رسانیدند خداوند آنـها را از این کار زشت بر حذر مـی دارد و مـی فرماید: رزق آنـها و شما بدست ماست و نباید ترس از فقر عامل این جنایت شود.

(متأسفانـه این عمل زشت درون عصر ما بـه شکل دیگری مانند سقط جنین انجام مـی شود.)
فرزند صالح ذخیره قیـامت

1- قران کریم درون برخی از آیـات مـی فرماید دقت کنید ببینید چه چیزی را به منظور قیـامت مـی فرستید. (وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ) (حشر/ 18)

2- درون برخی از آیـات دیگر مـی فرماید: هر عملی کـه انجام مـی دهید ما ثبت مـی کنیم. (وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ) (یس/ 12)

3- درون برخی از آیـات دیگر مـی فرماید: هر چه را کـه انسان انجام دهد از عمل خیر مـی بیند و اگر عمل زشت انجام دهد درون قیـامت دوست دارد بین او و عملش فاصله زیـادی باشد. (یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا وَیُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَۆُوفُ بِالْعِبَادِ ) (آل عمران 30)

4- درون برخی از آیـات دیگر مـی فرماید: هر عمل خیری کـه انجام دادید درون نزد خداوند مـی یـابید (وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ) (بقره/ 110)

5- درون برخی از آیـات دیگر، آن عمل خیری کـه انسان مـی تواند از آن بهره برداری کند تربیت فرزند صالح معرفی کرده هست از این رو مـی فرماید: همسران شما محل بذر افشانی شما هستند و هدف از ازدواج تنـها لذت نباشد بلکه با تربیت فرزند شایسته آثار نیکی به منظور خود از پیش بفرستید.

(نِسَآۆُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُۆْمِنِینَ) (بقره/ 223)

 اجازه فرزند از والدین
قرآن کریم مـی فرماید کودکان نا بالغ درون سه وقت قبل از نماز صبح و در نیمروز و بعد از نماز عشاء.

هنگامـی کـه والدین لباس های معمولی خود را بیرون مـی آورند به منظور ورود بـه اطاق آنـها از پدر و مادر اجازه بگیرند و جهت آن این هست که زندگی آنـها آنقدر با زندگی والدین آمـیخته هست که اگر بخواهند درون همـه حال اجازه بگیرند مشکل خواهد بود بعلاوه احساسات آنـها هنوز بـه طور کامل بیدار نشده هست ولی نوجوانان بالغ درون همـه احوال به منظور ورود بر پدر مادر حتما اجازه بگیرند و این حکم مخصوص بـه مکانی هست که والدین درون آنجا استراحت مـی کنند و گرنـه وارد شدن درون اتاق عمومـی (اگر اطاق عمومـی داشته باشند) مخصوصاً بـه هنگامـی کـه دیگران هم درون آنجا حاضرند اجازه گرفتن لزومـی ندارد.

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِینَ مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَكُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَیْسَ عَلَیْكُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ

وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ) (نور/ 58 و 59)

منابع:
یکصد و چهارده نکته از قرآن کریم پیرامون تربیت فرزند ـ اکبر دهقان
بحار الانوار ج 101
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها , زندگی نامـه شـهدا ,
تاریخ : سه شنبه 07 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 157
شبهه: من با خدا رابطه صمـیمـی دارم نماز مـهم نیست!!

شبهه : اگری بگوید کـه من با خدا رابطه دارم و از رابطه با او احساس خوشبختی مـی‌کنم آیـا این فرد نماز یـا روزه را بـه جا مـی آورد یـا فقط حرف مـی‌زند؟ اصلاً بـه طور کلی ارتباط با خدا شامل چه چیزهایی هست؟  

باید از خودش بپرسید کـه «من با خدا رابطه دارم یعنی چه؟» و اصلاً چرا نزد دیگران چنین ادعایی مـی‌کند؟

الف – همـه موجودات عالم، از آن جهت کـه مخلوق او هستند، مرزوق هستند و تحت ربوبیت الهی هستند، چه بدانند و چه ندانند – چه بخواهند و چه نخواهند، با خدا رابطه دارند. از خانگ و حیوانات و پرندگان گرفته که تا انسان‌ها، ملائکه و انسان‌های کامل(معصومـین علیـهم‌السلام)

هم ملائکه‌ی حامل و طواف کننده‌ی عرش با خدا مرتبط هستند و دائم تسبیح مـی‌کنند:

«و َتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (الزّمر، 75)

ترجمـه: و فرشتگان را مى‏بینى كه پیرامون عرش بـه ستایش پروردگار خود تسبیح مى‏گویند و مـیانشان بـه حق داورى مى‏گردد و گفته مى‏شود سپاس ویژه پروردگار جهانیـان است.

و هم هرچه درون آسمان‌ها و زمـین وجود دارد و حتی پرندگان تسبیح‌گو هستند و به تسبیحی که  مـی‌کنند علم دارند:

«اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ»

ترجمـه: آیـا ندانسته‏اى كه هر كه [و هر چه] درون آسمانـها و زمـین هست براى خدا تسبیح مى‏گویند و پرندگان [نیز] درون حالى كه درون آسمان پر گشوده‏اند [تسبیح او مى‏گویند] همـه ستایش و نیـایش خود را مى‏دانند و خدا بـه آنچه مى‏كنند داناست.

ب – بعد «من با خدا ارتباط دارم»، بـه لحاظ عقل، منطق و وحی، سخنی نیست کهی بخواهد مدعی آن شود و به آن ببالد یـا بدین بهانـه خود و دیگران را فریب دهد. حتی کفار، مشرکین و منافقین نیز نمـی‌توانند با خدا قطع ارتباط کنند؛ هستی بر اساس قاعده‌ی «لا یمکن الفرار من حکومتک» هست و رحمت الهی نیز واسعه است. و البته برخی با این ادعا به منظور خود دکان و منبع درآمدی از اغفال مردم ساده‌اندیش و عوام درست کرده‌اند.

ج – و اما «من از این نوع ارتباط خودم راضی هستم»، نیز بـه هیچ وجه ملاک نیست، هری مـی‌تواند خودش را توجیـه کند و به آنچه مـی‌کند راضی باشد. خُب این یک خود فریبی و دگر فریبی است.

دقت نماییم کـه مـهم این هست که أله، معبود، ربّ و معشوق از ما راضی باشد، نـه این کـه ما از خودمان، باورهایمان و کرده‌هایم راضی باشیم! بازگشت بـه سوی اوست و نـه بـه سوی خودمان، هدف و کمال اوست و نـه خودمان و داور نیز اوست و نـه خودمان.

خداوند متعال نیز کاملاً تبیین کرده هست که رشد، کمال و تقرب بـه سوی او چگونـه مـیسر است، صراط مستقیم کدام هست و رضایت او درون چیست؟ بعد اگری عبد و مطیع بود، مـی‌تواند بر اساس رضایت او، راضی باشد.

د – بسیـار اتفاق مـی‌افتد کـه برخی مـی‌گویند: «دلت با خدا باشد، مابقی حرف است»؛ خُب این یک دروغ بزرگ شیطانی هست و درون واقع تکذیب خدا، رسولان و کتاب است. تکذیب همـه‌ی بایدها و نبایدهاست و البته دل هر نیز همان هست که درون اعتقادات و عمل بروز داده و ظاهر مـی‌نماید.

بسیـار دیده و شنیده مـی‌شود کـه برخی مـی‌گویند: «مـهم ارتباط با خداست و من خودم مـی‌دانم کـه با او چگونـه ارتباط برقرار کنم و از این نوع ارتباط خود راضی نیز هستم و ...»، اینـها نیز همـه توجیـه است. همـه عبادت نفس هست و نـه عبادت خدا.

عبادت و بندگی خدا (ارتباط معقول و صحیح عبد با معبود) درون اطاعت امر اوست و نـه درون اطاعت امر نفس خود. رفتن درون صراط و انجام آنچه او فرمود، عبادت و اطاعت است، نـه رفتن بـه راه خود؛ اوست کـه باید تبیین کند ما چگونـه حتما با او مرتبط شویم کـه حاصلش رشد، کمال و تقرب ما باشد، نـه این کـه او خلق کند، اما مخلوق ربوبیّت کند!

پس، این کهی مدعی شد «من با خدا ارتباط دارم و راضی هستم»، نـه تنـها اصلاً معلوم نمـی‌کند کـه حالا این مدعی اهل نماز و سایر عبادت نیز هست یـا نـه؟ بلکه اصلاً ملاک نیست. ملاک عبادت، اطاعت امر است، نـه خودرأیی و رضایت از خود. بسیـاری احساس خوشبختی مـی‌کنند، ولی وقتی از خواب بیدار شدند، متوجه مـی‌شوند کـه اتفاقاً خیلی بدبخت هستند و به دره هلاکت سقوط کرده‌اند، اما دیگر دیر شده هست و فایده‌ای ندارد.

منبع: سایت ایشبهه
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : دوشنبه 06 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 169
بهترین دوست را از زبان پیـامبر بشناس!

دوستى، رفاقت و برادرى را مى ‌توان یكى از شاخ و برگ‌هاى درخت اجتماع و از جمله نعمت‌هاى بزرگ الهى بـه حساب آورد كه خداوند نیز بـه آن عنایت خاصى دارد، که تا آنجا كه مى‌فرماید:

«... وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً ...»(1)

به یـاد آرید نعمت‌هاى خداوند را كه دشمن یكدیگر بودید و او مـیان دلهاى شما الفت ایجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شدید.

بنابراین اسلام نـه ‌تنـها دوستى و رفاقت با افراد واجد شرایط را تأیید مى‌كند، بلكه ما را بـه برادرى و دوستى و رفاقت امر فرموده است. چراکه مصاحبت با صالحان رنج و تعب را مى ‌بَرد، بـه روح و روان نشاط مى‌ بخشد و هنگام گرفتارى، بسیـارى از مشكلات بدین وسیله حل مى ‌شود. و بالاتر از همـه اینکه زندگى را از ابتذال و پوچى نجات مى ‌دهد و با ارزش‌هاى متعالى آشنا مى ‌كند و موجب قرب بـه خدا مى ‌شود.

 همچون یک روح
روایـات ما افراد با ایمان را متّحد و یکى بـه حساب مى آورد و تشبیـهات جالبى درون این زمـینـه وارد شده است. رسول خدا صلى الله علیـه وآله مى فرمایند: «اَلْمُۆْمِنُ لِلْمُۆمِنِ کَالبُنیـانِ یُشَیِّدُ بَعضُهُ بَعضاً; افراد با ایمان نسبت بـه یکدیگر همانند اجزاى یک ساختمانند کـه هر جزئى از آن جزء دیگر را محکم نگاه مى دارد».(2)

و همچنین فرموده اند: «مَثَلُ المُۆمِنینَ کالنَّفْسِ الواحِدَةِ; مۆمنان همچون یک روحند».(3)

و نیز از ایشان روایت شده هست که: «مَثَلُ المُۆْمِنینَ فی تَوَادِّهِمْ و تَراحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِم مَثَلُ الجَسَدِ إذا اشْتَکى مِنـهُ عُضْوٌ تَداعى لَهُ سائِرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحَمَّى; مثل افراد با ایمان درون دوستى و نیکى بـه یکدیگر همچون اعضاى یک پیکر هست که چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آید اعضاى دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود.»(4)


بنى آدم اعضاى یک پیکرند                          کـه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى بـه درد آورد روزگار                        دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بى غمى                       نشاید کـه نامت نـهند آدمى
 

نمى‌شود مطلقاً گفت هر معاشرتى مطلوب هست و انسان حتما وارد بر هر جمعى شود و با هر كسى معاشرت كند، بـه این بهانـه كه خوشرویى و خوشرفتارى نیكوست؛ درون واقع با چنین پندارى انسان خود را فریب داده است. چه بسا انسان درون ابتدا، با نیت پاك وارد اجتماعى مى ‌شود و سپس متوجه مى ‌گردد كه معاشرت با آنـها بـه زیـان اوست


دوست خوب، دوست بد
اما همانطور کـه نمى ‌توان گفت معاشرت با انسانـها مطلقاً مضر است، همچنین نمى ‌شود گفت، همزیستى با همـه انسانـها، مفید است؛ انسان حتما بداند کـه با چهی معاشرت کند که تا او را براى تكامل روحى و معنوى او و موفقیت درون انجام وظایف و در رسیدن بـه اه الهى یـارى كند، و  درون مقابل، معاشرت با چه كسى نـه تنـها انسان را بـه یـاد خداوند نمى ‌اندازد، بلكه او را غافل مى‌ سازد و با گفتار و عمل دعوت بـه حركت نزولى و سقوط و انحراف مى ‌كند. چنانکه رسول خدا صلى الله علیـه وآله مـی فرماید:

«یـا اَباذَر، اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السُّوءِ».

اى ابوذر، هن و دوست صالح بهتر از تنـهایى هست و تنـهایى بهتر از هن بد است. (5)

از این جهت نباید هر انسانى را براى دوستى و رفاقت برگزید. بلكه حتما معیـارى را درون نظر گرفت كه با توجه بـه آن معاشرت‌هاى مطلوب و سازنده، از معاشرت‌هاى نامطلوب و زیـانبار باز شناخته شوند. چراکه درون روایتى پیـامبر صلى الله علیـه وآله مى ‌فرمایند:

«أُنْظُرُوا مَنْ تُحادِثُونَ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَد یَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلاّ مُثِّلَ لَهُ أَصْحابُهُ إِلى اللّهِ، فَإِنْ كانُوا خِیـاراً فَخِیـاراً وَإِنْ كانُوا شِراراً فَشِراراً...»(6)

بنگرید با چه كسى هم سخن مى‌شوید، زیرا هر كس كه مرگش فرا رسد، درون پیشگاه خداوند یـارانش درون برابرش مجسّم مى ‌شوند. اگر از نیكان باشند، او نیز درون زمره نیكان قرار مى‌ گیرد و اگر از بدانند، او نیز درون زمره بدان قرار مى‌ گیرد.
دوست

کدام دوست و رفیق
با توجه بـه دشوارى انتخاب دوست مناسب و تأثیر منفى و مثبت دوستان خوب و بد هست كه درون منابع اسلامى، باب‌هایى بـه بیـان معیـارهاى دوست ‌یـابى اختصاص داده شده ‌اند و اولیـاى ‌‌دین اوصاف و ویژگى ‌هاى دوست مناسب را برشمرده ‌اند؛ از مجموع روایـات بـه دست مى آید کـه بهترین برادرى هست که این صفات را داشته باشد: تو را نصیحت کند، بـه تو کمک کند، اگر بـه تو نیـازمند شد از تو بگذرد، دوستیش براى خدا باشد، براى انجام کارهاى نیک بشتابد و تو را نیز بـه نیکوکارى بکشاند و به نیکى فرمانت دهد و در انجام آن کمکت کند، و عیب هایت را بـه تو پیشکش کند.

به عنوان نمونـه، رسول خدا صلى الله علیـه وآله درون حدیثى فرموده اند: «المُۆمِنُ مِرآةٌ لأخیـهِ المُۆْمنِ، یَنْصَحُهُ إذا غابَ عنـه، ویُمـیطُ عنـه ما یَکْرَهُ إذا شَهِدَ; مۆمن آینـه برادر مۆمن خویش است. درون غیـابش خیرخواهى او مى کند و در حضورش، امور ناخوشایند را از او دور مى گرداند».(7)

همچنین وقتى از رسول خدا صلى الله علیـه وآله پرسیدند: بهترین هنان كدامند؟ درون جواب فرمودند:

«مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُۆْیَتُهُ وَزَادَكُمْ فِی عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَذَكَّرَكُمْ بِالاْخِرَةِ عَمَلُهُ»(8)

كسى كه دیدارش شما را بـه یـاد خداوند اندازد و گفتارش بر علم شما بیفزاید و عمل او شما را بـه یـاد آخرت اندازد.

پس درون هر شرایطى اگر درون بین مردم و جماعتى بودیم كه معاشرت آنان بیشتر ما را بـه یـاد خداوند و آخرت مى ‌اندازد و بر علممان افزوده مى ‌شود و بیشتر بـه انجام اعمال خیر و خدمت بـه دیگران تشویق مى‌ شویم و به كمك آنـها راحت‌تر درون مسیر صحیح زندگى گام بر مى ‌داریم، مسلماً چنین معاشرتى بجا و سازنده است؛ اما درون غیر این صورت معاشرت نتیجه معكوس و نامطلوب دارد.

هن تو از تو بِه باید                            که تا تو را عقل و دین بیفزاید


بهانـه‌ای کـه دامـی خطرناک مـی‌شود
پس نمى‌شود مطلقاً گفت هر معاشرتى مطلوب هست و انسان حتما وارد بر هر جمعى شود و با هر كسى معاشرت كند، بـه این بهانـه كه خوشرویى و خوشرفتارى نیكوست؛ درون واقع با چنین پندارى انسان خود را فریب داده است. چه بسا انسان درون ابتدا، با نیت پاك وارد اجتماعى مى ‌شود و سپس متوجه مى ‌گردد كه معاشرت با آنـها بـه زیـان اوست؛ چون آنـها اهل غیبت و دروغند و سخنان بیـهوده و ركیك مى‌زنند و او را بـه زخارف دنیـا دعوت مى‌كنند. یـا رفتارشان بـه گونـه‌اى هست كه انسان را بـه دنیـا مى‌كشاند و از آخرت غافل مى‌سازد. درون این صورت انسان نباید، بـه بهانـه نیكویى خوشرویى و خوشرفتارى، با آن جمع حشر و نشر داشته باشد.

قرآن كریم از زبان زیـان دیده‌اى كه با انحراف از مسیر حق و مسیر پیـامبران الهى، بر خود و دیگران ستم كرده، بـه آتش خشم و غضب الهى گرفتار آمده هست و از پشیمانى و اندوه بى‌پایـان انگشت حسرت بـه دندان مى‌گزد، مى‌فرماید:

«یَا وَیْلَتَى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلا لَقَدْ أَضَلَّنِی عِنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ ...»(9)

واى بر من، اى كاش كه با فلان (مرد كافر و رفیق فاسق) دوست نمى‌شدم. كه دوستى با او مرا از پیروى قرآن و رسول حق محروم ساخت و گمراه گردانید.

این قبیل آیـات، بر این دلالت دارند كه از جمله عوامل گمراه گشتن انسان دوستان ناباب و رفاقت با گمراهان است، از این جهت سفارش شده كه مۆمن از افراد ناسالم و اجتماعات آلوده كناره‌گیرى كند. البته افراد یكسان نیستند: برخى چنان خود ساخته و داراى اراده قوى هستند كه درون هر شرایطى از دیگران تأثیر نمى‌پذیرند، بلكه بر روى آنـها اثر مى‌گذارند، و مطمئن اند كه با نصیحت و موعظه مى‌توانند آنان را هدایت كنند. چنین معاشرتى از باب امر بـه معروف و نـهى از منكر و ارشاد دیگران ـ كه درون شرع مقدس بـه آنـها اهمـیت ویژه‌اى داده شده هست ـ مى‌تواند مطلوب گردد.
 
پی نوشت:
1) آل عمران / 103.
2) تفسیر ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 450.
3) همان مدرک.
4) همان مدرک.
5) بحارالانوار، ج 77، ص 84.
6) اصول كافى، ج 4، ص 451.
7) بحارالانوار، ج 74، ص 233.
8) بحار الانوار، ج 71، ص 186.
9) فرقان / 28 ـ 29.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , قرآن , تفسیر قرآن , دوست داشتنی ها , ایثار و شـهادت ,
تاریخ : یکشنبه 05 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 155
الگوی تمام‌عیـارِ تحمل تنـهایی به منظور خدا

حضرت مجتبی علیـه السلام فرزند حقیقی جسم و جان پیـامبر صلی الله علیـه و آله مـی‌باشند کـه مطالعه گفتار و کردارشان درس‌آموز و شناخت‌آور نسبت بـه قرآن و سنت پیـامبرآور است. درون اینجا بـه یکی از درسهای زندگی امام حسن علیـه السلام اشاره مـی‌کنیم کـه عبارت هست از تحمل آزار و تنـهایی به منظور خدا. ما شیعیـان جایگاه خاصی به منظور اهل بیت پیـامبر علیـهم السلام قائل هستیم.آنان برگزیدگان خدا و تداوم بخش راه جدشان هستند و چراغهای روشن راه خدا هستند. هرچه از قرآن و سنت پیـامبر صلی الله علیـه و آله به منظور ما مبهم باشد بـه کمک گفته‌ها و طرز زندگی آنـها برایمان روشن مـی‌شود.
 
کلهم نور واحد
توجه بـه این نکته لازم هست که بین اهل بیت علیـهم السلام تمایزی از سبک رفتار وجود ندارد؛ بـه عبارت دیگر همگی نشاندهنده راه درست زندگی درون دوره زمان زندگی خود بوده‌اند و آنچه وظیفه ماست شناخت ویژگیـهای زندگی آنان است. منظور آن هست که اگر امام حسن علیـه السلام بـه جای امام حسین علیـه السلام قرار مـی‌گرفت و با شرایط اجتماعی- سیـاسی بعد از معاویـه روبرو مـی‌شد، همانگونـه قیـام مـی‌کرد کـه سالار شـهیدان قیـام کرده‌اند.

به تعبیر شـهید مطهری اگر انسان خوب توجه كند آن وقت مى‏فهمد كه بـه یك معنا مظلومـیت امام‏ حسن علیـه السلام حتى از امام حسین علیـه السلام بیشتر است. همان نشاط شـهادتى كه درون امام حسین علیـه السلام هست درون امام حسن علیـه السلام هست ولى امام حسن علیـه السلام درون دوره‏اى قرار گرفته كه حتما صبر و خوددارى كند که تا موقع و وقت برسد و آن موقع و وقت، وقتى هست كه ایشان از دنیـا رفته‏اند و نوبت بـه برادرشان اباعبداللَّه الحسین علیـه السلام رسیده است. حضرت تمام اینـها را با چه حلم و صبرى تحمل مى‏كند كه عجیب و فوق‏العاده است! ( مجموعه ‏آثار، ج27، ص659)

 مصائبی تلخ تر از زهر
آن حضرت مورد تهمت دشمنان قرار مـی‌گرفت و حتی دوستان نیز بـه او زخم زبان مـی‌زدند. خطیب جمعه هر هفته بـه اطاعت از بخشنامـه سراسری معاویـه درون حضور آن حضرت، پدر ایشان امام متقین علی علیـه السلام را ناسزا و لعن مـی‌نمود. برایـانی کـه روح بزرگ داشته باشند، این دردهای روحی آزار دهنده‌تر از دردهای جسمـی هست و با این مقایسه، مسموم شدن ایشان مصیبت کوچکی نسبت بـه این مصیبتها بـه حساب مـی‌آید. با این حال امام مجتبی علیـه السلام همـه این مصیبتها را تحمل نمود و الگویی به منظور حلم گردید.


روش صحیح الگوبرداری از امام
همـه حقایق با همـه درستیشان ممکن هست به غلط فهمـیده‌ مـی‌شوند، بـه همـین دلیل به منظور الگوبرداری از رفتار اهل بیت علیـهم السلام آنچه لازم است، دقت و دغدغه به منظور فهم صحیح است. از خود آن حضرت سوال شد کـه حلم چیست؟ فرمودند آنکه خشم فروخورده شود و مـهار نفس بـه دست باشد‏(ج1، ص225) خود آن حضرت چنان بود. درون اینجا بـه ذکر چهار نکته مـهم درباره تحمل مصیبتها به منظور خدا مـی‌پردازیم:

اول) تحمل سختیـهای جسمـی و روحی حتما برای خدا باشد نـه چیز دیگر
سختی کشیدن بـه خودی خود عقلا و شرعا امر پسندیده‌ای نیست. تنـها تحمل آن سختی‌هایی پسندیده هست که به منظور خدا باشد یعنی بجا باشد و با مبانی عقلی و شرعی جور درون بیـاید. سختی‌هایی کـه بر اثر ندانم کاریـها و بی‌دقتیـها و سهل انگاریـها متحمل آن مـی‌شویم را نباید بـه حساب خدا بگذاریم.
الگو

دوم) حلم بـه معنای سکوت از بیـان و پیگیری حق نیست
معاویـه بعد از آنکه هرگونـه دغل بازی و نقض عهد و عوامفریبی و کارهای تبلیغاتی حکومت را بـه دست گرفت، روزی بـه تحریک اطرافیـان خود امام حسن علیـه السلام را بـه مجلسش دعوت کرد. آنان بـه نیت سرافکنده آن از عیبجویی پدر ایشان امـیرالمۆمنین علیـه السلام هرچه درون توان داشتند گفتند اما پاسخهایی از امام حسن علیـه السلام شنیدند کـه جز خواری به منظور خودشان هیچ نداشت. نمونـه‌ دیگر زمانی هست که معاویـه از آن حضرت دعوت کرد کـه به منبر برود و وسط منبر هم سوالی مضحک از ایشان پرسید اما آن حضرت از فرصت کوتاه منبر بـه بهترین شکل بهره بردند بـه گونـه‌ای کـه بعد از آن معاویـه بـه عمرو العاص کـه آن پیشنـهاد را کرده بود گفت تو والله با این پیشنـهادت تصمـیم داشتی من را خوار کنی.

نمونـه‌های دیگری از پاسخهای کوبنده امام درون کتاب احتجاج بـه یـادگار مانده هست و نشاندهنده آن هست که حلیم بودن بـه معنای سکوت نیست.

سوم) آنانکه بر اثر ضعفهای درونی چیزی بـه نام خشم درون وجودشان پیدا نمـی‌شود از گردونـه پربرکت حلم خارج هستند
همانگونکه کـه در توضیح مطلب قبلی آمد، آن حضرت از نظر پاسخ زبانی هیچگونـه کمبودی نداشتند؛ شجاعت جسمانی آن حضرت هم از همان دوران شرکت درون جنگهای پدرشان علی مرتضی علیـه السلام آشکار است. وقتی فردی با چنین توانمندی حضور داشته باشد، آن وقت حق داریم درباره حلم او سخن بگوییم.

از اینجا معلوم مـی‌شود کـه حلیم بودن دامنـه محدودی دارد. عده‌ای از مردم کـه با همـه درون مسالمت بـه سر مـی‌برند و گویـا بدی هیچکسی آنـها را نمـی‌آزارد، حلیم نمـی‌باشند. حلیمـی هست که خشمگین مـی‌شود و توانایی بـه کار بستن خشم خود را هم دارد اما بخاطر وظیفه ای کـه در قبال حقیقت بر دوش خود احساس مـی‌کند، سکوت کند.

چهارم) درون حلم حتما مـهار نفس بـه دست باشد و هرگونـه گزاف گویی و گزاف اندیشی مخالف با حلم است
چه بسیـار از ما کـه سختی‌هایی را تحمل مـی‌کنیم اما آن را هضم نمـی‌کنیم. بـه عبارت دیگر تنـها فشار را بر دوش خود قبول مـی‌کنیم اما توجهی بـه حالت آرامش درونی خود نداریم، چرا کـه کمـی بعد، کنترل زبان یـا جسم خود را از دست مـی‌دهیم و اگر توانایی برخورد زبانی و یـا جسمانی را پیدا نکنیم بـه سراغ فکرهای بی‌مبنا و گزاف اندیشی مـی‌رویم. حالات افسردگی،‌ نشخوارهای ذهنی، تأسفها و تکرار خاطرات تلخ همـه نشاندهنده آن هست که اهل حلم نیستیم.

اضافه بر آن، حلیمـی هست که تحمل سختی‌ها او را از فعالیتهای درست زندگی بـه گوشـه‌نشینی نکشد، همچنانکه حضرت مجتبی علیـه السلام بسیـار فعالانـه بـه وظایف عبادی خود مـی‌پرداختند. بارها با پای پیـاده بـه حج مشرف شدند و مکرراّ درون طول زندگی اموال خود را نصف مـی‌د و نصف را بـه فقرا مـی‌بخشیدند و حال عبادی ایشان فوق العاده بود یعنی حلم واقعی هرگز باعث افسردگی و بیحالی نمـی‌شود.

 برای آنانکه بهب اخلاق محمدی مشتاقند
از اینجا معلوم مـی‌شود کـه باید مراقب حالات درونی‌مان باشیم و نباید هر سکوتی را بـه حساب حلم بگذاریم. حلیم شدن نیـاز بـه خودشناسی دارد و نیز نیـاز بـه تمرین دارد. از حضرت امـیر علیـه السلام کلامـی بـه یـادگار مانده هست که نشان مـی‌دهد کـه از راه تمرین مـی‌توانیم بـه حلم برسیم: اگر حلیم نیستی خود را درون حالت شبیـه حلم قرار بده زیرا کم پیش مـی‌آید کهی خود را شبیـه قومـی کند اما سریعا یکی از آنان نگردد.(نـهج البلاغه، کلمات قصار شماره 207)

منبع:tebyan.net


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , دوست داشتنی ها , ایثار و شـهادت ,
تاریخ : یکشنبه 05 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 920
راز زیـارت اربعین

راز زیـارت اربعین

راز و رمز این همـه دلدادگی و تکاپو به منظور زیـارت سید الشـهداء علیـه السلام درون روز اربعین چیست؟ این کشش و مـیل درونی فراتر از یک سفارش معمولی از سوی بزرگان دینی است. کـه سفارشات بزرگان بر بسیـاری از اعمال مستحب و حتی واجب بسیـار هست اما داستان اربعین و زیـارت امام حسین علیـه السلام درون روز بیستم صفر حساب دیگری دارد. چرا درون مـیان زیـارات مخصوصی کـه برای امام حسین صلوات الله علیـه وارد شده هست زیـارت اربعین جایگاه ویژه ای دارد. درباره اربعین سۆالات دیگری نیز مطرح است: اینکه چرا بزرگان دینی بـه زیـارت اربعین این قدر توصیـه کرده اند؟ نقش اربعین درون تداوم قیـام عاشورا چیست؟

 چرا بـه زیـارت اربعین توصیـه شده است؟
 در قرآن توصیـه شده هست که مۆمنان ایـام الله را یـاد آور شوند که تا این روزهای بزرگ الهی فراموش نشود. اربعین درون تداوم واقعه کربلا است؛ از این رو به منظور پاس داشتن روز عاشورا کـه از اعظم ایـام الله هست در روز اربعین عاشقان حسینی با حرکت امام حسین علیـه السلام تجدید عهد مـی کنند و این تجدید عهد را درون بهترین وجه خود یعنی رفتن بـه زیـارت کربلا ابراز مـی نمایند.

از این روست کـه در روایت امام حسن عسکری علیـه السلام، زیـارت امام حسین علیـه السلام درون روز اربعین را از علائم مۆمن دانسته اند. امام حسن‏ عسكرى علیـه السلام فرموده است: پنج چیز از نشانـه‏هاى مۆمن است. گزاردن پنجاه و یك ركعت نماز واجب و نافله و زیـارت اربعین‏ و انگشتر درون دست راست كردن و پیشانى بر خاك ساییدن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.   [1]

یکی از دلایلی کـه باعث شده این روز، روز مخصوص زیـارتی امام حسین علیـه السلام باشد این هست که درون این روز سر مقدس حضرت بـه بدن شریفش ملحق شد. «سید مرتضى درون بعضى از مسائل خود فرموده: سر مقدس امام حسین علیـه السلام از شام بـه كربلا برگشت و به بدن مباركش ملحق شد. طوسى فرمود: زیـارت‏ اربعین‏ از همان است.» [2]

 اولین احیـاکنندگان اربعین عاشورا چهانی بودند؟
در برخی نقل ها آمده هست که اولین زائر امام حسین علیـه السلام جابر بن عبدالله انصاری از صحابی جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیـه و آله بوده هست که بـه همراه عطیـه درون روز اربعین شـهادت امام بـه کربلا آمد و حضرت را زیـارت نمود.


سنت زیـارت اربعین توسط اهل بیت علیـهم السلام احیـاء شده هست و شیعیـان بـه تبعیت از ایشان هر ساله بـه زیـارت قبر حضرت ابا عبدالله الحسین علیـه السلام مـی روند و الا زیـارت جابر هر چند از اصحاب پیـامبر خداست اما موجب ترغیب بـه خصوص شیعیـان نمـی توانست باشد. بلکه نگاه مۆمنان بـه سیره عملی اهل بیت علیـهم السلام بوده هست و نـه دیگر

عَنْ عَطِیَّةَ الْعَوْفِیِّ قَالَ‏: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ زَائِرَیْنِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ‏ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیـهماالسلام فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاء.. [3]

عطیة بن سعد بن جنادة العوفى از علمای بزرگ زمان خود هست که درون مورد او گفته شده هست «انـه أول من زار الحسین‏ علیـه السلام مع جابر الأنصاری‏.» [4] اولینی هست که با جابر، امام حسین علیـه السلام را زیـارت کرد.

عطیـه‏ عوفى گوید: همراه جابر بن عبد اللَّه انصارى براى زیـارت قبر امام حسین‏ علیـه السّلام بیرون شدیم، هنگامى كه وارد كربلا شدیم جابر بـه نزدیك شط فرات رفت و غسل نمود، بعد لنگى بـه كمر بست و پارچه‏اى را هم بـه دوش افكند، و كیسه‏اى بیرون آورد و مقدارى سعد بر خود پاشید. بعد در حالى كه مشغول ذكر خداوند بود بـه طرف قبر حركت كرد هنگامى كه نزدیك قبر رسید گفت: دست مرا بالاى قبر بگذارید، من هم دست او را روى قبر نـهادم او از حال رفت و بى‏هوش گردید من مقدارى آب بـه صورت او پاشیدم و او بـه حال آمد. بعد از این گفت: اى حسین، و سه بار این كلمـه را تكرار كردند و بعد گفت: دوست جواب دوست را نمى‏دهد، سپس گفت: چگونـه جواب مرا بدهى كه سرت را از بدنت جدا كرده‏اند و رگهایت را قطع نموده‏اند، من گواهى مى‏دهم كه تو فرزند پیـامبران هستى و فرزند سرور مۆمنان مى‏باشى. اى حسین تو با تقوى هم پیمان بودى و ریشـه هدایت بـه شمار مى‏رفتى، تو پنجمـین نفر از اصحاب كسا هستى، تو فرزند سید نقباء مى‏باشى، تو فرزند فاطمـه زهرائى‏... [5]


همچنین زیـارت اهل بیت علیـهم السلام درون اولین اربعین نیز نقل شده است، هر چند درون اینکه ایشان درون اولین اربعین بـه کربلا رفته اند یـا اربعین سال بعد اختلاف هست اما آنجه دارای اهمـیت هست این هست که سنت زیـارت اربعین توسط اهل بیت علیـهم السلام احیـاء شده هست و شیعیـان بـه تبعیت از ایشان هر ساله بـه زیـارت قبر حضرت ابا عبدالله الحسین علیـه السلام مـی روند و الا زیـارت جابر هر چند از اصحاب پیـامبر خداست اما موجب ترغیب بـه خصوص شیعیـان نمـی توانست باشد. بلکه نگاه مۆمنان بـه سیره عملی اهل بیت علیـهم السلام بوده هست و نـه دیگر.

در نقل دیگر گفته شده هست که عبدالله حرّ جعفی کـه از یـاری امام درون کربلا دریغ ورزید بعد از دیدار با عبیدالله بن زیـاد بـه سمت کربلا حرکت کرد و در رسای امام بـه نوحه سرایی پرداخت.
 
اولین زائر كوفى بر مزار سید شـهیدان‏
 [عبیدالله بن حر از كوفه‏] خارج شد و به كربلا آمد و در آنجا [اشعارى بـه این مضمون‏] گفت:

- فرمانده خیـانتكار، فرزند خیـانت پیشـه بـه من مى‏گوید چرا تو با آن شـهید [فرزند فاطمـه‏] جنگ نكردى؟!- آرى، پشیمانم كه چرا او را یـارى نكرده‏ام، بلى هر شخصى كه [به موقع‏] توفیق نیـابد، پشیمان خواهد گردید.

- من از اینكه از حامـیانش نبوده‏ام حسرتى درون خود احساس مى‏كنم كه هرگز از من جدا نخواهد شد.

- خدا روان كسانى را كه درون نصرتش كمر همت بسته‏اند از باران [رحمت خویش‏] همواره سیراب گرداند.

- [اكنون‏] كه بر قبور و جایگاه آنان ایستاده‏ام اشكم ریزان هست و نزدیك هست جگرم پاره شود. [6]

 در امتداد عاشورا
پس آنچه مـی توان راز زیـارت اربعین امام حسین علیـه السلام درون کربلا دانست نقش این روز درون تداوم قیـام حسینی است. شواهد خارجی و نحوه برخورد شیعیـان بـه این روز نیز همـین را تأیید مـی کند. اینکه ائمـه علیـهم السلام عمل جابر را مورد تحسین قرار دادند و بنا بر نقلی خود اهل بیت علیـهم السلام  درون اربعین بـه زیـارت ایشان رفتند و اینکه زیـارتنامـه مخصوص به منظور اربعین از امام صادق علیـه السلام وارد شده هست همـه نشان از جایگاه ویژه اربعین درون ماندگاری واقعه عاشوراست.

 پی نوشت ها:
1. نصایح، احمد جنتى‏، ص: 231
2. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - نجفى، محمد جواد، زندگانى حضرت امام حسن مجتبى علیـه السلام (ترجمـه جلد 44 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلامـیه - تهران، چاپ: دوم، 1362 ش. ؛ ص212
3.  عماد الدین طبرى، ‏بشارة المصطفی، نجف: ‏المكتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383 ق‏، ص 75
4.  ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمـیر المۆمنین و الأئمة من ولده علیـهم السلام من طریق العامة، 1جلد، مدرسة الإمام المـهدى عجّل اللة تعالى فرجة الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1407ق. ص36
5.  مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - عطاردى قوچانى، عزیز الله، ایمان و كفر،2جلد، انتشارات عطارد - تهران، چاپ: اول، 1378 ش. ج‏1 ؛ ص258
6.  ابو مخنف كوفى، لوط بن یحیى - سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نـهضت عاشورا / ترجمـه وقعة الطفّ، 1جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمـینى - قم، چاپ: دوم، 1380 ش، ص204-205


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , ایثار و شـهادت , زندگی نامـه شـهدا ,
تاریخ : شنبه 04 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 166
آشنایی با توصیـه‌های معنوی به منظور شب یلدا

شب یلدا، نخستین شب زمستان و طولانی ترین شب سال هست که ایرانی ها طی رسوم کهن خود، بـه دور یکدیگر جمع مـی شوند و ضمن دید و بازدید، خوراکی های خاصی مانند هندوانـه، انار، آجیل و... را مصرف مـی کنند.

هنگام شب یلدا، جوانان پای صحبت‌ها و قصه‌های بزرگسالان مـی‌نشینند و از لابه‌لای داستان‌ها و قصه‌هایی کـه از زبان این گنج‌های زندگی مـی‌شنوند، عبرت‌ها و درس‌های بی شماری به منظور خود مـی‌اندوزند.

از جمله رسوم بسیـار زیبا و پسندیده ایرانی درون این شب کـه در اسلام نیز بسیـار بـه آن سفارش شده، عیـادت از سالمندان و بیماران است.

ملاقات با خویشاوندان و دوستان و رسیدگی بـه احوال نیـازمندان، بـه ویژه نیـازمندان خویشاوند، از جمله آداب پسندیده و نیکویی هست که درون پرتو دستورات جامع و کامل اسلام، مردمان شریف ایرانی درون شب یلدا و دیگر شب‌های طولانی و بلند زمستان بـه آن اهتمام مـی ورزند.

در ادامـه بـه برخی از آداب و رسومـی کـه انجام آن درون شب یلدا سفارش شده اشاره کرده‌ایم:

اسراف نکنیم:
خداوند به منظور رفاه و آسایش بندگان خود، نعمت های بسیـاری آفریده و به آنـها امر فرموده از این نعمت ها استفاده کنند، ولی همواره بکوشند از اسراف بپرهیزند؛ زیرا خداوند اسراف را دوست ندارد.اصراف نکنیم

امام علی (ع) اسراف را موجب هلاکت دانسته و امام سجاد (ع) درون دعا و مناجات‌های خود با خدا مـی‌فرماید: «و مرا از زیـاده روی باز دار و روزی ام را از تلف شدن نگاهدار و دارایی ام را با برکت بـه آن افزون کن و راه مصرف آن را درون کارهای خیر بـه من بنمایـان».

رسم زیبای دیدار یکدیگر درون شب یلدا وقتی زیباتر مـی شود کـه با زیـاده روی ن درون مصرف خوراکی ها و تنقلات، بخشی از آنـها را بـه مصرف یتیمان و افراد بی بضاعتی برسانیم کـه توانایی تهیـه چنین اقلامـی را درون این شب ندارند.

زمستان، بهار مؤمنان:
انسان‌هایی کـه عاشق عبادت هستند و از صمـیم دل آن را دوست مـی دارند، تمام وجود خود را وقف عبادت مـی کنند و هر یک از اعمال و گفتار خود را با نیت تقرب بـه خداوند انجام مـی دهند.

این گونـه افراد جزو برترین‌های مردم شمرده مـی شوند و ترسی از سختی های دنیـا ندارند. روزها و شب های زمستان، بهترین فرصت به منظور راز و نیـاز و مناجات با خداوند است.

امام صادق (ع) این فرصت نیکو را این گونـه معرفی مـی کند: «زمستان، بهار مؤمن است. شب هایش طولانی هست که به منظور عبادت نیمـه شب از آن کمک مـی گیرد و روزهایش کوتاه هست که به منظور روزه گرفتن از آن مدد مـی‌جوید».

برخاستن از خواب شیرین درون دل شب و اندیشیدن درون ملکوت آسمان ها و زمـین، خدا و قدرت او و نیز روزه گرفتن درون روزهای کوتاه زمستانی، بهترین و خالص ترین عبادت خدای تعالی است. رسول خدا (ص) مـی فرماید: «روزه زمستان، غنیمتی فرح بخش است».

دیدار با خویشاوندان:
خداوند درون آیـات بی شماری بـه بندگان خود دستور مـی دهد خویشاوندان و نزدیکان خود را فراموش نکرده و همواره جویـای احوال آنـها باشند و آنـها را از قطع رحم و رسیدگی ن بـه خویشان برحذر مـی‌دارد.

امام باقر (ع) درون اهمـیت این موضوع مـی‌فرماید: «صله رحم اعمال را پاک مـی کند، دارایی ها را فزونی مـی بخشد، بلا را برطرف مـی گرداند، کار حسابرسی درون قیـامت را آسان مـی کند و مرگ را بـه تأخیر مـی‌اندازد».

صله رحم و دیدار با اقوام بـه قدری اهمـیت دارد کـه رسول خدا (ص) حتی یکسال پیـاده روی به منظور آن را جایز مـی شمارد. شب‌های بلند زمستانی، فرصت بسیـار خوبی هست که مـی توان از آن بهره برداری صحیح کرده، بـه دیدار اقوام و نزدیکان شتافت و در اجرای این سنت پسندیده و نیک کـه ثواب بسیـاری هم دارد، پیشقدم شد.

 

 بیـان قصه‌های قرآنی:
خداوند درون قرآن کریم بندگان خود را بـه قصه های قرآن توجه داده و هر یک از این سرگذشت ها را دارای حکمتی مـی داند کـه برای انسان ها هزاران پند و اندرز درون خود نـهفته دارد. امام (ع) نیز مـی فرماید: «بهترین داستان، رساترین اندرز و سودمندترین پند، کتاب خدای عزوجل است».

داستان ها و افسانـه های زمـینی، بعد از چندبار تکرار کم کم تازگی و جذابیت خود را از دست مـی دهد؛ ولی قرآن تنـهاکلامـی هست که هر اندازه هم تکرار شود کهنـه شدنی نیست.

در شب یلدا و شب‌های زمستانی کـه دور یکدیگر جمع مـی‌شویم و پای صحبت بزرگ‌ترها مـی‌نشینیم، نیکو و شایسته هست به جای داستان‌ها و قصه‌هایی کـه گاه با خرافات همراه است، بـه قصه‌های قرآنی توجه کنیم کـه هیچ گاه کهنـه نمـی‌شود و خرافات درون آن راه ندارد.

دقت درون آفرینش شب و روز:
شب، مایـه آرامش و سکون است. با پایـان روز و پس از بـه اتمام رسیدن ساعات تلاش و کوشش درون راهب روزی، آدمـیان درون سکوت شب، آرامش خود را مـی یـابند و استراحت مـی‌کنند.

شب های طولانی زمستان، فرصت خوبی هست تا با دقت درون نظام آفرینش وگردش شب و روز، بـه بزرگی خدای تعالی و کوچکی خود درون این نظام هستی اعتراف کنیم. زیبایی‌های شب و درخشش ستارگان درون پرده های سیـاه شب های فرو رفته درون ظلمت و گسترش نور ماه درون آسمان ها، همـه نشان از قدرت بی پایـان خداوند دارد. درون این شب‌ها مـی توانیم بـه ستایش خدا بپردازیم.

چنانکه امام (ع) مـی فرمود: «خدای پاک! چه عظیم و پرشکوه هست آنچه از آفرینش تو مـی بینیم، و چه خرد هست هر بزرگی درون برابر قدرت تو، و چه حقیر هست آنچه ما مـی بینیم درون برابر قدرت ناپیدای تو از دیدگان ما».

حسابرسی اعمال روزانـه:
محاسبه نفس و بررسی کارهای روزانـه، ویژگیـانی هست که ایمان حقیقی درون جان و دلشان راه یـافته است.

پیـامبر خدا (ص) مـی فرماید: «پیش از آنکه مورد حسابرسی قرار بگیرید، خود بـه حساب نفستان برسید و پیش از آنکه سنجیده شوید، خود نفستان را درون ترازوی سنجش بگذارید و برای آن روز حساب بزرگ آماده شوید».

کسانی کـه از فرصت های زندگی بهترین بهره ها را و نیک ترین ذخیره ها را مـی اندوزند، درون راه اطاعت خدا و خویشتن داری از نافرمانی او شکیبایی مـی ورزند و روز قیـامت بدون محاسبه اعمال بـه بهشت مـی روند.

زیرا این افراد درون این دنیـای فانی، درون لحظه لحظه زندگی دقت کرده اند که تا دچار لغزش نشوند. طولانی بودن شب های زمستانی و آرامشی کـه در آن به منظور آدمـی ایجاد مـی شود، بهترین فرصت به منظور مراقبت و رسیدگی بـه اعمال روزانـه است.

  

 شب یلدا و دیوان حافظ:
از گذشته‌های دور درون خانواده های ایرانی درون کنار قرآن کریم، دیوان حافظ نیز مورد توجه و عنایت خاصی بوده است.

ایرانیـان همان گونـه کـه با قرآن استخاره کرده، به منظور شروع کارهای خود از این کتاب آسمانی طلب خیر مـی کنند، بـه دیوان حافظ نیز تفأل مـی زنند و از خواجه شیراز دعای خیر مـی‌خواهند.

یکی از رسم های جالب و زیبای ایرانی ها درون شب یلدا، تفأل زدن بـه دیوان حافظ و خواندن اشعار عرفانی اوست کـه برگرفته از آیـات قرآن است.

شایسته هست در این شب طولانی، با تفأل زدن بـه حافظ و خواندن اشعار عرفانی او، از خرافات و تفأل زدن بـه شیوه های خرافی دیگر پرهیز کنیم.

پیـامبر خدا (ص) مـی‌فرماید: «از ما نیستی کـه فال بد زند یـا برایش فال بد زده شود». قرائت اشعار پسندیده و نیکو، بـه ویژه اشعاری کـه در مدح اهل بیت (ع) سروده شده، از جمله کارهای خوب و نیکویی هست که مـی توان درون این شب انجام داد.

انار و گردو بخورید:
خداوند مـهربان درون طبیعت بخشنده خود، درون هر فصل نعمت ها و مـیوه هایی درون دسترس ما گذاشته کـه سلامت ما را تأمـین و قدرت دفاعی بدن را درون مقابل بیماری ها افزون مـی سازد.

در زمستان کـه به علت تغییر هوا و عوامل دیگر مانند باد و باران، سرماخوردگی و بیماری هایی نظیر آن زیـاد مـی شود، وجود انار مـی تواند نـه تنـها شفا بخش بوده، بلکه درون حفظ سلامت و جلوگیری از این گونـه بیماری ها موثر باشد.

شاید حکمت خوردن انار درون نخستین شب زمستان همـین مسئله باشد. گردو نیز از تنقلاتی هست که درون این شب مصرف مـی شود و فایده های بسیـاری دارد. امام (ع) فرموده است: «خوردن گردو درون زمستان و فصل سرما، کلیـه ها را گرم و سردی را از بدن دفع مـی کند».

رعایت این آداب و رسوم پسندیده و توجه بـه حکمت خوراکی هایی کـه در این شب مصرف مـی شود، مـی تواند راهگشای خوبی به منظور جوانان و نوجوانان باشد.

به یکدیگر هدیـه بدهید:
ایران کشوری گسترده با اقوام مختلف هست که هر یک از آنـها درون پرتو رسم های ویژه منطقه خود، شب یلدا را بـه گونـه ای خاص برگزار مـی کنند. از جمله رسم های ایرانی کـه در شب یلدا درون مـیان اقوام مختلف برگزار مـی شود، رسم پسندیده هدیـه و هدیـه گرفتن است.

این سنت نیکو درون اسلام بسیـار مورد سفارش قرار گرفته و پیـامبر (ص) فرموده است: «به یکدیگر هدیـه بدهید که تا دل هایتان بـه هم مـهربان شود. بـه یکدیگر هدیـه دهید؛ زیرا کینـه ها را از بین مـی برد».

پیـامبر خدا (ص) همواره بـه این امر نیکو اهتمام مـی‌ورزیدند و هر هدیـه ای کـه به آن حضرت داده مـی‌شد با روی باز مـی‌پذیرفتند؛ زیرا آن را نوعی احترام بـه شخص هدیـه دهنده مـی دانستند.

هدیـه بـه کوچک‌ترها درون این شب، سبب مـی‌شود که تا کودکان و نوجوانان بـه بزرگ‌ترها با دیده احترام نگریسته و محبت آنـها را درون دل خود نگاه دارند.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : شنبه 04 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 166
سوره‌ای کـه در سرعت سیر و سلوک مفید است!

در مسیر سیر و سلوک و حرکت بـه سوی نور و معنویت و روحانیت، سوره یس از نقشی اساسی برخوردار هست و رکنی بی بدیل بـه شمار مـی رود.

مقصود سیر و سلوک
آنان کـه دینداری پیشـه کرده و خود را ملزم بـه اطاعت از فرامـین الهی ساخته‌اند، بـه دو دسته تقسیم مـی گردند :

گروه اول کـه اکثریت دینداران را تشکیل مـی دهند، مۆمنانی هستند کـه رستن از جهنم و عذاب و دستیـابی بـه بهشت و سعادت را غایت اعمال و عبادات خود قرار داده اند .

گروه دوم کـه همان نخبگان و برگزیدگان مۆمنین مـی باشند، افرادی هستند کـه در راه رسیدن بـه «مقام قرب الهی» حرکت مـی کنند و در این مسیر سه هدف را پیش رو و سر لوحه اعمال خود قرار داده اند کـه آن سه عبارتند از:  1.قرب الی اللّه،   2.رضوان اللّه،   3.لقاء اللّه.

در حقیقت، اینان درون پی آن هستند کـه در مرتبه نخست، خود را از خصلت های منفی پاک، و از ظلمت و تاریکی های جهان مادی رها سازند و به صفات و خصلت های الهی بیـارایند که تا در نتیجه چنان رستن و آراستنی، بـه مقام قرب الهی برسند و مستوجب رضوان، نظر و خشنودی خدا گردند، اما درون عین حال، آنان بالاترین مقصود و والاترین آرزوهای خویش را رسیدن بـه لقاء الله قرار داده اند و از تمام رفتار، گفتار و حرکات خود آن مقصد والا را مـی جویند.

منظور ما هم از سیر و سلوک قرار گرفتن درون همـین مسیر مـی باشد و مقصود از سالک الی الله، چنین اشخاصی هستند کـه در مسیر قرب، رضوان و لقاء الهی کوشش مـی کنند.

از این نظر، دستیـابی بـه بهشت هم، از آن جهت به منظور سالک الی الله مطلوب هست که مکان قرب خدا و ساکنان آن شامل خشنودی رضوان پروردگار و شاهد جمال و جلال الهی هستند و جهنم نیز بـه آن دلیل منفور و تلخ و دردناک مـی باشد کـه مکان دوری از خدا و جایگاه دورماندگان از لطف و رحمت خداوند است.

 یـاسین؛ رکن بی بدیل درون سیر و سلوک
باید دانست کـه در مسیر سیر و سلوک و حرکت بـه سوی نور و معنویت و روحانیت، سوره یس از نقشی اساسی برخوردار هست و رکنی بی بدیل بـه شمار مـی رود.

البته معنای این گفتار آن نیست کـه شخص سالک تنـها با خواندن «یس» مـی تواند بـه هدف والای خود دست یـابد، بلکه بدین معناست کـه لازم هست با وجود انجام دیگر اعمال و عبادات، سوره یس درون متن آنـها قرار گیرد که تا کاخ رفیع سیر و سلوک بنا گردد.

رکنیت یس را مـی توان درون سه نقش اساسی این سوره شریف جست و جو کرد کـه آن سه عبارتند از:


1.فعال سازی
انسان شاهکار خلقت و موجود با عظمتی هست که ظرفیت های بسیـار و آمادگی های بی کرانی درون او نـهفته است؛ ظرفیت ها و آمادگی هایی کـه اگر بـه فعلیت برسند و نیروهای وجودی او را آزاد سازند، مـی توانند انسان را که تا بلندترین قله های کمال پیش برند، اما افسوس کـه بیشتر اوقات، حتی یک هزارم این آمادگی ها هم، درون وجود آدمـی ظهور نمـی یـابد.

به عنوان نمونـه، همـه ما دارای چشم باطنی هستیم کـه اگر گشوده گردد، مـی تواند افق های دور دست و حقایق پر رمز و رازی را ببیند، همچنین از گوش باطنی برخورداریم کـه چنانچه شنوا گردد، همـه نغمـه های عالم بالا و سروش های آسمانی را خواهد شنید؛ و صدها توانایی نـهفته دیگر کـه مـهم، یـافتن رمز و راز فعال سازی آنـهاست.

تلاوت سوره های قرآن کریم نیز، از آثار آشکار و نـهانی برخوردار مـی باشد، ثوابی کـه برای تلاوت سوره ها ذکر گردیده، همان اثر آشکار آنـهاست، اما سوره های قرآن دارای اثرات پنـهان فراوانی هستند کـه بروز آنـها نیـاز بـه یک عامل فعال ساز دارد.

سوره «یس» یکی از این عوامل فعال ساز هست که هم مـی تواند توانایی های نـهفته درون وجود آدمـی را ظاهر سازد و هم تلاوت آن، آثار آیـات و سوره های قرآن کریم را بروز مـی دهد.

آن دسته از روایـات نیز کـه از «یس» بـه قلب قرآن تعبیر کرده اند، ناظر بر همـین ویژگی آن مـی باشد و به این معناست کـه همچنان کـه همـه اعضاء تنـها درون پرتو وجود قلب مـی توانند فعالیت و حرکت کنند و آثار خود را آشکار سازند، آثار و توانایی های آدمـی نیز، تنـها درون پرتو «یس» فعال و هویدا مـی گردد. 

اهمـیت و جایگاه این نقش از سوره یس که تا بدانجاست کـه مـی توان گفت: تنـها وجود همـین ویژگی به منظور آن بس هست که انسان همچون غلامـی حلقه بـه گوش، خود را درون آستانـه این سوره شریفه قرار دهد که تا از نردبان کمالات بالا رود و در سایـه تأثیرات آن بـه غیب جهان برسد.

و بـه این ترتیب، چیزهایی را ببینید کـه دیگران نمـی بینند، سروش هایی را بشنود کـه دیگران نمـی شنوند و به آنچه کـه در تصور هیچ نمـی گنجد، آگاه گردد.


2. افزون سازی
در دین مقدس اسلام به منظور هر یک از اعمال نیک و عبادی همچون، نماز، روزه ، حج ، زکات و… ثوابهای بسیـاری برشمرده شده هست که گاهی مزیت‌ها و شرایطی همراه آنـها مـی شود و آن ثواب ها را افزون مـی سازد.

به عنوان نمونـه، خواندن قرآن درون نماز و خواندن نماز درون مسجد ثواب این دو عمل نیک را نسبت بـه شرایط معمولی انجام آن افزون مـی سازد. بنابراین همراه شدن یک عمل نیک با زمان و مکانی خاص ، سبب افزایش ثواب آن مـی گردد.

خواندن سوره «یس» نیز درون کنار سایر اعمال عبادی و معنوی از چنین نقشی برخوردار است، یعنی، ثواب آنـها را که تا چند برابر افزایش مـی دهد و از این نظر، مـی توان آن را بـه عسلی تشبیـه کرد کـه بنابر یـافته های گیـاه شناسی، چنانچه با هر گونـه گیـاه دارویی، استفاده شود، خواص درمانی آن را چندین برابر مـی سازد.

تفاوت سوره «یس» با دیگر مزایـای افزون ساز درون آن هست که آنـها تنـها درون عملی خاص اثر مـی گذارند. مثلاً مسجد تنـها ثواب نمازی را کـه در داخل آن خوانده شود، زیـاد مـی کند و نسبت بـه نمازی کـه در خارج آن خوانده شود ، یـا هر عمل دیگری کـه در خارج آن انجام شود ، اثری ندارد.

اما از روایـات اهل بیت درون مورد فضیلت سوره «یس»، چنین برداشت مـی گردد کـه خواندن سوره «یس» مـی تواند بر اثر هرگونـه از اعمال نیک پرتو افکند و ثواب همـه آنـها را افزایش دهد، بالاتر اینکه بر اعمال آینده نیز تأثیر مـی گذارد و آنـها را دگرگون مـی سازد، بـه طوری کـه وقتی انسان، بعد از اعمال نیکی کـه در طول روز انجام داده است، بـه خواندن این سوره شریفه بپردازد، نـه تنـها از ثواب فراوان قرائت این سوره برخوردار شده است، بلکه بـه وسیله «یس» ثواب دیگر اعمال نیک خود را افزون ساخته است.

به همـین جهت مـی باشد کـه در روایـات، همواره سفارش شده هست که: «در هنگام خواب سوره یس بخوانید، که تا نور بر اعمال گذشته و آینده شما سرازیر گردد».

 3. شتاب دهندگی
به منظور روشن شدن مفهوم این ویژگی بزرگ سوره «یس» مـی توان بـه این مطلب توجه نمود کـه برخی مواد طبیعی از خاصیت شتاب دهندگی (کاتالیزور) برخوردارند، بـه این معنا کـه مـی توانند شیئی را کـه مسافتی را درون مدت یک ساعت طی مـی کرده است، قادر سازند که تا همان مسافت را درون مدت ده دقیقه طی کند.

اعمال نیک نیز همگی این نتیجه را پیش رو دارند کـه آدمـی را بـه سرمنزل مقصود نزدیک مـی کنند، اما آنچه درون این مـیان مـهم است، آن مـی باشد کـه برخی از اعمال نیک سریع تر ما را بـه هدف مـی رسانند و برخی دیرتر و گاهی با متحمل ساختن سال‌ها رنج، بـه سخن دیگر، هدف از انجام عبادات رسیدن بـه حقیقت توحید است.

به طور معمول، سالیـان سال زحمت و رنج مـی طلبد که تا سالک بـه این مقصد والا دست یـابد، اما سوره یس درون مـیان این اعمال مـی تواند نقش شتاب دهنده داشته باشد و رسیدن بـه مقصد را درون کوتاهترین زمان ممکن مـیسر سازد.

بنابراین، اگر اعمال نیک را همچون مرکبی درون راه تقرب بـه خداوند تصور نماییم، «یس» را مـی توان شتاب دهنده ای دانست کـه آن اعمال را بـه مرکبی تیز رو کـه بتوانند درون کوتاهترین زمان ممکن انسان را بـه سر منزل مقصود برسانند،تبدیل مـی کند.

حال از رهگذر آشنایی با این سه نقش اصولی سوره شریفه «یس» مـی توان بـه جایگاه بلند و علت رکنیت آن درون سیر و سلوک پی برد و از همـین رهگذر تفاوت مکتب سیر و سلوکی اهل بیت را با سایر مکاتب انحرافی دریـافت.

به امـید آنکه بتوان از این آموزش اهل بیتی بهره کافی را بـه دست آورد.

 منبع :
سایت حوزه


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : جمعه 03 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 178
مقصود از خسران درون اعمال چیست؟

پاسخ اجمالی
خسران یـا زیـان‌کاری از موضوعاتی هست که بارها درون قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است، بـه گونـه‌ای کـه ریشۀ «خسر» 65 بار با مشتقات مختلف درون این کتاب مقدس آمده است.

همان‌گونـه کـه زیـان‌کاری درون امور مادی نسبی است؛ هم افرادی کـه به طور کامل ورشکسته شده‌اند و هم افرادی کـه سود کمتری درب و کار خود بـه دست آورده‌اند، هر دو خود را زیـان‌کار مـی‌پندارند، درون امور معنوی نیز زیـان‌کاری نسبی است. اولیـای الاهی خود را ملامت و سرزنش مـی‌کنند کـه چرا با فراهم بودن شرایط، نتوانسته‌اند بـه سود و منفعت کامل دست یـابند و از این لحاظ، خویشتن را زیـان‌کار مـی‌بینند، اما افراد دیگری هستند کـه زیـان آنان بـه مراتب بیشتر هست و نـه تنـها سودی بـه دست نیـاورده‌اند، بلکه ضررهای سنگینی نیز دامنگیرشان شده است.

در هر حال، قرآن کریم و روایـات، مصادیق مختلفی را به منظور افراد زیـان‌کار معرفی کرده است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً . الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیـاةِ الدُّنْیـا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ...». [1]

این آیـات درون قرآن کریم، زیـان‌کارترین افراد را اشخاصی معرفی مـی‌کند کـه عمل زشتی را انجام داده‌اند، اما گمان مـی‌کنند کـه رفتار نیکی انجام مـی‌دهند. شیطان با سوء استفاده از فطرت خیرخواهانۀ انسان‌ها، با وسوسه‌های خود، این پندار نادرست را درون ذهن آنان شکل مـی‌دهد کـه رفتار نادرست خویش را زیبا ببینند.[2]

اما درون مورد این‌که چرا آنان زیـان‌کارترین افرادند، مفسران نکات زیبایی را مطرح کرده‌اند کـه ما بخشی از مطالب ارائه شده درون یکی از تفاسیر[3] را درون اختیـارتان قرار مـی‌دهیم:

«در زندگى خود و دیگران بسیـار دیده‏ایم کـه گاه انسان کار خلافى انجام مى‏دهد، درون حالى کـه فکر مى‏کند کـه کار خوب و مـهمى انجام داده است، این‌گونـه جهل مرکب ممکن هست یک لحظه و یـا یک سال، و یـا حتى یک عمر، ادامـه یـابد، و راستى بدبختى از این بزرگتر تصور نمى‏شود. و اگر مى‏بینیم قرآن چنینان را زیـانکارترین مردم نام نـهاده دلیلش روشن هست براى اینکهانى کـه مرتکب گناهى مى‏شوند اما مى‏دانند خلافکارند غالبا حد و مرزى براى خلافکارى خود قرار مى‏دهند، و لا اقل چهار اسبه نمى‏تازند، و بسیـار مى‏شود کـه به خود مى‏آیند و براى جبران آن بـه سراغ توبه و اعمال صالح مى‏روند، اما آنـها کـه گنـهکارند و در عین حال گناهشان را عبادت، و اعمال سوئشان را صالحات و کژى‏ها را درستى‏ها مى‏پندارند، نـه تنـها درون صدد جبران نخواهند بود بلکه با شدت هر چه تمامتر بـه کار خود ادامـه مى‏دهند، حتى تمام سرمایـه‏هاى وجود خود را درون این مسیر بـه کار مى‏گیرند....»

در روایـات اسلامى تفسیرهاى گوناگونى براى «اخسرین اعمالا» آمده هست که هر یک از آنـها اشاره بـه مصداق روشنى از این مفهوم وسیع است، بى آن‌که آن را محدود کند.

در حدیثى از اصبغ بن نباته مى‏خوانیم کـه شخصى از امـیر مؤمنان على(ع) از تفسیر این آیـه سؤال کرد، امام فرمود: منظور یـهود و نصارى هستند، اینـها درون آغاز بر حق بودند سپس بدعت‌هایى درون دین خود گذاردند و در حالى کـه این بدعت‌ها آنـها را بـه راه انحراف کشانید، گمان مى‏د کار نیکى انجام مى‏دهند.... درون ادامـه همان حدیث مى‏خوانیم کـه ایشان بعد از ذکر گفتار فوق فرمود: خوارج نـهروان نیز چندان از آنـها فاصله نداشتند![4] درون حدیث دیگر مخصوصاً اشاره بـه رهبان‌ها (مردان و زنان تارک دنیـا) و گروه‏هاى بدعت‏گذار از مسلمانان شده است.[5]

اکنون این سؤال پیش مى‏ آید کـه سرچشمـه این حالت انحرافى خطرناک چیست؟


مسلما تعصب‌هاى شدید، غرورها، تکبر، خودمحورى، و حب ذات از مـهم‌ترین عوامل پیدایش این گونـه پندارهای غلط است.

گاه تملق و چاپلوسى دیگران، و زمانى درون گوشـه انزوا نشستن و تنـها بـه قاضى رفتن، سبب پیدایش این حالت مى‏گردد، آن‌چنان کـه بجاى احساس شرمندگى و ننگ از این زشتی‌ها، احساس غرور و افتخار و مباهات مى‏کند.

[1] . کهف، 106-103.
[2] . انعام، 43 ؛ انفال، 48؛ نمل، 24؛ عنکبوت، 38 و ....
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونـه، ج 12، ص 566-564، دار الکتب الإسلامـیة، تهران،  1374 ش.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 10، ص 122، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[5] . همان، ج 2، ص 298.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : جمعه 03 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 157
کدام سوره شناسنامـه خداوند است؟

توحید، مرز مـیان ایمان و کفر هست و ورود بـه قلعه ایمان بدون اقرار بـه توحید ممکن نیست. اولین سخن پیـامبر کلمـه توحید بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا».

شعار توحیدی «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) ترکیب شده و ذکری هست که درون گفتنش حتیتکان نمـی‌خورد ولی عملش که تا اطاعت از رهبری معصوم و جانشینان آنان ادامـه دارد؛ زیرا شرط توحید طبق فرمایش امام رضا علیـه السلام ایمان بـه امام معصوم علیـه السلام و اطاعت از اوست.

سوره اخلاص
در این مقاله مطالبی را درون ارتباط با سوره توحید تقدیم شما عزیزان مـی کنیم:

شناسنامـه خداوند، سوره ی مبارکه توحید (قل هو الله أحد) هست که درون آن از توحید پروردگار و یگانگی او سخن بـه مـیان آمده است؛ همان‌طور کـه در روایـات متعددی از معصومان (علیـهم السلام)، از آن با عنوان «نسبة الربّ» یـاد شده هست (الکافی، ج 1، ص 91)؛ مانند این‌که امام صادق (علیـه السلام) فرمود: «... سوره توحید بیـانگر نسبت (شناسنامـه‏) پروردگار عزّوجلّ است». (من لا یحضره الفقیـه ج 1، ص 470)

همچنین به منظور سوره «قل هو الله احد» نام‌هایی مانند «اخلاص» و «ولایت» نیز نقل کرده‌اند. و البته چون این سوره شامل خالص‌ترین عقاید توحیدی است، از این رو سوره توحید و اخلاص نام گرفته است.
 
توحید چیست؟
توحید، مرز مـیان ایمان و کفر هست و ورود بـه قلعه ایمان بدون اقرار بـه توحید ممکن نیست. اولین سخن پیـامبر کلمـه توحید بود: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا».

شعار توحیدی «لا اله الا اللّه» از سه حرف (الف، لام و ها) ترکیب شده و ذکری هست که درون گفتنش حتیتکان نمـی‌خورد ولی عملش که تا اطاعت از رهبری معصوم و جانشینان آنان ادامـه دارد؛ زیرا شرط توحید طبق فرمایش امام رضا علیـه السلام ایمان بـه امام معصوم و اطاعت از اوست.

در سفری کـه امام رضاعلیـه السلام با اجبار مأمون وادار بـه هجرت از مدینـه بـه مرو شد، درون مسیر راه وقتی بـه نیشابور رسید، مردم دور آن حضرت جمع شدند و از او هدیـه و رهنمود خواستند.

امام رضاعلیـه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیـامبر خدا نقل د کـه خداوند فرموده است: «كلمة لا اله الا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن من عذابى: توحید، قلعه من هست و هر كس داخل این قلعه شود از قهر من درون اَمان است.»

آنگاه امام رضا علیـه السلام فرمود: البتّه توحید شروطی دارد و من (که امام حاضر هستم) شرط آن هستم، یعنی توحید بی‌ولایت پذیرفته نیست.

در زمان غیبت امام معصوم نیز، بنا بر فرمان خودشان حتما به سراغ فقهای عادلی کـه از هوی و هوس دورند، برویم.

بنابراین توحید کامل، ایمان بـه یکتایی خداوند، دور فکر و عمل از هر نوع شرک و پیروی از رهبران معصوم درون زمان حضور و فقهای عادل درون زمان غیبت است.


محتوی و فضیلت سوره" اخلاص"
این سوره چنان کـه از نامش پیدا هست (سوره اخلاص و یـا سوره توحید) از توحید پروردگار، و یگانگی او سخن مـی‌گوید، و در چهار آیـه کوتاه چنان توصیفی از یگانگی خداوند کرده کـه نیـاز بـه اضافه ندارد.

در شأن نزول این سوره از امام صادق (علیـه السلام) چنین نقل شده هست که:" یـهود از رسول اللَّه (صلی الله علیـه و آله) تقاضا د خداوند را به منظور آنـها توصیف کند، پیغمبر (صلی الله علیـه و آله) سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت، که تا این سوره نازل شد و پاسخ آنـها را بیـان کرد".

در فضیلت تلاوت این سوره روایـات زیـادی درون منابع معروف اسلامـی آمده هست که حاکی از عظمت فوق العاده آن مـی‌باشد از جمله:

در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی الله علیـه و آله) مـی‌خوانیم کـه فرمود: " آیـای از شما عاجز هست از اینکه یک سوم قرآن را درون یک شب بخواند"؟! یکی از حاضران عرض کرد: ای رسول خدا! چهی توانایی بر این کار دارد؟! پیغمبر فرمود: اقرۆا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ:" سوره قل هو اللَّه را بخوانید".

در اینکه چگونـه سوره" قُلْ هُوَ اللَّهُ" معادل یک سوم قرآن است؟ بعضی گفته‌اند بـه خاطر اینکه قرآن مشتمل بر" احکام" و" عقائد" و" تاریخ" است، و این سوره بخش" عقائد" را بـه طور فشرده بیـان مـی‌کند.


برای سوره «قل هو الله احد» نام‌هایی مانند «اخلاص» و «ولایت» نیز نقل کرده‌اند. و البته چون این سوره شامل خالص‌ترین عقاید توحیدی است، از این رو سوره توحید و اخلاص نام گرفته است

بعضی دیگر گفته‌اند: قرآن سه بخش است" مبدأ" و" معاد" و" آنچه درون مـیان این دو" قرار دارد، و این سوره بخش اول را شرح مـی‌دهد.

اما بـه طور کلی این سخن قابل قبول هست که تقریباً یک سوم قرآن پیرامون توحید بحث مـی‌کند و عصاره آن درون سوره توحید آمده است.

و درون حدیث دیگری از امام صادق (علیـه السلام) مـی‌خوانیم:"ی کـه یک روز و شب بر او بگذرد و نمازهای پنجگانـه را بخواند و در آن قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را نخواند بـه او گفته مـی‌شود یـا عبد اللَّه! لست من المصلین!:" ای بنده خدا! تو از نماز گزاران نیستی"! (" مجمع البیـان" جلد 10 صفحه 561)

و امام سجاد علیـه السلام فرمود: چون خداوند مـی‌دانست کـه در دوره آخر الزمان گروهی دقیق و عمـیق خواهند آمد، سوره توحید و شش آیـه اول سوره حدید را نازل فرمود.

تلاوت این سوره بـه شش سمت، سبب حفظ شدن انسان از خطرات و ایمن شدن از حوادث مـی‌گردد. (مصباح کفعمـی، ص 246)
 
منابع:
تفسیر نمونـه ج 27
تفسیر نور
اسلام کوئیست
تبیـان


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , تفسیر قرآن , ترجمـه و متون سوره ها , ایثار و شـهادت ,
تاریخ : پنجشنبه 02 مرداد 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 194
جادوگرانی کـه مۆمن بودند !!

چرا قرآن درون برخی آیـات، ساحران را مۆمن بـه موسی(علیـه السلام)مـی‌شمرد ولی درون برخی آیـات دیگر، آنـها را درون زمره مۆمنان بـه موسی(علیـه السلام)ذکر نکرده است؟

بنابر آیـات قرآن کریم، موسی(علیـه السلام)در دوران رسالت خویش نزد فرعون رفته و از او خواست بنی اسرائیل را همراه او بفرستد.

قرآن، گفت‌وگوی این دو و معجزاتی کـه موسی(علیـه السلام)در آنجا نشان داد و حوادث بعد از آن‌را این‌گونـه تشریح مـی‌کند: «سزاوار هست که درباره خدا سخنى جز حق نگویم. بی‌تردید من دلیلى روشن [بر صدق رسالتم‏] از سوى پروردگارتان براى شما آورده‌ام، [از حکومت ظالمانـه‌ات دست‏ بردار] و بنى اسرائیل را [براى کوچ از این سرزمـین‏] با من روانـه کن. [فرعون‏] گفت: اگر [در ادعاى پیـامبرى‏] از راستگویـانى چنان‌چه معجزه‌اى آورده‌اى آن‌را ارائه کن.

پس موسى عصایش را انداخت، بعد به ناگاه اژدهایى آشکار شد. و دستش را از گریبانش بیرون کشید کـه ناگاه دست براى بینندگان سپید و درخشان گشت.

اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعاً این جادوگرى [زبردست و] داناست. مـی‌خواهد شما را از سرزمـینتان بیرون کند اینک [درباره او] چه رأى و نظرى مـی‌دهید؟ گفتند: [مجازات‏] او و برادرش را بـه تأخیر انداز و نیروهاى گردآورنده را بـه شـهرها روانـه کن. که تا هر جادوگرى دانا را بـه نزد تو آورند. و جادوگران نزد فرعون آمدند [و] گفتند: آیـا اگر پیروز شویم، حتماً براى ما پاداش و مزد قابل توجهى خواهد بود؟ گفت: آرى، و یقیناً از مقرّبان خواهید بود.

جادوگران گفتند: اى موسى! یـا تو [چوب دست خود را] بینداز، یـا این‌که ما مـی‌اندازیم. [موسى‏] گفت: شما بیندازید. هنگامى کـه انداختند، چشم‌هاى مردم را جادو د و آنان را سخت ترساندند، و جادویى بزرگ و شگفت‌آور بـه مـیان آوردند.

و بـه موسى وحى کردیم: عصایت را بینداز. ناگهان آنچه را جادوگران بـه دروغ بافته بودند، بـه سرعت بلعید! بعد حق ثابت شد و آنچه را همواره جادوگران [به عنوان سِحر] انجام مـی‌دادند، باطل و پوچ گشت.

پس [فرعونیـان‏] درون آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خوارى بازگشتند».[1] این قضیـه موجبات شکست و سرافکندگی فرعونیـان را همراه داشت. اما مـهم‌تر از شکست فرعونیـان، ایمان آوردن ساحران بود. قرآن درون چند مورد و تقریباً با عباراتی مشابه ایمان آوردن ساحران فرعون را بیـان مـی‌کند:

«پس جادوگران [از هیبت و عظمت این معجزه کـه یـافتند کارى خدایى هست نـه جادویى‏] بـه سجده افتادند. و گفتند: ما بـه پروردگار جهانیـان ایمان آوردیم، پروردگار موسى و هارون».[2]

مشابه این آیـات درون سوره‌های دیگر نیز تکرار شده است.[3]

بنابر این، آیـات قرآن صراحت درون ایمان آوردن ساحران فرعون دارد. ایمان آنـها بـه حدّی محکم و استوار بود کـه وقتی با تهدید جدّی و وحشتناک فرعون مواجه مـی‌شوند، او را مخاطب قرار داده و مـی‌گویند: «ما هرگز تو را بر دلایل روشنى کـه به سوى ما آمده و بر آنکه ما را آفرید، ترجیح نمـی‌دهیم؛ بعد هر حکمى را کـه مـی‌توانى صادر کن، تو فقط درون این زندگى دنیـا مى‌توانى حکم کنى. بى‌تردید ما بـه پروردگارمان ایمان آوردیم که تا خطاهایمان و آن جادویى کـه ما را بـه آن واداشتى بر ما بیـامرزد و خدا بهتر و پایدارتر است».[4]


اما آیـه دیگری وجود دارد کـه در ظاهر با ایمان داشتن ساحران منافی است. ابتدا این آیـه را بـه همراه تفسیرش ذکر مـی‌کنیم و سپس بـه بیـان عدم تنافی این آیـات مـی‌پردازیم. این آیـه چنین است: « فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ »؛[5] بعد [در ابتداى کار]ى بـه موسى ایمان نیـاورد، مگر فرزندانى [انگشت شمار] از قومش آن هم با ترسى [شدید] از فرعون و اشراف آن قوم کـه مبادا فرعونیـان آنان را شکنجه و عذاب دهند و مسلّماً فرعون درون سرزمـین مصر برتری‏خواه، و [در گناه، معصیت و ستم‏] از اسراف‏کاران بود.

در مورد معنای ذریـه، گفتارهای بسیـاری وجود دارد. از جمله این‌که «ذرّیة» بـه فرزند و نسل معنا شده است.[6]

همچنین تعدادی «ذرّیة» را بـه معنای گروهی از قبیله تفسیر کرده‌اند.[7] برخی از مفسران نیز درون تقریر معنای «ذریة» آورده‌اند: «این گروه کوچک و اندک کـه به مقتضاى ظاهر کلمـه ذریة، بیشتر از جوانان و نوجوانان تشکیل مى‏شدند ... ».[8]

در این‌که ضمـیر درون «مِّن قَوْمِهِ» بـه چهی برگشت مـی‌کند، و منظور از «ذرّیة» چه گروهی است؛ مـیان مفسران  دیدگاه‌هایی مطرح شده است:

1. برخی از مفسّران معنای «ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ»، را تعدادی از خاندان فرعون دانسته‌اند کـه به موسی(علیـه السلام)ایمان آورده بودند؛ افرادی مانند مۆمن آل فرعون، همسر فرعون و ... بنابر این معنا، ضمـیر درون «قَوْمِهِ» بـه فرعون برگشت داده مـی‌شود، البته لفظ فرعون درون متن ذکر نشده است، اما درون آیـات قبل بدان تصریح شده؛ لذا مـی‌توان ضمـیر را بـه آن ارجاع داد.[9]

2. تعدادی از مفسّران ضمـیر درون «قومـه» را بـه موسی(علیـه السلام)برگشت داده و در نتیجه تعدادی از بنی اسرائیل را درون تفسیر «ذُرِّیَّةٌ مِّن قَوْمِهِ» ذکر کرده‌اند: منظور از جمله «ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» بعضى از افراد ضعیف و طبقه ناتوان بنى اسرائیل است، و اما بزرگان و اشراف و توانگران بنى اسرائیل ایمان نیـاوردند. اعتبار عقلى هم مۆید این ظهور است.[10]

3. برخی از مفسران منظور از اینان را جمعی از افراد دانسته‌اند کـه هم بـه موسی(علیـه السلام)منسوب هستند و هم بـه فرعون: «مراد از ذریـه کـه به موسى ایمان آوردند آنـهایى هستند کـه مادرانشان از بنى اسرائیل و پدرانشان از طایفه فرعونیـان مـی‌باشد و ایشان پیروى د از خویشان مادرى».[11]

برخی از مفسران این نظریـه را بـه عنوان یک احتمال مطرح کرده‌اند: «إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ مگر طایفه‏اى از قوم فرعون کـه آنـها جماعتى بودند کـه مادر ایشان از قوم بنى اسرائیل بودند و پدران ایشان از قبیله قبط و یـا آنـها جمعى بودند از قبطیـان مثل آسیـه زن فرعون و حزقیل و خازن فرعون و زوجه آن خازن و مشاطه کـه فرعون را بـه جواهر و لآلى زینت مـی‌داد».[12]

البته درون مرجع ضمـیر «‌مَلَایْهِمْ» نیز اختلافاتی وجود دارد کـه بر اساس تفاسیر فوق شکل گرفته هست و درون اینجا نیـازی بـه بیـان آن نیست.

حال با این توضیحات این پرسش بـه وجود مـی‌آید کـه چرا ساحران کـه به بیـان قرآن، مۆمن بـه خداوند شده بودند، درون زمره این افراد قرار نگرفتند و خداوند نامـی از آنـها نمـی‌برد، درون حالی‌که این آیـه بعد از بیـان ایمان آنـها آورده شده است.

بهترین و دقیق‌ترین جواب داده شده این بیـان هست که؛ آیـه مذکور تنـها درون مقام بیـان اولین ایمان آورندگان بـه موسی(علیـه السلام)مـی‌باشد کـه در ابتدای رسالت موسی(علیـه السلام)بوده است؛ بنابر این محتوای آیـه منافاتی با ذکر نشدن اسم ساحران ندارد. این معنا را برخی از مفسران بـه صراحت بیـان کرده‌اند: «بعد از معجزه اژدها شدن عصا، تمام ساحران و تعداد بسیـاری از مردم بـه موسی(علیـه السلام)ایمان آوردند، اما قبل از این معجزه تنـها تعداد معدودی از جوانان بنی اسرائیل بـه موسی(علیـه السلام)ایمان آوردند ... آنـها هم از فرعون و هم از بزرگان قوم خود مـی‌ترسیدند کـه آنـها را مجبور بـه برگشت از دین موسی(علیـه السلام)کنند».[13]

این بیـان از ظاهر تعدادی از تفاسیر نیز بـه دست مـی‌آید کـه این قسمت «فَما آمَنَ لِمُوسى‏ إِلَّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ» را بـه ابتدای رسالت موسی، برگشت داده‌اند.[14]

همچنین حرف «فاء» کـه در ابتدای آیـه آمده، فاء نتیجه نیست که تا به وسیله آن تأخر زمانی این آیـه بر معجزه موسی(علیـه السلام)و سحر ساحران را بـه دست آورد، بلکه فاء عاطفه است[15] و نمـی‌توان از آن چنین استنباطی را داشت.

اما اگر این آیـه را درون مورد اولین ایمان آورندگان ندانیم، کـه نظر بیشتر مفسران نیز همـین مـی‌باشد؛ باز هم اشکالی از بابت ذکر ن ساحران بـه وجود نمـی‌آید؛ زیرا این احتمال وجود دارد کـه کلمـه «مِنْ قَوْمِهِ» را متعلق بـه «ما آمَنَ» بدانیم کـه در این صورت معنا چنین مـی‌شود: از قوم موسیی بـه او ایمان نیـاورد مگر گروهی اندک». بنابر این معنا، نیز اشکالی درون آیـه وجود ندارد؛ زیرا این آیـه تنـها درون مورد مۆمنان از قوم موسی مـی‌باشد کـه ساحران از جمله آنان نیستند.


==================================
 پی نوشت ها:
[1]. اعراف، 105 – 119.
[2]. شعراء، 46 – 48: «فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ رَبّ‏ِ مُوسىَ‏ وَ هَارُونَ».
[3]. به منظور نمونـه ر.ک: اعراف، 120 – 122؛‌ طه، 70.
[4]. طه، 72 - 73: «قَالُواْ لَن نُّۆْثِرَکَ عَلىَ‏ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَتِ وَ الَّذِى فَطَرَنَا  فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ  إِنَّمَا تَقْضىِ هَذِهِ الحْیَوةَ الدُّنْیَا * إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَ مَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ  وَ اللَّهُ خَیرْ وَ أَبْقَى».
[5]. یونس، 83.
[6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 3، ص 6، دار الکتب الإسلامـیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[7]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 11، ص 354، دار الملاک، بیروت، چاپ دوم، 1419ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونـه، ج 8، ص 365، دار الکتب الإسلامـیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[9]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 224، دار البلاغة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیـان فی تفسیر القرآن، مقدمـه: بلاغی‏، محمد جواد، ج 5، ص 192، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[10]. طباطبایی، سید محمد حسین، المـیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 112، دفتر انتشارات اسلامـی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ تفسیر نمونـه، ج ‏8، ص 366.
[11]. بروجردی، سید محمد ابراهیم، تفسیر جامع، ج 3، ص 225، انتشارات صدر، تهران، چاپ ششم، 1366ش.
[12]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی (محدث)، مـیر جلال الدین، ج 2، ص 387، نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش.
[13]. مغنیـه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 185، دار الکتب الإسلامـیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[14]. به منظور نمونـه ر.ک: فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمـی، حسین، ج 2، ص 413، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ قمـی مشـهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: درگاهی، حسین، ج 6، ص 85، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامـی، تهران، چاپ اول، 1368ش.
[15]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 11، ص 179، دار الرشید، مۆسسة الإیمان، دمشق‏، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , ایثار و شـهادت , زندگی نامـه شـهدا ,
تاریخ : چهارشنبه 25 تير 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 162
داستان غدیر خم

غدیر یك تفكر است
واقعه غدیرحادثه اى تاریخى نیست كه درون كنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنـها نام یك سرزمـین نیست. یك تفكر است، نشانـه و رمزى هست كه از تداوم خط نبوّت حكایت مى كند. غدیر نقطه تلاقى كاروان رسالت با طلایـه داران امامت است.

آرى غدیر یك سرزمـین نیست، چشمـه اى هست كه که تا پایـان هستى مى جوشد، كوثرى هست كه فنا برنمى دارد، افقى هست بى كرانـه و خورشیدى هست عالمتاب.

داستان غدیر خم
سال دهم هجرت بود و پیـامبر از آخرین سفر حج خود باز مـی‌گشت، گروه انبوهی كه تعدادشان را که تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه مـی‌كردند که تا این كه بـه پهنـه بی آبی بـه نام غدیر خم رسیدند.

نیم روزهیجدهم ذی الحجه بود كه ناگهان پیك وحی بر رسول خدا صلی الله علیـه و آله نازل شد و از جانب خدا پیـام آورده كه: «ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده بـه گوش مردم برسان و اگر چنین نكنی رسالت او را ابلاغ نكرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد» پیـامبر دستور توقف دادند و همگان درون آن بیـابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران به منظور پیـامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی بـه مردم كردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدی های نفس اماره بـه او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از مـیان شما رخت بر مـی‌بندم، آنگاه مـی‌افزاید چه كسی بر مومنین درون ارزیـابی مصلحت هاو شناخت و تصرف درون امور سزاوارتراست همـه یك سخن مـی‌گویند خدا و پیـامبر داناترند.

رسول گرامـی‌مـی‌فرماید: آیـا من بـه شما از خودتان اولی و سزاوارترنیستم و همگان یك صدا جواب مـی‌دهند كه چرا چنین هست آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها درون مـیان شما مـی‌گذارم یكی ثقل اكبر كه كتاب خداست و دیگری ثقل اصغر كه اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را درون دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را درون كنار رسول خدا دیدند و شناختند سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مومنان هستم و بر آنـها از خودشان سزاوارترم.ای مردم هر كس كه من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تكرار كرد و چنین ادامـه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایـا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم هست حاضران این خبر را بـه غایبان برسانند. هنوز اجتماع بـه حال خود باقی بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیـه و آله را نواخت كه:‌ «امروز دینتان را برایتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما بـه پایـان رساندم و اسلام را بـه عنوان دین برایتان پسندیدم» و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند به منظور جانشینی پیـامبر (ص) برگزیده شد.

سندیت واقعه غدیر خم
مرحوم علامـه امـینى درون كتاب الغدیر خودنام راویـان حدیث غدیر را بـه ترتیب زمان زندگى ذكر كـرده اسـت:
در مـیان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر،.
در مـیان تابعین 84 نفر،
در مـیان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر،
در مـیان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر،
در مـیان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر،
در مـیان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر،
در مـیان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر،
در مـیان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر،
در مـیان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر،
در مـیان علماى قرن نـهم هجرى 16 نفر،
در مـیان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر،
در مـیان علماى قرن یـازدهم هجرى 12 نفر،
در مـیان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر،
در مـیان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر،
در مـیان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر

حدیث غدیر درون كتب معتبر اهل سنت از جمله درون كتاب «مُسند»امام احمد حنبل،در «سنن» تِرمَذى، «مُسند احمد» و در «مُستَدرك» حافظ ابن عبداللّه حاكم نیشابورى بـه مضامـین مختلف ذكر شده است.


مفهوم عید
هیجدهم ذی الحجه روزغدیر خم را مسلمـین خصوصا شیعیـان عید شمرده اند دانشمندان لغت و زبان‌شناسی عید را از مشتقات ماده"ع و د" بـه معنای بازگشت مـی‌دانند و در نوروز بازگشت حیـات را بـه پیكر سرد گرامـی ‌مـی‌دارند حیـاتی كه درون هجوم خزان بـه سردی مـی‌گراید و دربیداد سرمای زمستان که تا مرز نیستی پیش مـی‌رود که تا آنجا كه گویی هرگز نبوده است.

در مقام تطبیق این نكته با موازین مكتبی و مذهبی حتما گفت عید آدمـی‌بزرگداشتِ بازگشتِ حیـاتِ معنویِ انسان است. درون چنین باوری نوروز انسان روزی استكه وی بـه خویشتن باز گردد و گمشده‌اش را دریـابد. مثلا درون ماه مبارك رمضان آدمـی‌بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سركش تمام ناخالصی‌های وجودش را ذوب مـی‌كند که تا عبودیت ناب درون آن تجلی كند و آنگاه عید فطر است. بعد عید اسلامـی‌بازگشت حیـات هست و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت بـه خوبشتن است.و هم از طرف شرع مشخص شده است.

غدیر بازگشت حیـات دوباره اسلام است.علاوه اینكه عید غدیر تشریع هم شده هست در زیر بـه نمونـه هایی از روایـاتی كه غدیر را عید شمرده‌اند اشاره مـی‌شود:فرات بن ابراهیم كوفی از امام صادق علیـه السلام نقل مـی‌كند كه ایشان بـه نقل از پیـامبر اكرم فرمودند«یوم غدیر‌خم افضل اعیـاد امتی» روز غدیر بزرگترین عید امت من است. حسن بن راشد مـی‌گوید از امام صادق علیـه السلام پرسیدم غیر از عید فطر و قربان به منظور مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت‌تر است. گفتم: كدام روز است؟ فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم. عرض كردم: قربانت شوم درون آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... فرمودند: انبیـا علیـهم السلام روزی كه وصی خود را نصب مـی‌كردند امر مـی‌كردند كه آن روز را جشن بگیرند وقتی بـه سیره ائمـه و پیـامبر اكرم مراجعه مـی‌شود درون مـی‌یـابیم كه پیـامبر و امـیر مومنان و سایر ائمـه با روز غدیر بـه عنوان یك عید برخورد كرده و مسلمانان را بـه تبریك و تهنیت گفتن بـه هم دعوت كرده‌اند امام حسن علیـه السلام روز عید غدیر درون كوفه مـهمانی بزرگی برپا مـی‌داشتند.

امام علی با فرزندان و گروهی ازپیروانش بعد از نماز به منظور شركت درون مجلس بـه منزل امام حسن علیـه السلام مـی‌رفتند.و بعد از اتمام مـهمانی امام حسن علیـه السلام هدایـایی بـه مردم اعطا مـی‌فرمود.لذا این حركت امام حسن علیـه السلام موجب شد مردم بـه روز عید غدیر عادت كنند.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : دوشنبه 23 تير 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 181
لحظاتی با غدیرخم

سخنان پیـامبر درون روز غدیر خم

پیـامبر گرامـی صلی الله علیـه و آله و سلم درون سال دهم هجرت به منظور انجام فریضه و تعلیم مراسم حج بـه مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیـامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع » نامـیدند. افرادی کـه به شوق همسفری و یـا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند که تا صد و بیست هزار تخمـین زده شده اند.

ماموریت داده هست که درون این وضع نامساعد همـه را از حرکت باز دارد وفرمان خدا را ابلاغ کند.

فرمان خدا درون غدیر خم بـه رسول گرامـی طی آیـه زیر نازل شد:
 «ای پیـامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده هست به مردم برسان و اگر نرسانی رسالت خدای را بجا نیـاورده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مـی کند».(مائده:67)

دقت درون مضمون آیـه ما را بـه نکات زیر هدایت مـی کند:
اولا: فرمانی کـه پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم به منظور ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود کـه هرگاه پیـامبر (بر فرض محال) درون رساندن آن ترسی بـه خود راه مـی داد و آن را ابلاغ نمـی کرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این مأموریت رسالت وی تکمـیل مـی شد.

 اکنون حتما دید از مـیان احتمالاتی کـه مفسران اسلامـی درون تعیین موضوع مأموریت داده اند کدام بـه مضمون آیـه نزدیکتر است.محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان بزرگ اهل سنت(2) بر آنند کـه آیـه درون غدیر خم نازل شده هست و طی آن خدا بـه پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم ماموریت داده کـه حضرت علی علیـه السلام را بـه عنوان «مولای مۆمنان » معرفی کند.ولایت و جانشینی امام بعد از پیـامبر از موضوعات خطیر و پر اهمـیتی بود کـه جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت باشد و خودداری از بیـان آن، مایـه نقص درون امر رسالت شمرده شود .

همچنین جا داشت کـه پیـامبر گرامـی، از نظر محاسبات اجتماعی و سیـاسی، بـه خود خوف و رعبی راه دهد، زیرا وصایت و جانشینی شخصی مانند حضرت علی علیـه السلام کـه بیش از سی و سه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهی کـه از نظر سن و سال از او بـه مراتب بالاتر بودند بسیـار گران بود. (3)

و درون ادامـه: هر کـه من مولا و رهبر او هستم...........

آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی الحجه بر سرزمـین غدیر خم بـه شدت مـی تابید و گروه انبوهی کـه تاریخ تعداد آنـها را از هفتاد هزار که تا صد و بیست هزار ضبط کرده هست در آن محل بـه فرمان پیـامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخی آن روز بـه سر مـی بردند، درون حالی کـه از شدت گرما رداها را بـه دو نیم کرده، نیمـی بر سر و نیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.
سخنان پیـامبردر روز  غدیرخم
پیـامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، کـه سرزمـین غدیر نظیر آن را هرگز بـه خاطر نداشت، بجا آورد و سپس بـه مـیان جمـیعت آمد و بر منبر بلندی کـه از جهاز شتران ترتیب یـافته بود قرار گرفت و با صدای بلند خطبه ای بـه شرح زیر ایراد کرد:

ستایش از آن خداست.از او یـاری مـی خواهیم و به او ایمان داریم و بر او توکل مـی کنیم و از شر نفسهای خویش و بدی کردارهایمان بـه خدایی پناه مـی بریم کـه جز او به منظور گمراهان هادی و راهنمایی نیست خدایی کـه هررا هدایت کرد به منظور او گمراه کننده ای نیست. گواهی مـی دهیم کـه خدایی جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست .

هان ای مردم، نزدیک هست که من دعوت حق را لبیک گویم و از مـیان شما بروم. و من مسۆلم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فکر مـی کنید؟

یـاران پیـامبر گفتند: گواهی مـی دهیم کـه تو آیین خدا را تبلیغ کردی و نسبت بـه ما خیرخواهی و نصیحت کردی و در این راه بسیـار کوشیدی خداوند بـه تو پاداش نیک بدهد.

پیـامبر اکرم صلی الله علیـه و آله و سلم، وقتی مجددا آرامش بر جمعیت حکم فرما شد، فرمود:

آیـا شما گواهی نمـی دهید کـه جز خدا، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیـامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق هست و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید و خداوندانی را کـه در خاک پنـهان شده اند زنده خواهد کرد؟

یـاران پیـامبر گفتند: آری، آری، گواهی مـی دهیم.

پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم ادامـه داد:
من درون مـیان شما دو چیز گرانبها بـه یـادگار مـی گذارم چگونـه با آنـها معامله خواهید کرد؟ناشناسی پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
حضرت محمد

پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
ثقل اکبر کتاب خداست کـه یک طرف آن درون دست خدا و طرف دیگرش درون دست شماست. بـه کتاب او چنگ بزنید که تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم بـه من خبر داده کـه دو یـادگار من که تا روز رستاخیز از هم جدا نمـی شوند.

هان ای مردم،بر کتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید که تا نابود نشوید.

در این موقع پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم دست حضرت علی علیـه السلام را گرفت و بالا برد، که تا جایی کـه سفیدی زیر بغل او بر همـه مردم نمایـان شد و همـه حضرت علی علیـه السلام را درون کنار پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم دیدند و او را بـه خوبی شناختند و دریـافتند کـه مقصود از این اجتماع مسئله ای هست که مربوط بـه حضرت علی علیـه السلام هست و همگی با ولع خاصی آماده شدند کـه به سخنان پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم گوش فرا دهند.

پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم فرمود:
هان ای مردم، سزاوارترین فرد بر مۆمنان از خود آنان کیست؟

یـاران پیـامبر پاسخ دادند:خداوند و پیـامبر او بهتر مـی دانند.

پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم ادامـه داد:
خداوند مولای من و من مولای مۆمنان هستم و بر آنـها از خودشان اولی وسزاوارترم. هان ای مردم،«هر کـه من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست ».

رسول اکرم صلی الله علیـه و آله و سلم این جمله آخر را سه بار تکرار کرد (4) و سپس ادامـه داد:

پروردگارا، دوست بداری را کـه علی را دوست بدارد و دشمن بداری را کـه علی را دشمن بدارد.خدایـا، یـاران علی را یـاری کن ودشمنان او را خوار وذلیل گردان. پروردگارا، علی را محور حق قرار ده. سپس افزود:لازم هست حاضران بـه غایبان خبر دهند ودیگران را از این امر مطلع کنند.
بشارت خداوند درغدیرخم برپیـامبر:
هنوز اجتماع با شکوه بـه حال خود باقی بود کـه فرشته وحی فرود آمد و به پیـامبر گرامـی صلی الله علیـه و آله و سلم بشارت داد کـه خداوند امروز دین خود را تکمـیل کرد ونعمت خویش را بر مۆمنان بتمامـه ارزانی داشت. (5)در این لحظه، صدای تکبیر پیـامبر صلی الله علیـه و آله و سلم بلند شد و فرمود:خدا را سپاسگزارم کـه دین خود را کامل کرد و نعمت خود را بـه پایـان رسانید و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود شد.پیـامبر از جایگاه خود فرود آمد و یـاران او، دسته دسته، بـه حضرت علی علیـه السلام تبریک مـی گفتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن مۆمنی مـی خواندند (6)

پی نوشت ها:
1- جحفه درون چند مـیلی «رابغ » بر سر راه مدینـه واقع هست ویکی ازمـیقاتهای حجاج است.
2- مرحوم علامـه امـینی نام وخصوصیـات این سی تن را درون اثر نفیس خود «الغدیر» (ج 1، ص 196 تا209) بـه طور مبسوط بیـان کرده است.
3- خصوصا بر اعرابی کـه همواره مناصب مـهم را شایسته پیران قبایل مـی دانستند وبر ای جوانان، بـه بهانـه اینکه بی تجربه اند، وقعی قائل نبودند. لذا هنگامـی کـه رسول اکرم صلی الله علیـه و آله و سلم عتاب بن اسید را بـه فرمانداری مکه واسامة بن زید را بـه فرماندهی سپاه عازم بـه تبوک منصوب کرد از طرف جمعی از اصحاب وپیروان خود مورد اعتراض قرار گرفت.
4- بنا بـه نقل احمد بن حنبل درون مسند پیـامبر این جمله را 4 بار تکرار کرد.
5- الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا .(سوره مائده، آیـه 3).
6- فروغ ولایت، واقعه غدیر:جعفر سبحانی
                                                   


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : یکشنبه 22 تير 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 198
شیعیـان بـه چه دلیل بر تربت سجده مي كنند؟

سنت رسول الله (ص)، ائمـه هدي (ع) و اصحاب و تابعين بر لزوم سجده كردن بر زمين و آنچه از آن مي رويد بـه جز خوردني ها و پوشيدني هاست و اينكه رسول خدا (ص) و اصحاب روي خاك نماز مي خواندند مورد قبول همـه ي مذاهب است.

وهابيان سجده بر خاك يا تربت شـهيدان را بـه معناي پرستش آنـها و نوعي شرك مي‌شمارند و مي­گويند چرا روي مـهر نماز مي­خوانيد؟ اين كار شرك و بت­ پرستي است، بـه همين جهت درون مكه و مدينـه حجاج شيعه را ازسجده بر روي مـهر بر حذر مي‌دارند. درون همين زمينـه صالح فوزان عضو هيئت افتاي سعودي مي‌نويسد: سجده بر تربت اوليا اگر بـه قصد تبرك بـه تربت و تقرّب بـه اوليا باشد شرك اكبر محسوب مي‌شود و اگر مقصود تقرّب بـه خداوند متعال باشد با اعتقاد بـه اين كه اين تربت همانند زمين مسجدالحرام و مسجدالنبي و مسجدالاقصي فضيلت دارد بدعت درون دين بـه شمار مي‌رود! [۱]

براي پاسخ بـه اين گروه بايد گفت كه وهابيان بين سجده براي خدا و سجده بر روي خاك پاك و تربت شـهيدان خلط نموده اند وحكم يكي را بر ديگري بار نموده اند. زيرا آنچه را كه دين بـه آن فرامي خواند عبوديت درون برابرخدا و سر تعظيم فرود آوردن و سجده نمودن فقط درون برابر اوست. خداوند درون قرآن مجيد مي‌فرمايد: ولله يسجد من في السماوات و الارض (رعد: ۱۵) «هر كس درون آسمان‌ها و زمين است، براي خدا سجده مي‌كند»

بنا براين «سجود» مي‌بايست «لله» و براي خدا باشد اما اين سجودي كه از فرد مسلمان بويژه درون نماز خواسته شده بر روي چه چيزي بايد باشد؛ آيا بر هر چيزي مي‌توان سجده نمود هر چند خوردني ويا پوشيدني باشد ويا آنكه فقط بر اشياء خاصي جايز است؟

در اينجا دو نظر است؛ نظر پيروان اهل بيت پيامبر (ص) كه بر اساس فرموده آنان سجده را فقط بر زمين پاك و يا آنچه كه از زمين روييده باشد بـه شرط آن كه خوراك و پوشاك انسان نباشد جايز مي‌دانند و تربت شـهيدان را از مصاديق خاك پاك مي‌دانند و نظر دوم گفته رهبران مذاهب اهل سنت هست كه محل سجده را عام مي‌دانند وخاص سجده بر زمين نمي‌دانند.

* دليل پيروان اهل بيت چيست؟
شيعه بر ادعاي خود بـه روايت مورد قبول شيعه واهل سنت از پيامبر (ص) تمسك مي‌كند كه فرمود: جُعِلَت لِيَ الاَرضُ مَسجِداً و طَهُوراً [۲]. « زمين براي من محل سجده و وسيله طهارت (تيمم و…) قرار داده شد»


براين اساس بـه فرموده رسول خدا (ص) هر كس درون نماز بايد پيشاني را روي خاك بگذارد و اين كار مورد اتفاق همـه مسلمانان هست كه ترجيح با خاك هست و آن خاك بايد پاك باشد؛ زيرا خداوند مي­فرمايد: «فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا». (نساء: ۴۳) «اگر آب براي وضو پيدا نكرديد روي خاك پاك تيمم كنيد»


با توجه بـه آيه تيمم وروايت دومطلب بدست مي‌آيد: اول آنكه اسم زمين بر محل سجده و تيمم صدق نمايد. دوم: آن زمين بايد خاك پاك باشد زيرا كه شرط تيمم و نماز درون استفاده از خاك يكي هست و درباره تيمم خداوند بـه صراحت فرمود بر زمين پاك تيمم نماييد.

اما اينكه چرا خداوند از ميان همـه اشيا فقط سجده بر روي خاك را خواسته روايت حضرت امام صادق (ع) بـه خوبي آن را توضيح مي‌دهد. بـه بيان آن حضرت سجده كردن بر خاك تنـها براي آن هست كه چنين كاري با فروتني درون برابر خداوند يگانـه سازگارتر است.

هشام بن حكم مي‌گويد: از امام صادق (ع) دربارۀ آنچه سجده بر آنـها جايز هست و برچيز هايي كه جايز نيست پرسيدم. فرمود: سجده تنـها بر زمين و آنچه مي‌روياند جز خوردني‌ها و پوشيدني‌ها – جايز است. گفتم: فدايت گردم سبب آن چيست؟ فرمود: سجده خضوع و اطاعت براي خداوند هست و شايسته نيست برخوردني‌ها و پوشيدني‌ها صورت پذيرد. زيرا دنيا پرستان بردگان خوراك و پوشاكند درون حالي كه انسان هنگام سجده درون حال پرستش خدا بـه سر مي‌برد بعد سزاوار نيست پيشاني خود را بر آنچه معبود دنيا پرستان فريب خورده هست قرار دهد". [۳]


به همين جهت رسول خدا (ص) واهل بيت او (ع) و صحابه همواره بر روي خاك و يا آن چه از خاك مي‌روييد سجده مي‌كردند و براي هر مسلماني بهترين اسوۀ و نمونـه قابل پيروي عملكرد پيامبر اكرم (ص) و اهلبيت اوست.

* روايات متعدد براي اثبات ديدگاه شيعه
رواياتي كه چگونگي سجده آنان را بيان مي‌كند متعدد هست كه حتي درون منابع اهل سنت نيز امده است:
- وائل بن حجر مي‌گويد: رأيت النبي صلي الله عليه و (آله و) سلم وضع أنفه علي الارض مع جبهته اذا سجد. [۴] پيامبر (ص) را ديدم آن گاه كه سجده مي‌كرد پيشاني و بيني خود را بر زمين مي‌نـهاد.

- براء بن عاذب مي‌گويد: ما پشت سر پيامبر (ص) نماز مي‌خوانديم هنگامي كه سر از ركوع بر مي‌داشت از ما كسي كمرش خم نبود که تا هنگامي كه پيامبر (ص) پيشانيش را (براي سجده) بر زمين مي‌نـهاد [۵] (يعني هماهنگ با او ركوع و…مي كرديم). درون اين روايت بـه صراحت مي‌گويد پيامبر (ص) پيشاني را بر روي زمين مي‌نـهاد.

- ابو سعيد خدري مي‌گويد: ان رسول الله (ص) رئي علي جبهته و ارنبته اثر طين من صلاه صلاها بالناس [۶] «ابو سعيد خدري مي‌گويد: بـه هنگامي كه رسول خدا (ص) با مردم نماز خواند اثر خاك برپيشاني و بيني او ديده شد».

- دسته اي ديگر از روايات دلالت دارند كه پيامبر گرامي مسلمانان را بـه پيشاني نـهادن بر خاك هنگام سجده فرمان مي‌داد چنان كه ابو صالح مي‌گويد نزد ام سلمـه (همسر پيامبر) رفته بودم كه برادر زاده اش نيز آمد و در خانـه اش نماز خواند اما هنگامي كه بـه سجده رفت بـه خاك‌ها فوت نمود ام سلمـه بـه وي گفت اي برادر زاده خاك را فوت نكن زيرا پيامبر بـه غلامش يسار (افلح) فرمود: تَرّب وجهك لله. [۷] «رخسار خود را براي خدا بر خاك بگذار.» واژه «ترب» از ماده «تراب» بـه معناي خاك هست از امر رسول الله (ص) بر مي‌آيد كه سجده بر خاك لازم است.

سيره رسول الله (ص) نشان مي‌دهد كه آن حضرت علاوه بر زمين بر روي چيزي كه از زمين روييده نيز سجده مي‌كرد. درون صورتي كه از خوردني‌ها و پوشيدني‌ها نباشد.

- درمنابع اهل سنت ودر روايات متعدد آمده است: كان رسول الله (ص) يصلي علي الخمره پيامبر (ص) همواره بر خمره (كه از ليف درخت خرما ساخته مي‌شد) سجده مي‌كرد.

اين كلام ازعده اي از اصحاب همچون ابن عباس [۸]، عبدالله بن عمر [۹] و عائشـه [۱۰] و ام سلمـه [۱۱] وميمونـه [۱۲] وام سليم [۱۳] نقل شده است. سند اكثر اين روايات نيز صحيح مي‌باشد [۱۴]

- همچنين درون روايات متعدد ديگر آمده كه آن حضرت بر روي حصير نماز مي‌خواند.

ابوسعيد از صحابه رسول خدا (ص) مي‌گويد: دخلت علي رسول الله (ص) و هو يصلي علي حصيره و يسجد عليه [۱۵]. بـه محضر پيامبر رسيدم درون حاكي كه ايشان برروي حصيرخويش نماز مي‌گزارد وبرآن سجده مي‌كرد.


- انس نيز روايت كرده: ان النبي (ص) صلي علي حصير [۱۶]

ابن حجر عسقلاني درون شرح خود بر صحيح بخاري مي‌گويد: بـه سجاده كوچكي كه از ليف خرما بافته شده باشد خمره مي‌گويند…اگر بزرگ باشد آن راحصير مي‌نامند [۱۷].

* ديدگاه امام صادق عليه السلام درون اين باره
به همين جهت امام صادق (ع) فرمود: السجود علي الارض فريضه و علي الخمرة سنـه. [۱۸] سجده بر زمين حكم الهي و سجده بر خمره سنت پيامبر (ص) است.

ايشان درون جاي ديگر مي‌فرمايد: السجود لايجوز الا علي الارض او علي ما انبتت الارض الا ما اكل او لبس. [۱۹] سجده كردن جز بر زمين و آنچه مي‌روياند غير از خوردني‌ها و پوشيدني‌ها جايز نيست.

* صحابه بر چه چيز سجده مي‌كردند؟
علاوه بر گفتار و رفتار پيامبر (ص) واهل بيت او درون سجده بر روي زمين رفتار صحابه و تابعان نيز گوياي سنت سجده بر زمين است.

- جابر بن عبدالله انصاري مي‌گويد: كُنتُ اُصلّي الظُّهر مع رسول الله (ص) فآخذ قبضه من الحصي ليبرد في كفي أضعها لجبهتي أسجد عليها لشده الحّر. [۲۰] «با رسول خدا (ص) نماز ظهر مي‌گزاردم مشتي سنگ ريزه برگرفتم و در دست خود نگه مي‌داشتم. که تا خنك شود و هنگام سجده بر آنـها پيشاني مي‌گذاشتم و اين بـه خاطر شدت گرما بود».

- نافع مي‌گويد: انابن عمركان اذا سجد و عليه العمامـه يرفعها حتي يضع جبهته بالارض. [۲۱] «عبدالله بن عمر هنگام سجده دستار خود را بر مي‌داشت که تا پيشاني خود را بر زمين بگزارد».

* نـهي پيامبر از وجود حائل بين پيشاني و زمين
محدثان اهل سنت رواياتي را آورده اند كه نشان مي‌دهد رسول الله (ص) كساني را كه هنگام سجده گوشـه دستار خود را بين پيشاني خود و زمين قرار مي‌دادند از اين كار بازداشت.

- صالح سبايي مي‌گويد: انّ رسول الله (ص) رأي رجلا يسجده بجنبه و قد اعتّم علي جبهته فحسر رسول الله (ص) عن جبهته. [۲۲] پيامبر گرامي (ص) شخصي را درون حال سجده كنار خود مشاهده فرمود درون حالي كه بر پيشاني خود دستار بسته بود. پيامبر (ص) عمامـه را از پيشاني وي كنار زد.

- عياض بن عبدالله قرشي هم مي‌گويد: راي رسول الله (ص) رجلا يسجد علي كور عمامته فأوما بيده: ارفع عمامتك و أوما إلي جبهته [۲۳] رسول خدا (ص) مردي را درون حال سجده ديد كه بر گوشـه عمامۀ خود سجده مي‌كرد. بعد به وي اشاره كرد كه دستار خود را بردارد و به پيشاني او اشاره فرمود.

- ابن سعد نيز درون كتاب خود مي‌نويسد: كان مسروق اذا خرج يخرج بلبنـه يسجد عليها في السفينـه. ۲ [۲۴] مسروق ابن اجدع هنگام مسافرت خشتي را با خود بر مي‌داشت که تا در كشتي بر آن سجده كند.

بنابراين همراه داشتن قطعه اي از تربت كه خاك هست بر خلاف نظر بعضي‌ها شرك وبدعت نيست.

* جمع بندي و نتيجه گيري
از مجموع مطالب پيش گفته بر مي‌آيد كه سنت رسول الله (ص)، ائمـه هدي (ع) و اصحاب و تابعين بر لزوم سجده كردن بر زمين و آنچه از آن مي‌رويد بـه جز خوردني‌ها و پوشيدني هاست و اينكه رسول خدا (ص) و اصحاب روي خاك نماز مي‌خواندند مورد قبول همـهٔ مذاهب هست و مـهر هم تكه خاكي پاك هست كه روي آن سجده مي­شود. اگر خاك وجود نداشت مي­توان بر چيزهاي غير خوراكي سجده كرد. بـه تعبير ديگر ما با سجده بر زمين بـه خداوند سجده مي‌كنيم و اساسا تمام مسلمانان جهان بر چيزي سجده مي‌كنند، ولي سجده آنان براي خداست نـه براي آن چيز.

مگر نـه اينكه تمام نمازگزاران بر سنگهاي مسجد الحرام سجده مي‌كنند اما هدف از سجده آنان خداست نـه سجده براي سنگ.

بنابراين همچنانكه سجده كردن بر خاك و گياه بـه معناي پرستش نيست بلكه سجود و پرستش براي خدا و خضوع درون برابر او که تا حد خاك هست سجده بر تربت كه خاك پاكي هست نيز چنين است.

باتوجه بـه آنچه بيان شد پي مي‌بريم كه چرا شيعيان مقيد بر سجده بر خاك وسنگ يا برخي گياهانند و بر تمام اشيا سجده نمي‌كنند زيرا چنين كاري پيروي از سنت نبوي هست كه بر خاك سجده مي‌كردند.

=============================
۱. المنتقي من فتاوي الشيخ صالح بن فوزان، ج ۲، ص ۸۶.
۲-صحيح بخاري ج۱ ص۱۰۰ح۳۳۵، كتاب تيمم. تصحيح بن باز
۳. شيخ حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، ج۵ص۳۴۴، ح۶۷۴۰. .
۴. مسند احمد، ج۴ ص۳۱۷. طبراني، ، المعجم الكبير ج۲۲ص۳۰. احكام القران (جصاص حنفي) ح۳، ص ۲۰۹، باب السجود علي الوجه
۵. صحيح بخاري، كتاب الصلاه باب متابعه الامام، ص۲۲۸، ح ۹۴۹
۶. سنن اب داودص۱۷۳، كتاب الصلاه باب السجود علي الانف والجبهه ح۸۹۴.
۷. مسند احمد ج۶ص۳۰۱. سنن ترمذي، كتاب الصلاه باب ما جاء في كراهيه النفح، ص۱۳۱ح۳۸۱. المستدرك، ج۱ص۲۷۱. بيهقي، احمد بن حسين، سنن كبري، ج۲ص۲۵۲.
۸. مسنداحمد ج۱ص۲۶۹.
۹. همان ج۲ص۹۲
۱۰. همان ج۶ص۱۴۹و۱۷۹و۲۰۹
۱۱. همان ج۶ص۳۰۲
۱۲. همان ج۶ص۳۳۰. صحيح بخاري ج۱ص۱۱۶، كتاب الصلاه، باب۲۱ الصلاه علي الخمره ح۳۸۱.
۱۳. همان ج۶ص۳۷۷.
۱۴. مجمع الزوائد ج۲ص۵۷و۵۸
۱۵. مسند احمد ج۳ص۵۲
۱۶. مسند احمدج۳ص۱۷۹
۱۷. فتح الباري، ج۱ص۳۶۴
۱۸. شيخ حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، ج۵ص۳۴۵، ح۶۷۴۶.
۱۹. همان، ص ۳۴۴، ح۶۷۴۰
۲۰. المستدرك ج۱ص۱۹۵.
۲۱. بيهقي سنن كبري، ج ۲، ص ۱۰۴ باب الكشف عن السجده في السجود. .
۲۲. همان، ص۱۰۵
۲۳. همان
۲۴. الطبقات الكبري، ج۶ص۷۹.
منبع :پايگاه اطلاع رساني حج


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : یکشنبه 22 تير 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 184
آیـا چشم زخم حقیقت دارد؟

بررسی آیـات و روایـاتی كه بـه مسأله چشم زخم اشاره دارند
چنانكه مـی‌دانیم معروفترین آیـه‌ای كه درون آن بـه چشم و آثار مخرب آن اشاره شده‌است آیـه 51 سوره مباركه قلم هست كه خداوند درون این آیـه خطاب بـه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیـه‌و‌آله چنین مـی‌فرماید: وَ إِنْ یَكادُ الَّذینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ‏ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛

و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مى‏گفتند: «او واقعاً دیوانـه‏اى است.»

در تفسیر این آیـه شریفه نظرات گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده است؛

چنانكه مـی‌دانیم معروفترین آیـه‌ای كه درون آن بـه چشم و آثار مخرب آن اشاره شده‌است آیـه 51 سوره مباركه قلم هست كه خداوند درون این آیـه خطاب بـه رسول‌خدا صلی‌الله‌علیـه‌و‌آله چنین مـی‌فرماید: وَ إِنْ یَكادُ الَّذینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ‏ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛

و آنان كه كافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود كه تو را چشم بزنند، و مى‏گفتند: «او واقعاً دیوانـه‏اى است.»

در تفسیر این آیـه شریفه نظرات گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده است؛

از جمله صاحب تفسیر نمونـه چنین مـی نویسد:
1 - بسیـارى از مفسران گفته‌اند: منظور این هست كه دشمنان بـه هنگامى كه آیـات با عظمت قرآن را از تو مى‌شنوند، بـه قدرى خشمگین و ناراحت مى‌شوند، و با عداوت بـه تو نگاه مى‌كنند كه گوئى مى‌خواهند تو را با چشمـهاى خود بر زمـین افكنند و نابود كنند! و در توضیح این معنى جمعى افزوده‌اند كه آنـها مى‌خواهند از طریق چشم زدن كه بسیـارى از مردم بـه آن عقیده دارند و مى‌گویند درون بعضى از چشمـها اثر مرموزى نـهفته‌است كه با یك نگاه مخصوص ممكن هست طرف را بیمار یـا هلاك كند، تو را از بین ببرند.

2- بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه‌انـد كـه ایـن، كـنـایـه از نـگـاهـهـاى بـسـیـار غـضـب‌آلود اسـت مـثـل ایـنـكـه مـى‌گـوئیم فلانكس آن‌چنان بد بـه من نگاه كرد كه گوئى مى‌خواست مرا با نگاهش بخورد یـا بكشد!

3- تـفسیر دیگرى براى این آیـه بـه نظر مى‌رسد كه شاید از تفسیرهاى بالا نزدیكتر باشد و آن اینكه قرآن مى‌خواهد تضاد عجیبى را كه درون مـیان گفته‌هاى دشمنان اسلام وجود داشت با این بیـان ظاهر سازد و آن اینكه : آنـها وقتى آیـات قرآن را مى‌شنوند آنقدر مجذوب مى‌شوند و در برابر آن اعجاب مى‌كنند كه مى‌خواهند تو را چشم بزنند (زیرا چشم زدن مـعـمـولا درون بـرابـر امـورى اسـت كـه بـسـیـار اعـجـاب انـگـیـز مـى‌بـاشـد) امـا درون عـیـن حال مى‌گویند: تو دیوانـه‌اى ، و این راستى شگفت‌آور هست ، دیوانـه و مجنون كجا و این آیـات اعجاب‌انگیز جذاب و پرنفوذ كجا؟. این سبك مغزان نمى‌دانند چه مى‌گویند و چه نسبتهاى ضد و نقیضى بـه تو مى‌دهند؟

علامـه طباطبایی نیز درون تفسیر شریف المـیزان فی تقسیر القرآن درون شرح این بخش از آیـه مـی‌فرمایند:

كـلمـه (زلق ) بـه مـعـنـاى زلل و لغـزش اسـت ، و (ازلاق ) بـه (مـعـنـاى ازلال ، یعنى صرع هست ، و كنایـه هست از كـشـتـن و هـلاك كـردن. و مـعناى آیـه این هست كه : محققا آنـها كه كافر شدند وقتى قرآن را شنیدند نزدیك بود با چشم‌هاى خود تو را بـه زمـین بیندازند، یعنى با چشم‌زخم خود تو را بكشند. و مـراد از ایـن (ازلاق بـه ابصار) - بـه طورى كه همـه مفسرین گفته‌اند - چشم زدن اسـت ، كـه خود نوعى از تاثیرات نفسانى هست و دلیلى عقلى بر نفى آن نداریم ، بلكه حـوادثـى دیـده‌ شده كه با چشم زدن منطبق هست، و روایـاتى هم بر طبق آن وارد شده ، و با این حال علت ندارد كه ما آن را انكار نموده بگوییم یك عقیده خرافى هست . علامـه درون ادامـه و در یك بحث روایی بـه دو حدیث از رسول خدا صلی الله علیـه و آله درون این‌باره استناد مـی‌كنند و مـی‌فرمایند:

در الدرالمـنـثـور اسـت كـه بـخـارى از ابـن عـبـاس روایـت كـرده كـه گـفـت: رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم  درون تـفـسـیـر آیـه و ان یكاد الذین كفروا فرمود: مسأله چشم زخم حق هست و درون هـمـان كـتـاب اسـت كـه ابونعیم درون كتاب الحلیـه از جابر روایت كرده كه گفت : رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله وسلم فرمود چشم زخم ، مرد سالم را درون قبر و شتر سالم را درون دیگ قرار مى‌دهد.


اما درون باب اینكه آیـا چشم زخم حقیقت دارد یـا نـه برخی صاحب نظران و مفسران چنین گفته‌اند:

بـسیـارى از مردم معتقدند درون بعضى از چشمـها اثر مخصوصى هست كه وقتى از روى اعجاب بـه چیزى بنگرند ممكن هست آن را از بین ببرد، یـا درهم بشكند، و اگر انسان هست بیمار یـا دیوانـه كند.

ایـن مسأله از نظر عقلى امر محالى نیست ، چه اینكه بسیـارى از دانشمندان امروز معتقدند درون بـعـضـى از چشم‌ها نـیروى مغناطیسى خاصى نـهفته شده كه كارائى زیـادى دارد، حتى با تـمـریـن و مـمـارسـت مـى‌تـوان آن را پـرورش داد، خـواب مـغـنـاطـیسى از طریق همـین نیروى مغناطیسى چشم‌ها هست .

در دنـیـائى كـه اشعه لیزر كه شعاعى هست نامرئى مى‌تواند كارى كند كه ازبسیـاری سلاح ها ساخته نیست پذیرش وجود نیروئى درون بعضى از چشم‌ها كه از طریق امواج مخصوص درون طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبى نخواهد بود.

بـسـیـارى نقل مى‌كنند كه با چشم خود افرادى را دیده‌اند كه داراى این نیروى مرموز چشم بوده‌اند، و افراد یـا حیوانات یـا اشیـائى را از طریق چشم‌زدن از كار انداخته‌اند.

لذا نـه تـنـهـا نـبـایـد اصـرارى درون انـكـار ایـن امـور داشـت بلكه بـایـد امكان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.

در روایـات اسلامى نیز تعبیرات مختلفى دیده مى‌شود كه وجود چنین امرى را اجمالاً تایید مى‌كند.


در حدیثی آمده هست كه امـیر‌مۆمنان علیـه السلام فرمود: پیـامبر براى امام حسن و امـام حـسـیـن علیـهم السلام رقـیـه گـرفت، و این دعا را خواند: اعیذكما بكلمات التامة و اسماء الله الحـسـنـى كـلهـا عـامـة ، مـن شـر السـامـة و الهـامـة، و مـن شـر كـل عـیـن لامـة ، و مـن شر حاسد اذا حسد: شما را بـه تمام كلمات و اسماء حسناى خداوند از شـر مـرگ و حـیـوانـات مـوذى، و هر چشم بد، و حسود، آنگاه كه حسد ورزد مى‌سپارم ، سپس پـیـامـبـر صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم نگاهى بـه ما كرد و فرمود: این‌چنین حضرت ابراهیم براى اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود.

در نـهـج‌البـلاغـه نـیـز آمـده اسـت: العـیـن حـق و الرقـى حـق : چـشـم زخـم حـق اسـت و توسل بـه دعا براى دفع آن نیز حق است.

ایـن نـیـز لازم بـه یـادآورى اسـت كـه قـبـول تـأثـیـر چـشـم‌زخـم بـه طـور اجـمـال بـه ایـن مـعـنـى نـیـسـت كـه بـه كـارهـاى خـرافـى و اعـمـال عوامانـه درون اینگونـه موارد پناه شود كه هم بر خلاف دستورات شرع هست ، و هـم سـبـب شـك و تـردیـد افـراد نـاآگـاه درون اصـل مـوضوع است، همانگونـه كه آلوده شدن بسیـارى از حقایق با خرافات این تأثیر نامطلوب را درون اذهان گذارده‌است.

و درون انتها تذكر نكته‌ای كه شـهید مرتضی مطهری درون این‌باره بیـان كرده‌اند خالی از لطف نیست. ایشان درون كتاب آشنایی با قرآن چنین مـی‌نویسند:

چشم‌زخم، اگر هم حقیقت باشد، بـه این معنای رایج امروز درون مـیان ما ـ بالاخص درون مـیان طبقه نسوان کـه فکر مـی‌کنند همـه مردم، چشمشان شور هست ـ‌قطعاً نیست، همان کفار جاهلیت هم بـه چنین چیزی قایل نبودند، بلکه معتقد بوند کـه یک نفر وجود دارد و احیـاناً درون یک شـهر، ممکن هست یک نفر یـا دو نفر وجود داشته باشند کـه چنین خاصیتی درون نگاه و نظر آن‌ها باشد، بعد قطعاً بـه این شکل کـه همـه مردم دارای چشم شور هستند و همـه مردم بـه اصطلاح، نظر مـی‌کنند، نیست.
 
منابع:
تفسیر المـیزان، ذیل آیـه 51 قلم

تفسیر نمونـه، ذیل آیـه 51 قلم


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , قرآن , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : شنبه 21 تير 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 173
، هدیـه ای الهی است!

در عصر کنونی کـه جامعه غربی درون اوج بهره کشی از زنان و ان تلاش مـی کند با قانونمند ضدّ ارزش های خود به منظور دیگر جوامع و فرهنگ ها، فشارهای فراوان را بـه خصوص بر مسلمانان وارد سازد ، توجّه بـه جایگاه ان درون سخن و سیره معصومان (علیـه السلام) داروی شفابخش روزگار ماست.

یکی از موضوعات مـهم اجتماعی امروز جایگاه و نقش درون عرصه خانواده و اجتماع است.

وقتی کمـی دقت مـی کنیم ، مـی بینیم کـه هنوز هستند انسانـهایی کـه جاهلانـه پسر را بر ترجیح مـی دهند و به تعبیر قرآن کریم با شنیدن نام چهره آنان عبوس مـی شوند کـه به همـین جهت بـه تندی مخاطب خدای سبحان قرار مـی گیرند.

این تلقی کـه ریشـه تاریخی دارند ، ناشی از جهل آنان و یکی از مصادیق جاهلیت مدرن است. با سیری درون منابع اسلامـی مـی توان فهمـید کـه درون اندیشـه اسلامـی چه جایگاه والایی داشته و دارد.

در اندیشـه اسلامـی از آنچنان جایگاهی برخوردار هست که پیـامبر اسلام درون مـهمترین مسائل اجتماعی آنان را وارد مـی سازد درون قضیـه مباهله خویش را همراه خود برد درون حالی کـه در آن زمان اعراب ان را زنده بـه گور مـی د.

هم چنانکه خدای سبحان درون چندین آیـه از قرآن کریم بر عدم تفاوت بین و پسر اشاره مـی کند. آیـات 84 و 85 سوره انعام بر این عدم تفاوت تصریح دارد: وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (84)

وَزَكَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ(85)

در این آیـات خدای سبحان حضرت عیسی (علیـه السلام) فرزند حضرت مریم (سلام الله علیـها) را از فرزندان حضرت ابراهیم (علیـه السلام) مـی شمارد كه خود اشاره بـه آن هست كه درون اندیشـه اسلامـی هیچ تفاوتی مـیان فرزندان و پسر نیست. این درون حالی هست كه درون آن زمان تنـها فرزندان پسری را از نوادگان و فرزندان خویش بر مـی شمردند و فرزندان ی خویش را فرزندان دیگران و پدران دیگر مـی شمردند.

خدای سبحان درون آیـات 35 و 36 سوره آل عمران مستقیماً خودش نام را انتخاب مـی کند و تنـها نامـی هست که خدای سبحان انتخاب کرده به منظور یک . (إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَكَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّكَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (35)

فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وِإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ (36))

در تعبیر بسیـار جالب دیگری خداوند درون آیـه 49 سوره شوری از بـه عنوان هدیـه استفاده مـی کند و انسانـها حتما از این هدیـه خداوند خوشحال شوند.

بدیـهی هست این تعبیرات بهترین تعبیر ممکن به منظور است، همچنانکه به منظور پسر چنین تعبیری بکار نرفته است. درون ادبیـات معصومـین (علیـهم السلام) هم چنین ادبیـاتی متداول است. هم چنانکه پیـامبر اسلام (صلی الله علیـه وآله) درون تعبیری از ان بـه باقیـات صالحات تعبیر مـی شود.

با این حال نقش تعیین کننده زن درون بقاء و رشد جامعه بشری همـیشـه مورد توجّه مثبت و منفی اندیشمندان، سیـاستمداران، مدیران و رهبران جوامع بوده است.

تاریخ، گویـای این واقعیت هست که زن درون کنار مرد درون تمدّن بشری ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ نقش آفرین بوده است، ولی از دیرزمان و با انگیزه های مختلف از حقوق الهی و انسانی خود محروم گردیده است.

تاریخ، این حقیقت را درون خود ثبت کرده هست که پیـامبران و اولیـای الهی درون احقاق حقوق و هم درون ایفای نقش سالم و سازنده زنان، برترین جریـان سازی و هدایت را داشته اند.


؛ هدیـه الهی
در سیره ا معصوم (علیـهم السلام) نیز اگری از داشتن فرزند احساس ناخشنودی مـی کرد، آن بزرگواران با آنان برخورد مـی د و سعی داشتند که تا رسومات جاهلی را از ذهن آنان پاک کنند.

در حدیثی چنین نقل شده کـه فردی از یـاران امام جعفر صادق (علیـه السلام) دار شد، حضرت نزد او رفت، دید خشمگین است، فرمود: "اگر خداوند بـه تو وحی کند کـه آیـا مـی خواهی چیزی را من به منظور تو انتخاب کنم یـا تو به منظور خودت انتخاب مـی کنی؟ چه پاسخ مـی دهی؟" آن مرد گفت: بـه خدا عرض مـی کنم: آنچه را تو برایم بپسندی و انتخاب کنی، مـی پسندم.

امام صادق (علیـه السلام) فرمود: "اکنون خداوند فرزند را به منظور تو انتخاب کرده است." سپس فرمود: "آن عالم و ولیّ خدا (خضر علیـه السلام) کـه همراه موسی (علیـه السلام) بود و آن پسر بچه را کشت، خداوند از قول او فرمود: ما آن پسر را کشتیم چرا کـه بیم آن بود پدر و مادرش را بـه طغیـان و کفر وادارد، از این رو خواستیم پروردگارشان بـه جای او فرزندی پاک تر و با محبّت تر بـه آن پدر و مادر بدهد."

امام صادق(علیـه السلام) درون ادامـه فرمود: خداوند بـه آن دو، ی عنایت کرد کـه از او و نسل وی هفتاد پیـامبر بـه دنیـا آمدند.

در فرهنگ اهل بیت (علیـهم السلام) کـه ریشـه درون وحی و کلام الهی (قرآن) دارد، زنان و ان از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبا و بلندی کـه برای ان بـه کار گرفته شده است، حاکی از این موضوع است.

در سخنان معصومان علیـهم السلام از ان با واژه هایی چون: ریحانـه (گل)، قواریر (بلورها)، و حسنـه (نیکی) یـاد شده است؛ کـه هر یک، نشان از امتیـاز و ویژگی خاصّ طبیعی و روحی ان دارد.


امتیـاز : نتیجه : 0 امتیـاز توسط 0 نفر مجموع امتیـاز : 0
درباره : احکام , احکام دینی , روایـات و احادیث , دوست داشتنی ها ,
تاریخ : شنبه 21 تير 1393 نویسنده : ادمـین l بازدید : 976

مطالب گذشته




[احکام دینی - 5 - isaarscu.ir بزرگترین سفره حضرت رقیه سلام الله علیها در كربلاء]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 09 Jun 2018 14:56:00 +0000